𝓜𝓾𝓽𝓾𝓪𝓵 𝓵𝓸𝓿𝓮

By jun_melika

27.4K 4.7K 1.1K

کاش آدما عاشق کسی میشدن که عاشقشونه نه من عاشق تو نه تو عاشق اون🖤🍂 More

𝑴𝒖𝒕𝒖𝒂𝒍 𝒍𝒐𝒗𝒆
𝕄𝕦𝕥𝕦𝕒𝕝 𝕝𝕠𝕧𝕖
ꪑꪊ𝕥ꪊꪖꪶ ꪶꪮꪜꫀ
𝑀𝓊𝓉𝓊𝒶𝓁 𝓁𝑜𝓋𝑒
𝙼𝚞𝚝𝚞𝚊𝚕 𝚕𝚘𝚟𝚎
𝕸𝖚𝖙𝖚𝖆𝖑 𝖑𝖔𝖛𝖊
ᴍᴜᴛᴜᴀʟ ʟᴏᴠᴇ
🄼🅄🅃🅄🄰🄻 🄻🄾🅅🄴
M̶u̶t̶u̶a̶l̶ ̶l̶o̶v̶e̶
ⓜⓤⓣⓤⓐⓛ ⓛⓞⓥⓔ
ᴍᴜᴛᴜᴀʟ ʟᴏᴠᴇ
اطلاعیه
ᗰᑌTᑌᗩᒪ ᒪOᐯE
ʍʊȶʊǟʟ ʟօʋɛ
₥Ʉ₮Ʉ₳Ⱡ ⱠØVɆ
ᗰ𝐮ⓣU𝔸𝕃 l𝕠𝕧𝐞
MǗ𝔱υA𝔩 𝐋σvẸ
๓𝐮т𝕌卂Ł ℓ𝐨𝓥ε
MỮ𝐭ᑌÃ𝓛 ℓOν𝕖
mυ𝓽𝕦𝐚𝔩 𝓛Ỗ𝓿𝔼
𝕄υ𝕥UΔⓛ 𝐥𝐨ν𝕖
توضیح
ᗰu𝕋𝕦αˡ ⓛⓞⓋ𝒆
ناراحتی
mᑌ𝐓𝓤𝔸Ⓛ ˡᗝᐯε
مهم
м𝐮Tⓤ𝐀𝐥 ᒪόⓋⓔ
Mutual love
مهم ^^
The last part
فیک جدید
عااام پارت جدید

ᎷᏬᏖᏬᏗᏝ ᏝᎧᏉᏋ

978 174 25
By jun_melika

سلام من جونکوک جئون مامور FBI هستم میتونم سوییت تون بگردم ؟

این الان پلیسه بیشتر میخوره خلافکار باشه و

با تعجب گفتم : چی برای چی

با اخم جذاب گفت : متاسفانه سوییت بغلی قتلی انجام شده که حدس میزنیم مربوط به قتل های زنجیره ای هست

با بهت از کنار در رفتم کنار و گفتم : بفرمایید

پوف شانس مارو ببین قتل زنجیره ایی
نکنه منم بکشه ؟
همینو کم داشتیم
باید برم یه جای دیگه یعنی

متوجه نگاه خیره همون ماموره شدم
سوالی نگاش کردم

با پوزخند جواب داد : حوله ات باز شده

ودف پس داشت منو دید میزد
یه نگا به خودم کردم
وات د فاعک !
یه طرف بدنم کلا بیرون
کل ترقوه ام و رون ام

با اخم نگاش کردم هنوز داشت دیدم میزد
با اعصبانیت حوله ام بستم و با بند حوله ام گره کروم

با اخم گفتم : داشتی دیدم میزدی

با پوزخند دست کارش برداشت خواست حرف بزنه که یه مرد دیگه ام اومد تو سوییت

مرده با اخم گفت : ستوان بیکر سوییت روبه رو ایی چیزی پیدا کردن !

