اون داد زد
"هری؟ بیداری؟"
هری چشماشو باز کرد و متقابلا داد زد
"بیدارم مامان!"
روی تختش نشست و چشماشو مالوند و خمیازه کشیدبالا تنه ی لخت و با باکسر خوابیدن هری عادتی بود که برای بقیه طبیعی شده بود!
وقتی به سمت توالت طراحی شده ای که هری سرویس بهداشتی می دیدش حرکت کرد
لویی سریع خم شد و توی بلند گو اعلام کرد
"لیلی؟ کد 6504!""دریافت شد"
لیلی متقابلا صداشو با میکروفون به هدفون لویی رسوند
و با زدن دکمه های مانیتور اتاق هری رو کاملا غیر قابل دید کرد
به طوری که شیشه ها سیاه شدن و از بالا نورهای سفید قوی تابیده می شد که اتاق رو غیر قابل دید می کردو بعد از ده دقیقه
"اون داره مسواک می زنه!"
لویی بعد از اینکه دوباره مانیتور عینک مانندشو روشن کرد اعلام کرد و باعث شد
لیلی کد 6504 رو غیر فعال کنهدوباره شیشه به حالت اول برگشت و قابل دید شد
لویی به اتاق شیشه ای اِدی از پایین نگاه کرد و توی بلند گو اعلام کرد
"ادی ؟ همه چی خوبه؟"ادی که سخت مشغول دستور دادن به مادر و خواهر هری از طریق میکروفون بود نگاهشو به لویی داد و باسر تایید کرد
"اره,خواهرش داره صبحونه می خوره,مادرش داره میز صبحونه رو می چینه,صبحونه ی مورد علاقه ی هری!"
لویی جدی تایید کرد و میکروفون رو روشن کرد
"چطوره امروز جین مشکی با تیشرت سفیدرو بپوشی؟"هری سر تکون داد و شروع کرد به لباس پوشیدن
"نیم بوتای کرم هم ست عالی ایه براش!"
لویی ادامه داد و به تیپ هری نگاه کردهری لب تخت نشست و شروع کرد به پوشیدن نیم بوتاش
"لویی؟ کد 2789 و کد 5454 اماده ان!"
لویی اِدی رو از توی هدفونش شنید و سری به عنوان تایید تکون داد" تو فقط یک ربع وقت داری به دانشگاه برسی! کلاس مورد علاقتو از دست ندی!"
لویی به هری گفت و هری به حالت کیوتی دست پاچه شد و از روی تخت پرید,طوری ک کولشو یادش رفت!لویی اروم خندید
"یه چیزی یادت رفت!"
هری ک تا نصفه های پله ها رفته بود,با کف دستش زد به پیشونیش و دوباره برگشت تا کولشو بردارهبرگشت طبقه پایین و به خواهرش سلام داد و گونشو بوسید خواهرش هم متقابلا بهش لبخند زد و گونشو بوسید
مادرش براش شیر ریخت و بشقاب پنکیک رو جلوش گذاشت
لویی:"اِدی؟ کد 5454 رو بده من,کد 2789 رو مرخص کن!"
اِدی سریع دستور رو صادر کرد و باعث شد:
جما:"خب دیگه من می رم,روز خوبی داشته باشین,هری کویزتو گند نزنی!"جما به اینکه هری از هولش شیر رو ریخت روی خودش خندید و رفت بیرون
"کد 5454 با من باش, بهش دستمال بده!"
لویی توی بلند گفت و منتظر شد
YOU ARE READING
(SomnAmbUliStic)+%5÷7=42
Science Fiction(Larry & Ziam Science Fanfiction) کد 1221: خواب گرد کد 8924: ما توی دنیایی زندگی می کنیم ک اون طور ک می خواییم شکلش می دیم مادر و پدر داریم زندگی می کنیم بزرگ می شیم و به این باور داریم ک همش یه آزمایش الهیه! هیچوقت فکر کردی ک تمام چیزایی ک دورو ورت...
¤کد 03¤
Start from the beginning