𝑰 𝒕𝒉𝒐𝒖𝒈𝒉𝒕 𝒕𝒉𝒂𝒕

By jun_melika

12.7K 2.4K 815

دارم سعی میکنم که فراموشت کنم ولی همزمان هنوزم منتظرم که بیای...🥀❤️‍🩹 More

💙معرفی💜
💙Part1💜
💜Part2💙
💙Part3💜
💜Part4💙
💙Part5💜
💜Part6💙
💙Part7💜
💜Part8💙
💙Part9💜
💜Part10💙
💜اطلاعیه💙
💜Part11.1💙
💜Part11.3💙
💙style💜
💜Part12💙
💙Part13💜
💜Part14💙
💙Part15💜
💜Part16💙
💙Part17💜
💜Part18💙
💙Part19💜
💜Part20💙
💙Part21💜
💜 Part22 💙
💙 Part23 💜
💜 Part 24 💙
💙 Part 25 💜
💜Part 26💙
فیک جدید
عااام پارت جدید

💙Part11.2💜

283 69 10
By jun_melika

Sehun

بعد از یه نقشه اساسی برای اون یانگ عوضی همه رو مرخص کردم وقتی از اتاق مخفی اومدم بیرون متوجه شدم ساعت 9 صبحه !
چجوری این همه تایم گذشت ؟
رفتم داخل اتاق مشترک خودم و لوهان دیدم مثل فرشته خوابه !
رفتم سمتش و کنارش دراز کشیدم بوسه ای روی موهایه شلخته اش گذاشتم که تکون خورد و به سمتم چرخید و سرشو گذاشت روی سینه ام و عمیق نفس میکشید منم متقابل بغلش کردم و اصلا نفهمیدم کی خوابم برد ؟
با صدایه زنگ ساعت بیدار شدم
لوهان من رو مثل بالش بغل کرده !
از طرز بغلش کردنش خندم گرفت خیلی آروم از بلند شدم و بالش زیر سرم گذاشتم جایه خودم که دیدم داره بالش به جایه بالش می بوسه !!!!
از اینکه از جام بلند شدم پشیمون شدم
یهو بالش از بغلش بیرون کشیدم پرت کردم اون طرف
روش خیمه زدم و صورتش رو قرق بوسه کردم که اروم چشمایه اهویی شو باز کرد که اخم کردم : دفعه آخرت باشه بجایه من کس دیگرو میبوسی !
با شوک : چییییییی ؟
با اخم : تو بجایه من بالش بوسیدی !
یدفعه زد زیر خنده طوری میخندید که منم خندم گرفت دستشو دور گردنم حلقه کرد و یه بوسه رو نوک بینیم زد
دوباره با اخم : هعی اوه لوهان دفعه آخرت باشه که بجایه من چیز دیگه رو میبوسی !
دوباره با زد زیر خنده میونه خنده هاش : تو به بالش حسودی کردی ؟
دوباره خندید که لبامو رویه لباس گذاشتم !
هیچ کدوم حرکتی نمیکردیم !
فقط لبامون همو لمس میکردن و خب این بوسه ایی بود خالی از شهوت و پر از عشق
دوباره صدایه زنگ ساعت اومد که لوهان کشید عقب و با لبخند سرشو برد داخل گردنم و فقط نفس عمیق میکشید
همینجوری بلند شدم که دستاش رو دور گردنم محکم کرد و پاهاشو دور کمرم حلقه کرد

سمت حموم رفتم که یهو صورتش رو مقابل صورتم اورد : هونی شب مهمونی داریم و من نمیخوام لنگ بزنم و کلی کرم سفید کننده به سر و صورتم بمالم باشه ؟

شیطانی خندیدم : نظرت چیه نریم هانی ؟

با اخم : لطفا هونی تازه باید برم قرار داد جدید که جیمی بسته امضا کنم !

