10

169 65 11
                                    

چند روزِ که انقد تمرین کردم توی سرم فقط صدای بنگ بنگ گلوله است. دریک بهم گفت اگه بخوام می‌تونم گوشی بذارم توی گوشم یا صدا خفه کن رو لوله اما من هیچکدوم رو نمی‌خوام.

به صورت جدی از اینکه هیچ صدایی حتی این صدای بنگ صدای لویی رو از ذهنم بیرون نمی‌کنه لذت می‌برم!

قیافه کیتن وارش همه‌اش جلوی چشممه، وقتی هودی من رو می‌پوشید و به خاطر این که دست‌هاش کوتاه بود آستین‌هاش آویزون میشد و مسخره بازی در می‌آورد.

شب‌هایی که بیرون تو کیسه خواب می‌خوابیدیم و از ستاره‌ها می‌گفت!

وقت‌هایی که از زندگی‌های گذشته‌مون برای هم می‌گفتیم و گریه می‌کردیم و تهش می‌خندیدم و می‌گفتیم مهم اینکه حالا هم دیگه رو داریم!

تنها حسرتم اینِ که اگه راجع اون عوضی واسه‌اش گفته بودم شاید هیچ کدوم از این اتفاقا نمی‌افتاد شاید می‌تونستم همه چی رو عوض کنم شاید اون الان کنارم بود.

هفت تیر رو انداختم و به سمت چادرم رفتم!

لرزش گوشیم که توی جیبم بود باعث شد لحظه‌ای از جا بپرم و بعد دستم به سمتش بره!

برایان: چرا لوکیشن اشتباه میدی؟ فکر کردی پیدا کردنت برام کاری داره؟ هری من همیشه پیدات می‌کنم!

آره اون کثافت همیشه پیدام می‌کنه چه از بچگی که گم می‌شدم و اون می‌دونست کجام چه حالا!

هری: آمادگی دیدنت رو ندارم یکم بهم وقت بده خودم یه قرار می‌ذارم ببینمت!

برایان: اوکی بیبی. از اول بگو که می‌خوای برای من آماده شی.😂😂

گوشی رو پرت کردم و برای بار چندم گذاشتم صفحه‌اش خرد شه!

clown[L.S](Completed)Where stories live. Discover now