همون مرده جذابه جواب داد : چی پیدا کردن ؟

مرد دومی یه نگاهی به من کرد

ودف الان منظورش من بود ؟
آخه اسکل من چیکار میتونم کنم -_-

مرتیکه جذاب سری تکون داد
سمت در رفتن قبل از رفتن برگشت سمت من
با نیشخند گفت : ممنونم آقای اومم اسمتون نمیدونم !

مرتیکه پرووو رو ببیناا

با نیشخندی گفتم : به جهندم که نمیدونی

و بوم در رو تو صورتش کوبیدم
یس همینه مرتیکه فک کرده کیه
پارک جیمین رو دست کم گرفته

چشمم خورد که چمدونم
پوووووووووووف بهم ریخته
لعنتی فرستادم چمدونم از تخت برداشتم گذاشتم رو تخت روش نشستم خواستم به سونگ هیونگ زنگ بزنم ولی منصرف شد چون کره به احتمال زیاد الان صب عه
پس فقط قرص هام خوردم و گرم خواب شدم

Sung

بعد 2 سال بالاخره جیمین حالش خوب شد
البته هنوزم منتظرم اسمی از اون جونگکوک عوضی بیاره

2 سال پیش بعد از اون تصادف از شدت افسردگی خودکشی کرد

خیلی خوشحالم که دیگه نتونست جیمین اذیت کنه و بالاخره با هر دردی بود فراموش شد

بعد از اینکه جیمین رفت آمریکا بالاخره خیالم راحت شد که اون بچه دیگه حالش خوبه و از این به بعد خوشحاله

با راحتی سرم رو بالش میذارم

یهو گوشیم زنگ خورد آقای جیون بود !
جواب دادم : بله
آقای جیون : سلام سونگ اون خونه ای که گفتی تو آمریکا ردیف ش کردم فقط آدرس بده که کلید هارو و آدرس تحویل بدم

جواب دادم : آقای جیون واقعا ممنونم بله لوکیشن فردا براتون میفرستم

فردا بعد از یه عمل 7 ساعته با خستگی به جیمین زنگ زدم
_ بله ؟
+ تو هنوز خوابی جیمین!
_ اه سونگ هیونگ حداقل اینجا بذار بخوابم
+ هرگز
_ هیونگگگگگ
+ هیونگ زهر مار لوکیشنی که هستی بفرست یه آقایی به نام‌ جیون میاد کلید خونه و آدرس بهت میده دیگه تو هتل نمون !
_ واییییییییییی دیشب تو سوییت بغلی قتل اتفاق افتاده
+ پس هر چه زودتر بفرست لوکیشن رو
_ باشه چشم هیونگ
+ بای
+ هیونگ به نونا سو و دکتر کیم سلام برسون خدافض

Jimin

با زنگ خوردن گوشیم با چشم های بسته جواب دادم
سونگ هیونگ بود
بعد از تموم شدن تماس نشستم و لوکیشن رو برای هیونگ ارسال کردم

بعد ارسال لوکیشن سریع وارد دستشویی شدم و خودم خالی کردم
و دست صورتم شستم

با تلفن سفارش صبحونه کردم
داشتم از گشنگی میمردم
نگاهی به ساعت کردم ساعت 9 صبح بود

بعد از یک ربع صبحونه رو آوردن
سریع نشستم خوردم
بعد از سیر شدم یادم افتاد جز حوله چیزی تنم نی سریع یه باکسر و شلوار و تیشرت پوشیدم
یهو صدای در اومد

رفتم درو باز کردم با یه مرد مسن روبه رو شدم مرد با لبخند گفت : سلام من آقای جیون هستم
قبل از اینکه بزاره حرفی بزنم گفت : این سویج ماشینی هست که آقای سونگ بهم گفت بهتون بدم و اینم کلید خونه اس و داخل این کاغذ آدرس خونه اس

با لبخند گفتم : سلام آقای جیون خیلی ممنون

بعد از اینکه آقای جیون رفت چشمم خورد به سوییت بغلی همچنان درش باز بود و کلی پلیس رفت و آمد میکردن

