Ugly Fan&Hot Fucker.prt31

Start from the beginning
                                    

_________________________________

نگاهش روی چهره پسر ریز جثه ای که تقریبا پشت کای قایم شده بود ثابت موند...چطور توی اون کت و شلوار سفید اینهمه خواستنی تر شده بود؟
چشماش رو آرایش کرده بود و موهاش رو به حالت مرتبی بالا داده بود و کای حاضر بود قسم بخوره خودش با دوتا چشماش دید که سیبک گلوی پارک چانیول تکون خورد.
کای با دستی که دور کمر بک حلقه کرده بود اون رو بیشتر به خودش نزدیک کرد
_از دیدنتون خیلی خوشحال شدم آقای پارک!
چانیول نگاه بی حواسی به کای انداخت و لبخند کم رنگی زد
_همچنین!
نگاهش به سمت دست کای که دور کمر بکهیون حلقه شده بود رفت و سعی کرد ریکشنی نشون نده
_هی چانیولا!
صدای کیونگسو باعث شد کای یه‌چرخش صد و هشتاد درجه ای به سرش بده و بکهیون تو دلش نیشخند بزنه"احمق"
چانیول انگار که سوپرایز شده باشه دستش رو برای پسری که از بین گروه فیلمبرداری داشت به سمتشون میومد تکون داد، کای بدون اینکه متوجه باشه از لبخند درخشانی که کیونگسو به چانیول میزد اخماش تو هم رفته بود.
کیونگسو وقتی با دوربین تقریبا بزرگی که توی دستش داشت روبه روشون رسید نگاه هر سه مرد کاملا روش بود.
_یاااا حق نداری اینهمه خوشتیب بشی.
کیونگسو با چشم غره ای که به دوست پسرش رفت گفت و تکخنده جذابی از چانیول دریافت کرد.
چانیول هم بلد بود بخنده؟
بکهیون نگاهش رو از چال لپ قشنگ آیدلش گرفت و سرش رو پشت کای قایم کرد و بعد از خمیازه ای که کشید دوباره سر‌جای قبلیش برگشت.
چانیول خیلی خوب بلد بود قشنگ لبخند بزنه ولی بکهیون انقدر احساس خوابالودگی میکرد که زیاد نمیتونست سرخ و سفید بشه.
_چقدر خوب که دیدمت!
کیونگسو با چشمای جمع شده ای رو به کای کرد و لبخندی روی لبای درشت کای نشست، دست کوچیک کیونگسو رو تو دستاش فشرد.
_از دیدنت خوشحال شدم.
کیونگسو نیم نگاهی به پسر کنار کای انداخت و خیلی سطحی باهاش سلام و احوالپرسی کرد، خودشم دلیل حس بدش به بکهیون رو نمیدونست ولی با اینحال سعی کرد دوستانه تر رفتار کنه.
_امروز متفاوت تر به نظر میرسی!
کای قبل از اینکه اجازه بده کیونگسو  نیشخند حرصی بکهیون رو ببینه سریع جواب داد
_آره...برای این جشن کلی هیجان داشت!
و بعد با لبخندی که شبیه عاشق ها بود به چهره بی حس و پوکر بکهیون نگاه کرد و با نوک انگشت موهاش رو نمایشی نوازش کرد و خب...کیونگسو و چانیول با دیدن این صحنه پوکر به تمام معنا شده بودن!
بکهیون نیشش رو برای کای باز کرد و بیشتر بهش چسبید
_وقتی کنار توام باید خوب به نظر برسم دیگه!
و خب همین حرف کافی بود تا همزمان اخمای کیونگسو و چانیول تو هم بره...وات د فاک؟
_من دیگه برم...کار دارم!
کیونگسو با عجله گفت و به سمت گروهشون دوید و نگاه کای رو همراه خودش کشوند، بکهیون نیم نگاهی به خیرگی چانیول انداخت و بدون اینکه خودشم متوجه باشه پشت چشمی براش نازک کرد که باعث شد چانیول تکخنده ای بکنه و سرش رو زیر بندازه، اون هنوزم زیادی کیوت بود!
مثلا سعی داشت خودشو بی تفاوت نشون بده ولی درست مثل بچه ای رفتار میکرد که انگار آبنباتشو ازش گرفتی و حالا یه آبنبات بهتر گیرش افتاده(منحرف نشید از این آبنبات رنگیا-.-)
وقتی کای کنارش قرار گرفت و شروع به همصحبتی باهاش شد بکهیون فهمید همه چیز میتونه خیلی سخت تر باشه!
