𝑰 𝒕𝒉𝒐𝒖𝒈𝒉𝒕 𝒕𝒉𝒂𝒕

By jun_melika

12.7K 2.4K 815

دارم سعی میکنم که فراموشت کنم ولی همزمان هنوزم منتظرم که بیای...🥀❤️‍🩹 More

💙معرفی💜
💙Part1💜
💜Part2💙
💙Part3💜
💜Part4💙
💙Part5💜
💜Part6💙
💙Part7💜
💜Part8💙
💙Part9💜
💜Part10💙
💜اطلاعیه💙
💜Part11.1💙
💙Part11.2💜
💜Part11.3💙
💙style💜
💜Part12💙
💙Part13💜
💜Part14💙
💙Part15💜
💜Part16💙
💙Part17💜
💙Part19💜
💜Part20💙
💙Part21💜
💜 Part22 💙
💙 Part23 💜
💜 Part 24 💙
💙 Part 25 💜
💜Part 26💙
فیک جدید
عااام پارت جدید

💜Part18💙

283 59 24
By jun_melika

V

بعد از رفتن نامجون هیونگ بعد از تقریبا 45 دقیقه به اتاقش رفتم اون خواب بود !

از خونه زدم بیرون حوصله رانندگی نداشتم یکم پیاده روی هم خوبه !

از کوچه ای که خونه هیونگ بود بیرون زدم !

یهو چشم خورد بستنی فروشی !

یهو یاده خودم و جیمین افتادم !

اما به محض اینکه قرق خاطراتم شدم گوشیم زنگ خورد !

یونگی بود !

تهیونگ : بله ؟

یونگی : سلام آقا ببخشید برادراتون اینجا خوابشون برده و خب ما میخوایم تعطیل کنیم !

تهیونگ : اوف باشه آدرسش کجاست ؟

بعد گفتن آدرس قطع کرد

مثلا میخواستم پیاده برم :(

دوباره اون همه راه برگشتم و ماشینم برداشتم !

بعد از تقریبا 20 دقیقه رسیدم به کلابی که یونگی و جونگ کوک بودن !

همه تقریبا رفتن بوده فقط یونگی و کوک بودن و چند نفر دیگ که از کارکنان اونجا بودن !

وقتی یونگی منو دید با صدای بلند : تو کیم ته تو زدی منو حامله کردی و فرار کردی کسافت دیگه باهات حرف نمیزنم !

کوک بلند تر از یونگی : خاک تو سرت دختر به گلی چرا ترک ش کردی ؟

یونگی با عصبانیت : یاع به شوهره من چشم دادی ؟

خدایا چرا من ؟

با هزار بدبختی وقتی هردوشون داشتن چرت وپرت میگفتن سوار ماشین کردم !

رفتم که حساب کنم با صورت حسابی 1 میلیونی وونی روبه رو شدم !

گارسون با پوزخند : ببخشید ولی کل کلاب رو مهمون کرده بودن :)

با آرامش حساب کردم اومدم بیرون
سوار ماشین شدم به سمت خونه خودم رانندگی کردم !

بعد از 20 دقیقه رسیدم
با کمک بادیگاردا کوک و یونگی از ماشین پیاده کردیم و قبلا از اینکه وارد خونه بشیم صدای عق زدن شنیدم !

برگشتم عقب دیدم یونگی رو زمین استفراغ کرده !

نفهمیدم وارد خونه شدم !

خدا خفت کنه یونگ حالم هم خورد
بعد از 20 دقیقه هم یونگی هم جونگ کوک گذاشتیم داخل اتاق مهمان !

رفتم داخل اتاق وارد کلوزت شدم چشم خورد به گاو صندوق !

با رمز JM باز شد !

صندوقی ابی رنگ بیرون اوردم !

تموم خاطرات بچه گیم تو این صندوقچه خلاصه میشه !

وقتی در صندوقچه باز کردم بوی بلوبری توی فضا پخش شد !

خودکار اکلیلی آبی رنگ
عروسک خرسی آبی رنگ
برام از هرچیزی ارزشمندتر بودن !

کاشکی زنده بودی !
جیمینا دلم برات تنگ شده !
کاشکی ترکم نمی کردی !
جیمینا من هنوزم باور نمیکنم تو رفتی !
کاشکی کنارم داشتمت !

اگه تو زندگی یکم دلخوشی داشتم اونم تو بودی که جلو چشمام …

هرچقدر دلم نمیخواد دوباره قرق گذشته بشم بازم قلبم در برابر تو نمیتونه مقاومت کنه !

جیمینا بعد تو هیچ دختری به چشم نمیاد !

یاده جیمین افتادم

لبخندش …!
چشماش …!
  انگشتاش …!
   جنس موش …!
    حالت صورتش …!
                            امکان نداره تو باشی …!
تو جلوی چشمام …………!

فکر کردن به تو داغونم میکنه اما بهم آرامش میده …

جیمینا امیدوارم روحت در آرامش باشه …!

نفهمیدم کی صورتم خیس از اشک شد !

خودم رو جمع و جور کردم بعد از جمع کردن وسایل و گذاشتن داخل گاو صندوق لباسام رو عوض کردم رفتم روی تخت !

سرم رو گذاشتم خوابم برد :)(:

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

با صدای آلارم از خواب چشمام باز کردم
با شنیدن صدای خنده بلند شدم و نشستم !

کم کم لود شدم که دیشب یونگی و جونگ کوک اینجا بودن
دوتا خرابکار !

