part01(خاستگاری از یک ساب الفا)

Začať od začiatku
                                    

___________________

-فلش بک ساعت 2 ظهر همان روز ... عمارت جئون-

-چچچچچچچچیییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

با دادی که زد باعث شد همه اعضا حاظر در پذیرایی گوشاشون و بگیرن.

نالید:

-این یه شوخیه کثیفه ... لعنتی من قراره برم خواستگاری ولی خود کوفتیم خبرندارممممممم این چه وضعیههههه

بکهیون که موهای چانیول رو که روی پاش دراز کشیده بود و نوازش میکرد غر زد:

-نکنه یادت رفته که این اتفاق برای همه ما افتاد!

چان چشماشو گردوند:

-نکه جنس بدم تحویل گرفتین ... فاک هنوزم باورم نمیشه بجای خاستگاری رفتن امدن خاستگاریم!

کوک نگاه ملتمسش رو به کریس هیونگ و نامجون هیونگش داد:

- بگین که یه دام امگاسسسسسسسس

قبل از جواب دادن اون دوتا سوهو که همراه پدر بزرگ جئون تازه وارد پذیرایی شده بود جواب داد :

- نه کوک اون یه دام امگا نیست

با حالت زاری خودشو رو زمین ولو گرد:

- نههه من یه دام امگا موخواممممممممممم

پدر بزرگ با لبخند نگاهش کرد:

- اون بهتر از هر دام امگا برای توعه

غر زد:

- حداقل بگین تو چه دستس

سوهو بیخیال گفت:

-نمیشه سوپرایزه

پاهاشو مثل بچه ها به زمین زد :

-این نامردیهههه

جیمین کلافه از رفتارهای برادر کوچیکترش غرید:

- شات اپ شو جئون جونگکوک... یونگی از خواب بپره جفتمون به گا میریم

بی توجه به برادرش مثل بچه ها به پای کریس و نامجون چسبید:

- هیوننننگگگگگاایی گگللمممم به این مکنه حقیر رحم کنید تروخداااااا حداقل بهم بگین کیههههه

نامجون و کریس به هم نگاه کردن و همزمان گفتن:

- باشه

با خوشحالی نگاهشون کرد که نامجون ادامه داد:

-اون پسر عموعه سوهوعه

اگه میتونستین جونگکوک و به حیونی تشبیه کنید در حال حاظر اون قطعاااااااا یه اسب ابی بود . از اون گندهاش که دهنشونو برای پرنده باز میذارن و کوک واقعا نگران بود مگس تو دهنش بره

بعد از اینکه تونست خودشو جمع کنه بلند تر از قبل داد زد:

-نننننههههههههههههههههههههههههههههههه... من یه کیم دیگه نمیخواممممممم

MY SPACIAL MATEWhere stories live. Discover now