خودشم درک میکرد، در هر حال اینهمه با کای خودشونو جذاب کرده بودن تا بیان و بکوبونن تو چشم چانیول و کیونگسو ولی حالا...بکهیون حس میکرد دوست داره فقط فرار کنه!
با بلند شدن صدای موزیک و گرم شدن بحث بین کای و چانیول و کارگردان برنامه که تازه بهشون ملحق شده بود بکهیون پوف بی حوصله ای کشید و قلوپی از گیلاس تو دستش رو نوشید.
جامش رو روی میز گذاشت و دستش رو روی بازوی کای کشید، لحظه ای که توجه پسر تیره تر سمتش جلب شد لبخندی بهش زد
_من باید برم دستشویی!
کای سری براش تکون داد و بکهیون به سمت سرویس بهداشتی حرکت کرد و با کمک چند تا از خدمه تونست پیداش کنه.
داخل سرویس بهداشتی مردونه شد و نگاهی به خودش جلوی آینه انداخت
_واو واقعا خوب شدما!
لبخند مغرورانه ای زد و زبونش رو روی لبش کشید، نفسش رو با استرس بیرون داد.
نمیدونست دقیقا اینجا توی این نقطه چیکار میکنه ولی حس خوبی داشت!
میتونست به چانیول ثابت کنه که فقط یه فاک بادی نیست...شاید واقعا کارما میخواست کمی هم که شده دل بکهیون رو خنک کنه!
اینطور حداقل میتونست ذره ای از غرور از دست دادش رو پس بگیره.
_از دیدنت سوپرایز شدم!
چانیول‌ با بی تفاوتی داخل سرویس بهداشتی شد و بکهیون ترسیده نگاهش کرد.
_م..منم!
"لعنت بهت بک" با حرص لب پایینش رو به دندون کشید...این لکنت کوفتی چی بود دیگه؟
با حس نزدیکی چانیول بهش، سرش رو بالا گرفت و از پایین بهش نگاه کرد
_چیزه...من باید برم چیز کنم...یعنی چیزه..عاهان اونجا!
به اتاقک سرویس بهداشتی اشاره کرد و خواست جیم بزنه که بازوش توسط دستای چانیول کشیده شد و باعث میخکوب شدن نگاه ترسیده و متعجب بکهیون روش شد، ولی چانیول اهمیت نمیداد
_رابطت با کیم جونگین چیه بک؟
با جدیت به چشمای گرد شده بکهیون نگاه کرد و بدون توجه به اینکه هر لحظه یه نفر ممکنه داخل بشه بیشتر بهش نزدیک شد،بکهیون چند قدم به سمت عقب تلوتلو خورد و در آخر همونطور که سعی داشت سر جاش صاف بیاسته لبخند رنگ پریده ای زد، واقعا میترسید چانیول صدای تالاپ تلوپ قلبشو بشنوه!
_من که بهت گفتم....دوست پسرمه و...
_دروغ نگو بچه!
چانیول بین حرفش پرید و اخمی بین پیشونی پسر زیزجثه ایجاد شد
_دروغ نمیگم...دوست پسرمه!
_اوه ریلی؟
چانیول با ابروهای بالا رفته ای پرسید و روش خم شد و بکهیون به سمت عقب سرش رو خم کرد تا از اون مردک‌ عصبی فاصله بگیره.
_بله...چ..چیش عجیبه؟
چانیول نیم نگاهی به لبای سرخ پسر کوچکتر انداخت و باز به چشماش نگاه کرد.
_پس چرا دوست پسرت داره چشم دوست پسر منو درمیاره؟
یه تای ابروی بکهیون بالا پرید و سرش رو کج کرد
_به همون دلیلی که خودت داری همون کارو میکنی؟
جواب زیرکانش باعث شد چانیول تک خنده ای کنه و ازش فاصله بگیره، پسر ریز جثه نفس حبس شدش رو بیرون داد...چانیول چطور اینهمه غیرقابل پیش بینی بود؟
تو جاش صاف شد و دستی به لباسش کشید
_بک
چانیول صداش کرد و بکهیون حس کرد قلبش تندتر از چند ثانیه پیش توی سینش شروع به خودزنی کرد...چرا خب اینطور صداش میکرد؟
_هوم؟
چانیول همونطور که روبه روش ایستاده بود نفسش رو سنگین بیرون داد.
_آخر هفتت خالیه؟
بکهیون انگار که چانیول به زبان فضایی حرف زده باشه ابروهاش رو بالا داد
_چی؟
_میگم آخر هفته وقت داری؟
_آره!
و خب فقط کافی بود همین حرف از دهنش دربره تا چشماش گشاد بشه و نیشخندی روی لبای مرد بزرگتر بنشینه.
_خوبه پس!

ugly fan and hot fuckerWhere stories live. Discover now