با ترس اومدم داخل سریع چمدونم بستم و وسایلم جمع کردم

گوشیم برداشتم از اون سوییت زدم بیرون
چمدونم کشیدم بیرون و در رو بستم که با مرد جذاب دیشب روبه رو شدم با نیش باز داشت منو نگا می‌کرد

با اخم نگاهی بهش انداختم و دکمه آسانسور زدم
بعد از 5 دقیقه در آسانسور باز شد با چمدون رفتم داخل یهو همون مرد جذاب دیشبی با چند تا مرد دیگه هم وارد شدند

اون مرد جذاب با نگاهش داشت منو می‌خورد

و منم محلش نمیذاشتم
چقدر اهمیت ندادن سخته لعنتی
اصن چرا من بهش میگم مرد جذاب ؟
مرتیکه بیریخت

با لرزش گوشیم با ذوق گوشیم نگاه کردم
نونا سو بود جواب دادم

+ یا پارک جیمین از وقتی رفتی نه یه زنگی نه یه پیامی من این همه در حقت مادری کردم
_ ببخشید مامانی و زدم زیر خنده
+ یاااا من خیلی جوونم
_ اره تو خیلی جونی مامی
+ اصلا انقد بگو تا زبونت مو دربیاره

و قطع کرد
با خنده گوشی گذاشتم تو جیبم
که چشمم خورد به اون مرد جذاب با اخم ترسناکی نگام می‌کرد

مگه من چیکار کردم که داره اینجوری میکنه

بالاخره آسانسور رسید
عین زندانی ها از اون آسانسور فرار کردم

JK

با گزارش یه قتل عصبی کوبیدم به میز این 14 مین قتل تو این هفته اس
ایندفعه خودم باید برم سر صحنه جرم

صحنه جرم یه هتل بود
با اخم وارد هتل شدم
و با آسانسور رسیدم به صحنه جرم

قبل از اینکه وارد سوییتی که قتل اتفاق افتاده چشمم خورد به یه پسر خیلی کیوت خوشگل بود
برای یه شب خوب بود البته اگه تحریکم کنه که بعید میدونم یادم باشه سوییت بغلی

وارد سوییت مورد نظر شدم

با اخم گفتم داستان چیه ؟

سهون با اخم گفت : 2 ساعت از قتل میگذره اما معلومه با گلوله بهش شلیگ شده و همچنین با چاقو همون نماد همیشگی Mm رو بدن مقتول دیده میشه

کلافه گفتم ایندفعه کجا شلیک کرده ؟
کریس با اخم جواب داد : به ناحیه تناسلی!
با تعجب گفتم : چیییییی

چانیول با اخم گفت : تنها فرقش اینکه این یکی مقتول 55 سالشه

با اخم گفتم : 2 ساعت از قتل گذشته یعنی خیلی دور نشده همه جا دنبالش بگردید دقت کنید که حتما کارت شناسایی هر کس که حتی از بغلتون رد میشه هم نگا کنید حالا پخش شید من سوییت بغلی ام

سهون با پوزخند چشمکی زد : خبریه ستوان
با نیشخند گفتم : امیدوارم یه شب کارمون راه بی افته

چانیول و کریس دستی به شونه ام زدن و رفتن

با نیشخند به سمت سوییت بغلی راه افتادم در زدم
اومم رفته حموم پس خودش آماده کرده
خودمو معرفی کردم و وارد سوییت شدم

الکی خودم به گشتن که یهو چشمم بهش خورد حوله اش باز شده بود

اون بدن سفید و رون تپلش و ترقوه زیباش فقط لاو بایت میخواستن

من آدمی بودم که خیلی سخت تحریک میشدم و حالا اون پسر بدون اینکه حرکتی بزنه فقط با بدنش کوک کوچولو رو بیدار کرده بود
پس برای یه شب نه برای چندین شب میخواستمش

یهو با اخم نگام کرد
هه حتی با اخم هم کیوت بود
بدنش عین برف سفید بود
و اون رون دوست داشتم عین بستنی گاز بزنم