چهرشو مظلوم کرد : لطفا

چشمامو چرخوندم : باشه پس فعلا حرکتی روم نزن چون هر لحظه امکان داره صفت شم !
و لوهان گذاشتم روی زمین و به سمت حموم رفتم بعد 20 دقیقه بیرون اومدم دیدم لوهان روی شکم خوابیده و بوت خوشگلشو به طرز عجیبی در تیر راس من قرار داره
دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم سمتش رفتم و به رو پام نشوندمش و مشغول بوسیدن اون دوتا شکلات شدم
لوهان حوله که پایین تنه ام رو پوشانده بودم باز کرد و روی زمین نشستم و کلاهک قارچی شکل عضوم رو وارد دهنش کرد و مثل بستنی میخورد نتونستم کنترل کنم دستمو گذاشتم داخل موهایش و داخل دهنش ضربه میزدم اول عوق زد ولی اهمیت بهش ندادم و فقط ضربه میزنم صدایه ضربه زدن کل اتاق پر کرده بود
بعد 5 دقیقه اومدم و متوجه شدم لوهان هم به کمک دستاش اومده
کشیدمش رو تخت و با دستمال صورتش پاک کردم و محکم بغلش کردم لوهان هم متقابل بغلم کرد
حدود 45 دقیقه بعد لوهان از بغلم بیرون اومد و به سمت حموم رفت !
5 دقیقه بعد خودم هم رفتم حموم
دیدم تو وان دراز کشیده !
من هم رفتم روبه روش دراز کشیدم
با پوزخند : بیبی نمیخوایی بیایی پیش ددی ؟
لوهان با پوزخند : ددی وقتی داشتی دهنم رو جر میدادی باید به فکر اینجاش هم بودی !

با اخم : بهت گفتم روم حرکتی نزن اما تو بوتت رو مقابل چشم هایه من گذاشتی و منم صفت شدم !

چشماشو چرخوند : من تقصیره منه که تو بادیدن بوتم تحریک شدی ؟

عصبی : پس تقصیره عمه منه

با اخم : زدی دهنمو جر دادی میگی تقصیره عمه منه ؟ خیلی پرویی سهون !
حتی حرف که میزنم احساس میکنم دهنم گشاد !
اصلا مگه من بهت نگفتم امروز نمیشه امشب مهمونی داریم ؟
امشب تو مهمونی همه با دست منو نشون میدن میگن هه هه این پسرَ رو نگا دهنش گشاده !
و زد زیر گریه !

هنوز داشتم حرفاشو تحلیل میکردم که متوجه گریه اش شدم !

به سمتش رفتم و بغلش کردم : هیش بیبی کسی چنین کاری نمیکنه مگر اینکه دلش مرگ بخواد !

با اشک تو چشام نگاه کرد : نمیخوام و بلند بلند گریه رو شروع کرد

پووووووف کسی باور نمیکنه که پسر رئیس جمهور سابق کره جنوبی الان داره به همسرش که از قضا یه بیبی ناز و لوس هست میگه کسی بهت مسخرش نمیکنه و بهش نمیگه هه هه این پسرَ رو نگاه دهنش گشاده !

اگه سهون سابق بود ساعت ها می نشست و هر هر می خندید ولی الان همون پسر رئیس جمهور سابق کره جنوبی عاشق همون بیبی ناز و لوس شده

بعد از ساعت ها دلداری با گفتن اینکه میره خونه جین هیونگش خونه رو ترک کرد !

^^^^^^^^^^^^^^

Jimin

اول خواستم برم خونه ولی به سمت کمپانی تغییر جهت دادم
بعد 20 دقیقه رسیدم
با ورودم تمام کارکنان تعظیم کردن و با گفتن : سلام رئیس ، وقت بخیر ، خوش آمدید . میخواستن خودشیرینی کنن !
و تنها واکنش من سر تکون دادن بود !
خواستم وارد آسانسور مخصوص رئیس و سهامدارا بشم که یادم افتاد پرونده ایی که قرار بود روش فکر کنم و جواب رو تهیونگ بگم داخل ماشین جا گذاشتم پووووووف دوباره مجبورم اینهمه راه برم خدایا اخه چرا من ؟
دوباره راه رفته رو برگشتم پرونده مشکی بنفش رنگ برداشتم و راه اومده رو برگشتم !
وارد آسانسور شدم و به صورت خودکار سمت طبقه ایی که چانیول هیونگ بود رفت :)(:
وقتی وارد طبقه شدم منشی بلند شد : سلام آقای پارک خوش آمدید
با لبخند : برادرم جلسه اس ؟
منشی با لبخند : خیر بهمراه وکیل اوه داخل هستن
بعد از تشکر کردن به سمت در رفتم با شنیدن صدایه هیونگ که : بفرمائید
وارد شدم چانیول هیونگ با لبخند بغلم کرد و سهون هیونگ هم همینطور
بعد نشستن سهون هیونگ : چیشده موچی ما اومده شرکت نکنه سرت جایی خورده ؟
چانیول هیونگ با خنده : حیف شد بچه باحالی بود
بعد سه تایمون خندیدم
با خنده : نه میخواستم " پرونده گذاشت رو میز وسط " اینو بررسی کنید :)
چانیول هیونگ با اخم : چی هست ؟
با لبخند کوتاهی : قرار بود با کمپانی کیم همکاری کنم خب یه سری شرط داشت که دوست نداشتم ولی با صحبت هاش تصمیم گرفتم بدم دست یه حرفه ایی !

