𝑰 𝒕𝒉𝒐𝒖𝒈𝒉𝒕 𝒕𝒉𝒂𝒕

By jun_melika

12.7K 2.4K 815

دارم سعی میکنم که فراموشت کنم ولی همزمان هنوزم منتظرم که بیای...🥀❤️‍🩹 More

💙معرفی💜
💙Part1💜
💜Part2💙
💙Part3💜
💜Part4💙
💙Part5💜
💜Part6💙
💙Part7💜
💜Part8💙
💙Part9💜
💜Part10💙
💜اطلاعیه💙
💜Part11.1💙
💙Part11.2💜
💜Part11.3💙
💙style💜
💜Part12💙
💙Part13💜
💜Part14💙
💙Part15💜
💜Part16💙
💙Part17💜
💜Part18💙
💙Part19💜
💜Part20💙
💙Part21💜
💜 Part22 💙
💜 Part 24 💙
💙 Part 25 💜
💜Part 26💙
فیک جدید
عااام پارت جدید

💙 Part23 💜

241 55 5
By jun_melika

اگه تموم دوباره پلی کنید

Chanyeol

باورم نمیشد !
جیمین همه چیو شنید
حتی نذاشت نزدیکش شم
منه احمق دل کوچولوشو شکوندم
بدون اینکه به عواقبش  فک کنم گند زدم
گند زدم به زندگیش و تصوری که از خانواده اش داشت
خودم با دست خودم بهش آسیب زدم

همون جا که وایساده بودم رو زانو هام افتادم
نارگیل کوچولوم رو داغون کردم

جین با بغض :  یعنی دیگه برنمیگرده ؟

لوهان با گریه : چیمی حق داره تقصیر ماعه

سهون با ناراحتی به سمت لوهان رفت و بغلش کرد

سوهو با اخم : معلومه که تقصیر ماست اما اون نیاز  به زمان داره یه کم که بگذره برمیگرده !

جونگین با لحن ناراحتی : اون گفت ما دیگه با مرده هیچ فرقی نداریم براش !

هوسوک با اشک : بعید میدونم برگرده !

همشون پشیمون شده بودن از تصمیمی که یه زمانی همشون با قاطعیت گرفتن 
پشیمون شدنشون مثل
پروانه ای که پشیمون  شده و میخواد کرم باشه
همونقدر غیر ممکن !

یک عمر مطمئن بودی عشقت مرده اما حالا میفهمی اون زنده اس و برادرت و دوستات بهت دروغ گفتن چی حسی داشتی ؟ چیکار میکردی ؟

همونطور که میگن فاصله بین نفرت و عشق کمه همون جور هم فاصله بین عشق و نفرت هم کمه
پس عشق برادری و دوستانه تبدیل به نفرت میشه
حالا باید ببینی که اون عشق چقدر بوده زیاده یا کم که تبدیل به نفرت میشه  !

تمام انسان های کره زمین از کسی که نفرت دارن دوری میکنن یا سعی میکنن باهاش برخورد نکن 

☆★☆★☆★
V

بعد از اینکه دوید و رفت

یعنی چیی ؟ من خوده وی ام
دیونه شدم هر چی زیر دستم می اومد خورد می‌کرد حالا مهم نبود اون یه چیز چوبی بود یا یه چیز شیشه ای

خون جلو چشمم  گرفته بوود

عشق اولم
عشق بچگیم
عشق چندین ساله ام
بهم گفت ازم متنفره !

گفت وی یکی دیگس ولی اون لعنتی منم

ازت متنفرم  مثل یه آهنگ پشت سرهم تو مغزم پلی میشد

از اون اتاق لعنتی که هر لحظه  عذاب آور تر میشد زدم بیرون

سوار ماشین نشستم و با آخرین سرعت به سمت بار گاز دادم

وارد قسمت وی ای پی شدم

یه تکیلا قوی سفارش دادم

چطور اولش راحت بغلم کرد
بغلش حس بهشت داشت
بوی وانیل از موهای پنبه ایش
بوی نارگیل از بدن لطیفش
وقتی بغلش کردم مغزم دکمه خاموشی خودش رو زد

درسته که الان تو بغلش جیمین  نبود اما مغزش دکمه آف خودشو زد !

