کوله‌ش رو روی دوشش انداخت و از اتاق خارج شد. همونطور که حدس زده بود، مرد جلوی تلویزیون روی مبل نشسته بود و قوطی آبجوی ارزون قیمتی رو سر میکشید.

سرش رو بی دلیل تکون داد و در خونه رو به آروم ترین حالتی که میتونست، بست. شاید نمیخواست مرد متوجه رفتنش بشه. به هر حال اون اهمیتی نمیداد. به چیزی که میخواست رسیده بود و حالا هم به بودن جیمین توی خونه‌ش و بغل بعد از سکس، نیازی نداشت.

خودش رو بغل کرد و نگاهی به اطراف انداخت. گوشی‌ش رو از جیب جلویی کوله‌ش در آورد و ساعت رو چک کرد. پنج دقیقه بعد از نیمه شب. سیستم حمل و نقل توی اون ساعت کار نمیکرد. اگه حوصله داشت، آدم قابل اعتمادی پیدا میکرد که تا خونه برسونتش اما قطعا نمیخواست مورد تجاوز قرار بگیره. به اندازه کافی به میل خودش توی دام هیولاهایی که بدنش رو میخواستن، افتاده بود.

با بی میلی توی مخاطبانش گشت و اسم کسی رو لمس کرد که میدونست بعدا خیلی سرزنشش میکنه، 'گوکی'

****

کلاب جدید و گرفتاری های جدید.

یونگی صندلی پایه بلند قرمز رنگ بار رو عقب کشید و روش نشست. سرش رو به دست هاش تکیه داد و نفس عمیقی کشید. دوباره صاف نشست و سعی کرد لبخندی طبیعی‌ به پسری که داشت میز جلوش رو تمیز میکرد،تحویل بده.

"هانی، همه چیز مرتبه؟" صدای آشنای درینا رو شنید و بدون اینکه سرش رو برگردونه جواب داد، "کی تموم میشه؟"

لبخند درینا برای لحظه ای محو شد اما خیلی سریع به خودش مسلط شد و دوباره چال گونه‌ش رو نمایان کرد. یک قدم به سمت همسرش برداشت و دست هاش رو از پشت دورش حلقه کرد، لب هاش رو به لاله گوشش چسبوند و بعد از بوسه کوتاهی، زمزمه کرد، "یونگی.. این یه مهمونی کاریه. فکر میکردم از چیزایی که به کار مربوط میشن، خوشت بیاد."

ابروهای یونگی توی هم گره خوردن. این کار اون نبود. کارش نشستن پشت میز و حساب کردن میزان کوکائینی بود که توی انبارهاشون خالی میشد. کارش گشتن دنبال احمق هایی بود که به تجارتشون صدمه میزدن. یه کلاب؟ احمقانه ترین چیز دنیا بود و بدتر از همه این بود که اون پسر رو اونجا ملاقات کرده بود و هرکاری که میکرد، از ذهنش بیرون نمیرفت.

درینا وقتی جوابی نشنید، عقب رفت و به متصدی بار لبخندی زد که باعث شد اون قسمت میز رو رها کنه و به سمت مقابل بره.

یونگی بالاخره سرش رو برگردوند و به همسرش خیره شد. موهای قهوه ای موج دارش روی شونه هاش افتاده بودن و چهره‌ش رو بزرگ تر از سنش نشون میدادن. وقت هایی که میخواست تاثیرگذارتر باشه، از اون مدل مو استفاده میکرد.

درینا روی صندلی کناری نشست و انگشت هاش رو روی بازوی همسرش کشید. دستش آروم به سمت جیب روی سینه‌ مرد رفت و پاکت سیگارش رو بیرون آورد. یکی از لوله های کاغذی رو بین لب های یونگی گذاشت و با فندک خودش روشنش کرد. لبخند زد و سرش رو کج کرد. موهاش به یک طرف ریختن و گردنش رو نمایان کردن. کبودی هایی که یونگی هفته پیش روش به جا گذاشته بود، کاملا مشخص بودن و چیزی راجع بهشون مرد رو اذیت میکرد.

Kiss Me Like You Miss Me (Red) - Yoonmin ×BDSM×Where stories live. Discover now