اول مسواک زدم بعد رفتم حموم
خب نهایت حموم من 5 دقیقه هست
بعد از 5 دقیقه از حموم خارج شدم و مشغول لباس پوشیدن شدم

امروز روزه تعطیل بود و حوصله ی کت و شلوار نداشتم !

بعد از خشک کردن موهام به سمت طبقه اول رفتم …

به سمت آشپزخونه رفتم

مثل همیشه جونگ کوک و یونگی باهم داشتن مثلا صبحونه درست میکردن  ولی بیشتر کار تمیز کاری برای خدمتکارا درست میکردن !

یونگی چشمش بهم خورد : اوع ته کی بیدار شدی ؟

کوک با تعجب سمتم برگشت : قرار بود سوپرایزت کنیم ! مرسی گند زدی بهش :)

با پوزخند : شما میخواستید منو سوپرایز کنید ؟ احمق‌ها من دیشب شمارو آوردم خونه !

یونگی سرشو خاروند : میشه یکم از دیشب بهم بگی ؟

کوک با تعجب نشست رو صندلی دستاش گذاشت رو میز : ماکو برایم چه آوردی ؟

با نیشخند نشستم روی صندلی روبه رو کوک : وقتی وارد کلاب شدم هر دوتاتون مست و پاتیل بودید مثل اینکه من زدم تو یون مین حامله کردم و فرار کردم " به یونگی اشاره کردم " تو یون مین قرار بود باهام دیگه حرف نزنی !
" سرمو سمت کوک چرخوندم " و بنظر شما خاک تو سرم چرا دختر به گلی رو ترک کردم ؟!
تازه این وسط سر اینکه برا چی تو به شوهر خانم مین که من هستم چشم داری هم دعوا کردین !
راستی براتون یه صورت حساب 1 میلیون وونی آوردم و البته که خانم مین ترر زدن به چمنای حیاط خونه ام و برام مهم نیست کی پرداخت میکنه فقط پرداخت کنین !

دهن هردوشون مثل O باز شده بود
خیلی دلم میخواست همونجا بزنم زیر خنده ولی جلوی خودم گرفتم !
لعنتی قیافه هاشون مثل ماهی بود !
صورتم مثل صورت سکته ایی ها شده بود از شدت خنده کج بود !

سریع از اون محیط خارج شدم

پقی زدم زیر خنده یهو چشمم خورد به وکیل لیک !

به لیوان آبی که خیلی نزدیکم بود چنگ زدم و خوردمش !

با اخم و اصلا به روی خودم نیاوردم که چیکار داشتم میکردم : چیزی شده لیک ؟

دوباره یه قلوب آب خوردم

لیک با لبخند : راستش ارباب پارک جیمین قرار داد قبول کرد و قراره امروز وسایل به شرکت انتقال بده !

آبی که خوردم تف کردم بیرون

*****

RM

با سردرد شدید از خواب بیدار شدم دستمو کشیدم که جین بغلم کنم اما با جای خالیش مواجه شدم !

تازه متوجه شدم چه اتفاق هایی افتاده !

بالشی که همیشه جین سرشو میذاشت روش بغل کردم که عطرشو تنفس کنم اما با بوی پودر ماشین لباس شویی روبه رو شدم !

عصبی رفتم طبقه پایین رو به خدمتکارا : کدوم خری اینو شسته ؟

سکوت کل طبقه فرا گرفت !

با فریاد : مگه کرید ؟ با شمام !

( دوباره پلی کنید ؛) )

آجوما اومد جلو با ترس : ببخشید رئیس نوه من نمیدونست !

رفتم بالا متوجه شدم آجوما هم اومد !

رفتم داخل اتاق همون جا رو زانو هام افتادم

آجوما سریع اومد بغلم کرد

با گریه : آجوما دیدی حتی عطرشم رفت

||||||||||||||||||||||

آنچه سرنوشت
درمن جا گذاشت
باقی مانده های‌ دریاست
دلتنگی برای آب
و تو
به وسعتِ یک آه
طولانی تر از خیابان های‌ تنهائی
درمن ممتد میشوی…

|||||||||||||||||

ببخشید کم شد با سردرد نوشتم :(

میشه لطفا بهم انرژی بدید :)(:

دوست دارید که میخونید
پس
لطفا ووت بدید
کامنت یادتون نره ؛)

Continue Reading

You'll Also Like

78.4K 10.2K 41
هیچوقت فکر نمیکردم عاشق اون مزاحمی که برام نود فرستاد بشم.. • ژانر:فیک چت، کمدی، عاشقانه، اسمات، زندگی روزمره • کاپل اصلی:تهکوک • فرعی:یونمین •پایان...
30K 3.7K 34
زمان! کلمه ای که توی دنیای پرنس گرگینه ها ، جئون جونگکوک، نقطه ضعف بود. اون پسر با زیباترین سیما و مدهوش کننده ترین صدا ، کسی که همه الفاها و حتی امگ...
275K 37.9K 33
[] Completed [] •• - " من مجانی برات مسابقه نمیدم کیم تهیونگ! باید در ازای بدهکاریای تو به اون هیوک عوضی یه چیزی هم نصیب خودم بشه ، درست نمیگم؟!" ...
103K 13.4K 70
[ آپ متوقف شده ] من کیم تهیونگم ... یه امگای مغلوب بدبخت 🥲😫 که همه آلفاها از چپ و راست بهش خیانت میکنن 🤬😤 و خب ... اصل ماجرا اصلا این نیست پس وق...