چشمش رو دختری قفل شد که تفاوتش  با جیمین جنسیتش  هست

بی توجه به چیزی سمت بارمن خم شد  با لحن شلی : اون دختر رو تختم میخوام !

بارمن با تعجب : مطمئنی مستر کیم ؟

خب اگه تو هم باشی کسی همیشه جواب رد به تمام دخترا میداد حالا بهت بگه اون دختر رو تختم میخوام تعجب  میکردی نه

تهیونگ با پاهای شل شده سمت اتاق VIP رفت بعد از اینکه دختر وارد اتاق شد از شونه دختر گرفت و رو تخت کوبوند

بی هیچ توجه ای به دختر شروع کرد به پاره کردن لباس دختر

و خودش فقط زیپ شوارش  باز کرد

بدون هیچ آماده کردنی وارد دخترک کرد
و شروع کرد به ضربه های محکم زدن

بی توجه به فریاد و جیغ دختر فقط ضربه میزد

یه لحظه وایساد

با پوزخند به دخترک بی گناه  : من خوده وی ام !
این تنبيه  توعه که دیگه به من نگی ازت متنفرم !

و دوباره ضربه های سریع محکم  از سر گرفت

بعد چند داخل دخترک خالی شد
و با دستمال عضو خودش تمیز کرد زیپ ش کشید بالا از جیب کتش کیف پولش دراورد از کیف پولش یه 1000 دلاری در آورد و رو صورت دخترک پرت کرد

قبل از خارج شدن از اتاق رو به دخترک هرزه ای زمزمه کرد

با پوزخند از اون بار خارج شد

سوار ماشینش  شد به طرف خونه رانندگی کرد

انگار مستیش پریده بود

الان که فکرشو می‌کرد خیلی خوشحال بود که از شدت مستی توهم زده با کسی خوابیده !
یه لحظه واقعا فک کرد با کسی خوابیده !

با خیال راحت وارد عمارت شد

از ماشین پیاده شد اوع ساعت 9 شبه

به اجوما گفت میز رو بچینه

انگار خشمش  خاموش شده بود

وارد اتاقش شد اولین کاری که کرد رفت حموم

بعد از 10 دقیقه  اومد بیرون حوله دور کمرش پیچید خم شد عطر مخصوصش برداره

یه صدایی شنید !

برگشت سمت صاحب صدا که با جیمین  روبه رو شد

♤♤♤♤

جیمین با گونه گل انداخته : تو واقعا وی ایی من اشتباه فک میکردم منو میبخشی؟

تهیونگ با لبخند :  بیا اینجا ببینم
تهیونگ دستاش باز کرد و جیمین  مثل جوجه پرید بغلش


ته لخت تصور کنید ♡

جیمین  با گریه : برادرم بهم گفت وی یکی  دیگس و اینکه اون مرده وقتی بهم گفتی تو وی هست نمیدونستم چیکار  کنم ببخشید  منو ببخش تهیونگی ♡

تهیونگ با خنده: آروم باش عزیزم  میبخشمت  خوشگلم حالا بیا پایین ببینم جوجه

جیمین با  لبخند از بغلش اومد پایین

تهیونگ  دستاش قاب صورت جیمین  کرد : همینجا یه لحظه وایسا الان برمی گردم جوجه

تهیونگ وارد کلوزت شد و لباس پوشید برگشت کنار جوجه اش


از پشت جیمین بغل کرد : چرا وایسادی مینشستی گشنه ات نیست ؟

جیمین برگشت سمت تهیونگ با خجالت: هست

تهیونگ  از کیوتی جیمین  دلش غش رفت خم شد یه بوسه خیس رو شروع کرد


این بوسه نه از سر شهوت بود نه از عشق فقط  فقط دلتنگی بود
بوسه ای بعد از 15 سال دلتنگی
بوسه ای که هر دو مطمئن  بودن غیر ممکن بود اما تو خوده جمله غیر ممکن هم یدونه ممکن وجود داره

فقط لباشون همدیگه رو لمس میکنن
اون دو میخواستن مطمئن  بشن بعد از چند سال حالا بالاخره همو دارن
حالا دیگه لازم خاطراتشون مرور کنن و حسرت اون روزا بخورن
با نگاه کردن به یادگاری هاشون اشک بریزن
تمام روزای سخت و پردرد با امید عشقشون پشت سر بزارن
حالا کنار همدیگه آن
امروز همون روزی هست که هردو منتظر بودن بیاد
اونا اینجان  بعد 15 سال درست تو آغوش هم و لب رو لب هم