سهون هیونگ با لبخند : عاه چرا احساس میکنم اون حرفه ایی منم ؟

با خنده : به دَر میگیم دیوار بشنوه صندلی به خودش میگیره !
چانیول هیونگ بلند بلند میخندید
یهو منم نتونستم خودمو کنترل کنم زدم زیر خنده
و سهون هیونگ پوکر به ما خیره بود !

داشتم میخندیدم که گوشیم زنگ خورد !

بلند شدم کمی از هیونگ ها دور شدم

جیمین : بله ؟

هوسوک : سلام جیمین تو کلید خونه دست توعه ؟

جیمین : سلام هیونگ اره چطور ؟

هوسوک : میشه بیایی اینجا لطفا سریع تر باشه ؟

جیمین : باشه هیونگ

هوسوک : فعلا
و
قطع کرد

دوباره سمتی هیونگ ها نشسته بودن رفتم و جایه قبلیم نشستم
با لبخند : هوسوک بود ، اوم اینکه کی بررسی میکنه اصلا مهم نیست

سهون هیونگ چشماش چرخوند : خودم بررسی میکنم

با لبخند : مرسی هیونگ
و بوس هوایی برایه چانیول هیونگ فرستادم : فعلا باید برم راستی شب میبینتون ؟

سهون هیونگ : اره " سمت چانیول هیونگ" فعلا چانیول

چانیول هیونگ : فعلا سهون ، جیمین میام دنبالت
با لبخند : باشه هیونگ

و هم من و سهون هیونگ از اتاق بیرون اومدیم و وارد آسانسور شدیم

دوباره گوشیم زنگ خورد !

دکمه اتصال زدم

جیمین : بله
لوهان : بله او زهر مار کجایی مرتیکه

" اون قدر بلند فریاد زد و گوشیم رو از گوشم فاصله دادم "

جیمین : یاااا لوهان من که نمیتونم پرواز کنم ! بال که ندارم :/

لوهان : همین الان گورتو جمع میکنی میایی اینجا اصلا مهم بال نداری یا چشم !

جیمین : یااااا لوهان

لوهان : خفه شو دیگه چیزی نشنوم !

جیمین : چون تو نمیخوایی چیزی نشنوی دلیل نمیشه من ساکت شم !

لوهان : رو بهت دادم پررو شدی پارک جیمین !

جیمین : مگه خری که سوارت شم ؟

لوهان : خفههههه شو !

خواست چیزی بگه که قطع کردم : هیونگ چجوری این جغجغه رو تحمل میکنی ؟

سهون هیونگ : با عشق !

لال شدم و منتظر رسیدن آسانسور به لابی شدم

>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>

تو نهایتِ عشقی
نهایتِ دوست داشتن
و در لابلای این بی نهایت ها
چقدر خوشبختم
که تو سهم قلب منی

<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<

خیلی خیلی ممنون بابت حمایت هاتون
پارت بعد کوتاهه ولی پارت بعدش جبران میکنم میخواستم ادامه بدم ولی خوابم میاد
🙄🙄

شب بخیر 🥱🥱😴😴👋🏻👋🏻

خب تقریبا صبحع ولی حالا😁😁😁😁😁

Continue Reading

You'll Also Like

132K 23.1K 47
-میشه از بغلت بیام بیرون؟ -نه همینجا جات خوبه -باش ژانر:جنایی،پلیسی،اسمات کاپل:ویکوک،یونمین وضعیت:کامل شده #1 vkook
23.2K 4.9K 60
اولین روزی که دیدمت تو یه بهم ریختگی به تمام معنا بودی.
29.1K 3.6K 34
زمان! کلمه ای که توی دنیای پرنس گرگینه ها ، جئون جونگکوک، نقطه ضعف بود. اون پسر با زیباترین سیما و مدهوش کننده ترین صدا ، کسی که همه الفاها و حتی امگ...
64.3K 4.9K 27
کاپل: کوکوی، سپ ژانر: انگست، ارباب برده ای، اسمات، امپرگ، هپی اند، بی دی اس ام،لیتلی فیک جوریه ک فقط اولش میشه گفت ارباب برده ایه کل فیک اینطوری نیست...