Part 4

280 103 10
                                    

موقعیت:_فرودگاه نظامی سئول_بخش غربی_
زمان: 17:40 دقیقه ی عصر_

-چان..بگو که داری باهام شوخی میکنی!!!..
انگشت های بلند سرگرد پارک میان موهای جوگندمیش فرو رفتن و صدای خنده ی معذبش توی گوش بکهیون بهت زده پیچید..
-مسئول پرواز میگه این الان تنها هواپیمای موجود توی فرودگاهه..بقیه برای ماموریت برده شدن..
-نه این فاجعس..!!!
صدای بلند و آشفته ی سرگرد جوان،توی فضای اون گاراژ بزرگ و تقریبا خالی پیچید و اکو شد..
این قطعا یه فاجعه بود..بعد از 2 روز سر و کله زدن با رئیس پلیس و معاون دایره ی جنایی برای صدور مجوز مربی گری توی اون اردوگاه لعنتی،تحمل غر زدن های وقت و بی وقت چانیول،جمع کردن تقریبا نصف وسایل خونه و البته لباس های مارکی که سرگرد پارک هیچ جوره نمیتونست ازشون دل بکنه و دوباره سر و کله زدن با رئیس پلیس به بهانه ی این که اجازه بدن چانیول و بکهیون 3 روز زودتر از وقت تعیین شده به جزیره ی ایچئونگدو برن،حالا صادقانه انتظار این یکی رو نداشت..
چشم های گرد شده و متحیرش روی کل هیکل اون هواپیمای کوچیک و نظامی که نیمی از بدنش زنگ زده و مشخص بود چند سالی هست ازش استفاده نشده،می چرخید و صورت کش اومده و غمگینش هر لحظه چانیول رو به مرز خنده های بلند نزدیک تر می کرد..
-این عتیقه حداقل 30 سال عمرشه..شک دارم حتی بتونه روشن بشه چه برسه به پرواز..اینجا چه خبره؟؟؟؟!!!!!!...
انتظار داشت حداقل موقع رفتن بهش خوش بگذره و بتونه یه سفر خوب و هر چند کوتاه که در انتها منجر به زندانی شدنشون به مدت نامعلوم توی اون اردوگاه نفرین شده می شد، به همراه همسرش داشته باشه..ولی حالا یه هواپیمای عتیقه که قرار بود تا نیمی از مسیر اون ها رو برسونه،گیرشون افتاده بود..بکهیون شک داشت وقتی پاش رو داخل هواپیما بذاره دیواره های زنگ زده ی بدنش از هم‌ نپاشن..
-آخه کی باورش میشه دایره ی جنایی با اون همه عظمت و تشکیلات پیشرفته،هواپیماهای قدیمی رو به جای اوراق کردن،به عنوان زاپاس نگه می داره تا بعدا دوباره ازشون استفاده کنه؟؟!!..
صدای قهقهه ی سرگرد پارک _با وجود مقاومت زیادی که کرده بود_ بلند شد و همین باعث شد تا صورت پسر کوچیک تر با نگاهی خشمگین به طرفش بچرخه..
انگشت هاش دور مچ نرمش پیچیده شدن و لبخند کشیده و جذابی تحویل ابروهای گره خورده و چشم های دلخورش داد..
-بیخیال عزیزم..تو که همیشه طرفدار هیجان و ریسک کردن بودی..ازت بعیده از پرواز با هواپیما بترسی..
سرگرد جوان با لجبازی پاهاش رو به زمین میخ کرد تا همسر قد بلندش رو متوقف کنه..هیچ تمایلی برای پروار با اون آهن پاره نداشت..درسته که همیشه عاشق کارهای هیجان انگیز و پخش شدن آدرنالین و لذت توی خونش بود ولی حتی هیجان هم حدی داشت..اگه این هواپیمای پیر و زنگ زده یهو وسط آسمون فکر سقوط به سرش میزد چی؟!..
-چان من طرفدار هیجانم نه مردن..هنوز خیلی کارها برای انجام دادن دارم..نمیام..نمیام..
کلمات و لحن آلوده به التماسش یک بار دیگه باعث شلیک خنده ی چانیول شد..بازوی ورزیدش به دور کمر باریکش حلقه شد و علارغم تلاش هاش،مجبورش کرد از پله های کوتاه درب هواپیما بالا بره..
-فقط 45 دقیقس بک..میریم جزیره ی جوموندو* و از اونجا با کشتی میریم ایچئونگدو..زیاد طول نمیکشه..این هواپیما توی نوع خودش یکی از بهترین ها بوده و هست..نباید نگران چیزی باشی..
بکهیون چنگی به دست چانیول زد و در حالی که با اجبار روی صندلی سفید و کمی خاک گرفته ی اون هواپیمای کوچیک می نشست، نالید:
-یول تو رو خدا..چرا اینقدر عجله داری؟..چرا صبر نمیکنی 3 روز دیگه که هواپیماهای مخصوص سربازها رو میبرن، ما هم باهاشون بریم؟..
لبخند جذاب چانیول که خباثت ازش چکه می کرد،کشیده تر شد و بعد از این که کمربند مخصوص صندلی بکهیون رو بست، با فاصله و روی صندلی مقابل اون نشست و با ذوق گفت:
-4 ساله که اون دونگسنگ بد اخلاق رو ندیدم..هر چقدر از دستش دلخور باشم ولی نمیتونم ذوقم رو پنهان کنم..از اون گذشته،میدونستی من عاشق هواپیماهای قدیمی هستم؟..لعنتی پرواز باهاشون اوج هیجانه..یکم بخند بک..زود باش..قراره خوش بگذره..
هنوز چند دقیقه نگذشته بود که خلبان وارد هواپیما شد و بعد از احترام نظامی،وارد کابین شد و روی صندلی مخصوص نشست..وقتی کلید های مخصوص رو فشرد و درجه ها رو تنظیم کرد،موتور های قدیمی هواپیما با سر و صدای آزار دهنده ای شروع به کار کردن..
صداشون بی شباهت به صدای تراکتوری که اگزوزش گرفته، نبود و هر چند ثانیه صدای بلندی مثل انفجار،اون سمفونی وحشتناک رو بدتر و بلند تر می کرد..
بکهیون با ترس به کمربند و صندلی چنگ انداخت و در حالی که حس می کرد تا چند دقیقه ی دیگه ممکنه محتویات معدش راهی به گلوی دردناکش باز کنن، رو به صورت خوشحال و ذوق زده ی چانیول چشم غره ای رفت و بلافاصله فریاد زد:
-اگه بمیرم بیچارت میکنم پارک چانیول..

breath🌙Where stories live. Discover now