ugly fan and hot fucker.prt2

Start from the beginning
                                    

دریافت نکرد و همین باعث شد که نگاهش رو باز به سمت پنجره

برگردونه!

انگار اون آسمون بهتر از این یارو عقب مونده میتونست باهاش ارتباط

برقرار کنه!

بعد از تقریبا یک ربع که بکهیون فقط بینش آدرس خونشون رو داده بود

ماشین مدل بالای پارک جلوی در خونشون توقف کرد!

_ممنونم آقا...چقدر باید بدم؟

بکهیون بعد از تشکر صادقانه ای که کرد با خجالت دسته پولای خیس و

پلاسیدش رو از تو جیبش بیرون کشید و باعث شد پوزخندی رو لبایی

که توسط ماسکش پوشیده شده بود ایجاد بشه!

_میتونی لطفم رو جور دیگه ای جبران کنی؟

ابروهای کم پشت پسر بالا پرید و سرش رو سریعا به معنای مثبت تکون

داد

_آره حتما!

_بپر پایین!

چانیول نگاهش رو با سردی از پسر گرفت و در حالی که به بیرون نگاهی

میانداخت گفت و باعث شد بکهیون کمی گیج بزنه!

_نمیری؟

لحن کلافه راننده باعث شد سریع به خودش بیاد و با شرمندگی باز سرش رو به نشونه احترام خم کنه و بعد از تشکر دوباره از ماشین پیاده شد و انگار که مرد نقاب دار فقط منتظر این بود گاز داد و صدای ترسناک کشیده شدن لاستیکای ماشین روی آسفالت باعث بسته شدن چشمای پسر زیر بارون شد!
نگاهش رو از ماشین که دور شده بود گرفت و بدو بدو به سمت خونشون رفت و بعد از درآوردن هول هولکی کلید از جیبش داخل شد و طبق انتظارش خونه تو تاریکی فرو رفته بود و شت! بکهیون چطور باید این

حجم از نگرانگی خانوادش رو هضم میکرد؟

پوفی کشید و بعد از پوشیدن سرپایی هاش و گذاشتن آل استاراش

تو جاکفشی سریع به سمت اتاقش رفت...هر چند که چراغا خاموش بود

ولی بکهیون خونشون رو از بر بود و واسه همین پیدا کردن و تشخیص

اتاقش بدون ایجاد کمترین صدایی کار سختی نبود!

در حالی که بازوهاش رو سخت بغل کرده بود پاش رو داخل اتاق نقلی و

گرم و نرمش گذاشت و بدون مکث در حالی که زیر لب تکرار میکرد 

سرده...یخ زدم"به سمت کمد لباساش رفت

موبایلش رو روی میز آرایش گذاشت و پیراهنش رو با یه حرکت از تنش

بیرون کشید و بعد از باز کردن کمربندش،شلوار مشکی رنگش رو هم با

تیشرتش توی سبد رخت چرکا شوت کرد!

یه دست لباس راحتی رو بیرون کشید و در عرض نیم صدمه ثانیه تنش

ugly fan and hot fuckerWhere stories live. Discover now