با پوزخند گفتم : حوله ات بازه شده

گفت دیدم میزدی

خواستم بگم اره برفی

که یهو چانیول اومد با اخم گفت : ستوان چیزی تو سوییت روبه رویی پیدا کردیم

با اخم گفتم : چی

که نگاهی به اون وانیلی کرد
متوجه شدم
رفتم بیرون و ازش تشکر کردم و گفتم اسمت نمیدونم با اخم گفت به جهندم که نمیدونی و محکم در رو بست

به رفتارش خندیدم
و راه افتادم
وارد سوییت روبه روایی شدم
با یه جسد روبه رو شدم

با اخم فریاد زدم دوباره نههههههه
لعنتی سریع به کریس زنگ زدم خودش برسونه

بعد از اومدم کریس و چک کردن جسد گفت : به احتمال 70 درصد این قاتله

با اخم پرسیدم چرا ؟
گفت : چون تو قتل 7 می اشتباهی دستش زخمی کرده بود

به دست زخمی جسد اشاره کرد

دوباره ادامه داد : برای قتل 10 می بود که چانیول و سهون و تو بهش گلوله شلیک کردید ولی دوتاش به پاش و یکی به شونه اش خورد

و به رد گلوله تو پای جسد و شونه اش اشاره کرد

چانیول با اخم گفت : هرکی میتونه اینجوری خودش زخمی کرده باشه

با کلافگی گفتم : خودش چجوری مرده ؟

کریس با لحن سرد گفت : تزریق اسید

سهون با عصبانیت لعنتی گفت

عصبی گفتم : کریس همین الان دی ان ای اینو با اون خون آزمایش میکنی من و افرادم تا موقعه جواب اینجایم و منتظر تو ایم

سری تکون داد و رفت

تا خود صب صدها سیگار کشیدم تا موقعه ایی کریس زنگ زد و گفت : 99\99 درصد مطابقت داره

خیالم هنوز راحت نبود شد میدونستم اون به همین راحتی خودش نشون نمیده چه برسه به اینکه خودش بکشه

با بچه ها زدیم بیرون
که چشمم دوباره خورد به اون وانیل
خیره نگاش کردم حتی تو آسانسور
گوشیش زنگ خورد با گفتن مامی اخم کردم

یعنی شوگر مامی داره !؟

=============
استایل جیمین وقتی اولین کوک دیدتش

استایل جیمین تو آسانسور


و استایل کوک [مرتیکه جذاب 🥲 ]


می‌بینید چه نویسنده خوبی ام تندی آپ میکنم 🥲
نظرتون راجب روند داستان و جیمین و جونکوک جدید چیه ؟
دوست دارین ؟
خوب باید بگم که من شمارو دوست دارم 🥺❤
1555 کلمه فاکی 💁‍♀️
کنسرت دیدین ؟
7 قلو هاتون چطورن 🥺🤧
چیز دستی دید ببخشید 😅🤏
مرسی که این فیک رو برای خوندن انتخاب کردید ووت و کامنت فراموش نشه 🤧

Continue Reading

You'll Also Like

14.9K 1.2K 16
وانشات هایی از کاپل‌های استری کیدز :)
23.3K 3.8K 31
نام: نقابدار 💫 یه آلفای مستِ خوشگذرون باری نیست که آباد نکرده باشه قماری نیست که انجام نداده باشه مشروبی نیست که امتحان نکرده باشه یه عوضی به تم...
67K 10.1K 6
خلاصه: جونگکوک و تهیونگ با وجود اینکه پنج ساله باهم ازدواج کردن اما تصمیم گرفتن که از هم جدا بشن؛ ولی مجبورن برای طلاق گرفتن جلسات مشاوره ای رو بگذر...
58.4K 4.1K 26
نام: پلیس کوچولو 💫 مافیای غرق در خون و بی رحمی ...... با قلبی سنگین و نفوذ ناپذیر ...... بی اعتقاد به هر عشقی ...... بی اعتماد به هر غریبه ای ..... ...