دیگه تموم شد روزای سخت

میدونی  کارما روزای سخت بهت میده و بعد بهت روزای خوب میده
اگه تو روزای سخت تو هم به دیگران سختی بدی مجازاتش میگیری حالا این مجازات میتونه تموم شدن روزای خوب باشه یا فلج شدن زندگیت
تمام روزای زندگیت به رفتارت خودت مربوطه
این ما انسان هایم که به مجازات خودمون میگیم سرنوشت  به همین راحتی بهونه میاریم بدون توجه به رفتارمون

اگه یه نفر تو روزای سخت فقط خودش سختی بکشه اما تو زندگیش کسیو داشته باشه به کسی سختی داده باشه مجازات اون شخص تو زندگیش تاثیراتی خواهد داشت
کارما هیچ نقشی در این مجازات ندارد
چون خوده ما اون شخص رو وارد زندگیمون کردیم .
اینجاست که میگن تر و خشک میسوزه ...!

[][][][][][][]
Kai

باورم نمیشد جیمین همه چیو شنید
هرکی این موضوع  میشنید خورد میشد
هیچ وقت فکر نمیکردم جیمین  بفهمه
قلب اون برای فهمیدن این چیزا زیادی پاکه
اینکه خانوادش گولش زده زیادی ظالمانس
خانواده ای که باهاش بزرگ شده
اون با قلب پاکش تمام خاطرات 15 سال پیش یادشه
اینکه اون عوضیا چطور نابودش کردن
15 سال با خاطرات اون عوضیا خیلی سخته
واقعا چجوری تحمل کرده

یهو گوشیم لرزید میخواستم  جواب ندم  اما مدیر برنامه ام  بود اون الکی زنگ نمیزنه

جواب دادم

جونگین : بله
منیجر : جونگین تا چند روز نباید جلوی هیچ احدی دیده شی تا ببینم چه گلی به سرم بگیرم !
جونگین : مگه چی شده ؟
منیجر : چی شده ؟ با با کدوم دختری ؟ گمشو تو توییتر میفهمی !
و قطع کرد !

سریع وارد توییتر شدم با چیزی که دیدم خشکم زد

چیییییییی؟
یعنی دو گیونک سو رفته اعتراف کرده
اما من اونو دوست دارم
یعنی اون منو دوست نداره ؟

××××××××

برای خیانت ، هزار راه هست !
اما هیچ کدام به اندازه تظاهر به دوست داشتن کثیف نیست !برای خیانت ، هزار راه هست !
اما هیچ کدام به اندازه تظاهر به دوست داشتن کثیف نیست !

×××××××

کلییییییی انرژی گرفتم
ووت بدید که تند تند آپ کنم تازه داریم به قسمت هیجانی داستان نزدیک میشیم


واییییییییییی  خیلی قشنگ بود
ووت و کامنت یادتون نره

میدونید عاشقتونم دیگه نه ؟

Continue Reading

You'll Also Like

913 137 14
یتیم خانه کاپل : ووسان ، سونگجونگ ، یونگی ، جونگسانگ ژانر: BDSM سونگهوا آهی کشید:یه کار کن نتونم بشینم... میخوام تا چند روز وقتی میشینم درد بکشم. ...
72.2K 10.2K 35
: stray kiss مقدمه استری کیدز گروهیه که از کمپانی جی وای پی دبیو کرده از یه جایی به بعد یه چیزایی بینشون تغییر میکنه.... احساسات جا به جا میشن.... چ...
2.2K 362 17
_ چی میبینی؟ * حرفی نزد _ باتوام جونگکوک حرف بزن!! چی میبینی؟؟ + یه روزی ام که خیلی دیر نیست از راه میرسه که بخوای منو بکشی ،.. اما ، اما یادت باشه...
103K 13.4K 70
[ آپ متوقف شده ] من کیم تهیونگم ... یه امگای مغلوب بدبخت 🥲😫 که همه آلفاها از چپ و راست بهش خیانت میکنن 🤬😤 و خب ... اصل ماجرا اصلا این نیست پس وق...