ugly fan and hot Fucker.prt32

Start from the beginning
                                    

______________________________

_آقای پارک لطفا کمی لبخند بزنید.
چانیول که تا قبل از اون حالت سکسی به خودش گرفته بود ژستش رو عوض کرد و کرم مرطوب کننده توی دستش رو کنار صورتش گرفت و لبخند عمیقی زد.
_این عالیه.
صدای چریک چریک دوربین عکاس کل فضای عکسبرداری رو پر کرده بود و چانیول انگار که داره آسون ترین کار دنیا رو انجام میده ژستاش رو تغییر میداد.
_تمومه.
لبخندش از روی لباش پاک شدن و همونطور که در برابر خسته نباشی یا تو عالی بودی بقیه سرش رو به نشونه تشکر تکون میداد به سمت اتاق گریم رفت، کریس پشت سرش راه افتاد.
_چانیولا یه خبر خوب برات دارم.
وقتی داخل اتاق شدن سریع گفت و چانیول به سمتش برگشت
_لباسام کجاست؟
کریس سریع به سمت رگال لباسا رفت و وقتی با کت و شلوار چانیول برگشت چشماش کاملا برق میزد.
_من تونستم اون دوست رو برات پیدا کنم.
نیشخندی روی لب چانیول نشست و لباسش رو از بین دستای کریس کشید
_خودتم میدونی که من حوصله غریبه ها رو ندارم...بهش بگو زیاد توی دست و پام نباشه و فقط جلوی دوربین نقش بازی کنه....در ضمن امیدوارم انقدر بهش پول بدی که دهنشو بسته نگه داره، حوصله ندارم تیتر اخبار بشم!
داخل اتاق پرو شد و همزمان با عوض کردن لباساش تک تک این نکات رو یادآوری کرد، چانیول بلد بود چطور به خوب بودن تظاهر کنه و میدونست عروسی کریس تا چه حد براش مهمه پس هیچ مشکلی نداشت!
از اتاق پرو خارج شد و بعد از چک کردن خودش جلوی آینه به سمت کریس برگشت
_اوکیه؟
_آره...فقط اونی که قراره باهات بیاد یه غریبه نیست.
چانیول متوجه جا به جا شدن سیبک گلوی منیجرش شد و همین کنجکاوترش میکرد...یه تای ابروش رو بالا فرستاد، کیونگسو که نمیتونست باشه چون این مدت انقدر درگیر کاراش بود که حتی نمیتونست یه تماس کوچیک رو جواب بده و چانیول دوست خاصی نداشت.
_کی؟
_بکهیون.
ابروهای چانیول بالا پرید
_بیون بکهیون؟
انگار که منتظر تایید کریس باشه بهش خیره شد و فقط کافی بود سر منیجرش به معنای مثبت بالا پایین بشه تا تکخنده ای بزنه.
_ریلی؟...یعنی خودش مشکلی نداره؟
کریس لبخند نامطمئنی زد...این حد از به وجد اومدن آیدلش نگران کننده بود ولی خب فعلا وقت اهمیت دادن نبود.
_البته که نداره...خیلی هم خوشحال شد.

(فلش بک)

_بک...از طرف کمپانی یه برنامه هفتگی توی فرانسه برای چانیول ترتیب دادن با بست فرندش...همه فنا میخوان ببین پارک چانیول اصلا دوست صمیمی داره یا نه و خودتم میدونی اگه میگفتیم نداره چه مصیبتی به پا میشد.
ابروهای بکهیون بالا پریدن...البته که مصیبت میشد چون همه فکر میکنن پارک چانیول یه آیدل مهربون و خوش برخورده نه یه برج زهرمار که کسی نمیتونه حتی بهش سلام کنه!
_خب؟
کریس دستاشو توی هم قلاب کرد
_من قرار بود هم به عنوان منیجر هم دوستش کنارش باشم ولی تاریخش درست برای وقتیه که ما قراره بریم آمریکا....کسی که مطمئن باشه رو نتونستم پیدا کنم و فکر کنم باید مراسممو کنسل کنم.
آخر حرفش رو با نفس سنگینی که بیرون داد گفت، بکهیون میدونست منیجر شدن چقدر کار سختیه!
یه جورایی باید از زندگی خودشون برای زندگی آیدلی که دارن بگذرن و همیشه تحت فشارن، اینکه کریس میخواست عروسیش رو کنسل کنه واقعا نامردی بود ولی خب چاره دیگه هم نداشت.
دستش که روی مچ کریس بود رو نوازش وار حرکت داد و با اینکار توجه مرد روبه روش رو جلب کرد
_من میدونم کنسل کردن اون سالن توی آمریکا چقدر ضرر بهت میزنه و اگه اینکارو کنی معلوم نیست دوباره کی زمانش رو پیدا کنی، هنوز یادم نرفته چقدر با رییسم حرف زدی تا اخراجم نکنه...اگه اخراج میشدم نمیدونم الان کجا بودم چون تنها چیزی که اونموقع میتونستم بهش چنگ بزنم کارم بود...الان مطمئنم همین مسئله به اندازه کار من اهمیت داره و حیاتیه...اگه کمکی میتونم کنم بهم بگو، من بازیگر خوبیم و میتونم یه هفته دوست صمیمی پارک چانیول باشم.
حرفش رو با لبخند اطمینان بخشی که زد به پایان رسوند و کریس به وضوح بغضش گرفت...واقعا این مدت انقدر حجم استرسش زیاد بود که حالا با این حرفا دلش میخواست بزنه زیر گریه.
دست دیگش رو روی دست بکهیون گذاشت
_ممنون بکهیونی...تو واقعا یه فرشته ای.
_اینطور نگو..بهت مدیونم.
با چشمای هلالی شده ای به کریس نگاه کرد....از هر طرف نگاه میکرد حتی‌ اگه یه غریبه همچین چیزی ازش میخواست سریعا قبول میکرد، کریس واقعا گناه داشت.

ugly fan and hot fuckerWhere stories live. Discover now