💦🔥Part 4🔥💦

Start from the beginning
                                    

....
روی پله‌ها منتظر نشسته بود و صورتش رو توی کلاه هودیش مخفی کرده بود تا استاد عزیزش خارج بشه و انتظارش خیلی طولانی نشد تا اینکه جونگکوک بدون توجه بهش از پله‌ها پایین بیاد،به چندتا دختر لبخند بزنه و سوار ماشین گرون قیمتش بشه و بوم...!
انفجار...!
با خوشحالی جلو رفت،گوشیش رو دراورد و شروع به فیلم گرفتن کرد.
- استاد چی باعث شده برینی به خودت؟
درحالیکه قهقهه میزد گفت و همونطور که با انگشت نشونش میداد شروع به فریاد زدن و فرستادن فیلم به کل دانشگاه کرد.
- استاد جئون ریده به خودش
و چهره‌ی عصبانی و بیچاره‌ی جونگکوک بود که بهش میفهموند برداشتن گوهِ سگ از گوشه‌ی محوطه‌ی دانشگاه با کاغذ و بعدم قرار دادنش توی ماشین استادش دقیقا روی صندلی راننده واقعا ارزشش رو داشته!
حالا تهیونگ و جونگکوک مساوی بودن...البته تا بازیِ بعدی!
....
کنار مغازه‌ی شیرینی فروشی منتظر ایستاده بود و با خودش فکر میکرد اگه چانیول تا پنج دقیقه‌ی دیگه نمیرسید...میرفت داخل مغازه و یه کیک بزرگ شکلاتی میخرید و وقتی چانیول با اون چشمای درشتش به چشماش زل زد و گفت که متاسفه کیک رو می‌کوبید توی صورتش و بعدشم احتمالا با چاقوی صورتی رنگ مادرش دیکش رو تیکه تیکه میکرد و باهاش همبرگر درست میکرد و به خوردش میداد،دقیقا به چه دلیل احمقانه‌ای چهل و پنج دقیقه منتظرش گذاشته بود؟
با صدای بوق ماشین آخرین استیکر دیک رو برای لوهان فرستاد و سرش رو بالا آورد.
چیزی رو که میدید باور نمیکرد...این غولِ مشکی رنگ یکی از گرون‌ترین ماشینای جهان بود و فاک که اولین مراجعش انقدر کول بود!
با استرس بزاقش رو قورت داد و جلو رفت و سوار شد،بلافاصله بعد از نشستنش بوی عطر همیشگی چانیول توی بینی‌ش پیچید و بکهیون سرمست از اون عطر گرون و خوشبو نفس عمیقی کشید.
+ وقتی اوضاع تو و خودمو مقایسه میکنم به این نتیجه میرسم که باید درسو ول کنم و برم برای پورن هاب ادیشن بدم!
بکهیون همونطور که با هیجان و بدون توجه به چانیولی که افسرده‌تر از قبل بنظر میرسید گفت و چانیول زیرچشمی نگاهی بهش انداخت و پوزخندی زد.
- فکر نکنم سوراخ تنگت بخواد اذیت شه...به جاش تصمیم نگیر تراپیست کوچولو
+ چی؟ حرومزاده وقتی توی فیلم ترتیبتو دادم میفهمی
- اگه درمانم کنی یکی مثل همین ماشین برات میخرم که دیگه لازم نباشه از دیک و باسنت مایه بزاری
چانیول با لحن بی حسی گفت و بکهیون ذوق زده لبخندی زد.
+ ممنونم دیک فرسوده
عینکش رو بالا داد و با به یاداوردن موضوعی اخم کرد.
+ چرا انقدر دیر کردی؟ میخواستم برگردم خونه و به تو و دیکت اهمیت ندم اما خب وقتی یاد خودارضاییام با پورنات افتادم با خودم گفتم باید برات جبران کنم
بکهیون با جدیت گفت و چانیول رو به خنده انداخت و جواب چانیول باعث شد بکهیون با ذوق شروع به وول خوردن بکنه.
- ممنونم تراپیست کوچولو...قراره بریم شرکت،رئیس باهام کار داره
+ خدای من...یعنی قراره یه شرکت پورنو از نزدیک ببینم؟
....
با لبخند بزرگی وارد شرکت شدن،بکهیون با افتخار کنار چانیول راه میرفت و همه بهشون نگاه میکردن،یعنی پارک چانیول بخاطر این پسر مدتی بود که بازی رو کنار گذاشته بود؟
با رسیدن به در بزرگی چانیول رو به روی بکهیون قرار گرفت و با چشمای بی‌حسش بهش زل زد و گفت:
- میتونی چند دقیقه منتظر بمونی؟ باید تنهایی برم داخل
+ باشه
بکهیون به آرومی جواب داد و چانیول بدون هیچ حرفی داخل رفت.
پنج دقیقه‌ای میشد که کنار در منتظر ایستاده بود و مثل اینکه قرار نبود چانیول از اتاق بیرون بیاد البته شک نمیکرد اگه چانیول درحال کردن رئیسش باشه چون معمولا توی فیلمای پورن اینطور بود که فاکر داخل اتاق میشد،یک مکالمه‌ی کوتاه با رئیسش داشت و بعد از اون رئیسش رو هارد بفاک میداد!
آه کلافه‌ای کشید و نگاهی به اطراف انداخت،یک مرد بلوند قدبلند از دور بهش نزدیک میشد،با تعجب عینکش رو با انگشت فاکش بالا داد و منتظر موند تا مرد نزدیکتر بشه.
با جلو اومدن مرد و قرار گرفتنش توی چند قدمیش با بهت دستش رو جلوی دهنش گذاشت.
مرد که تازه متوجهش شده بود لبخندی زد و نزدیکتر رفت.
- هی
رو به بکهیونی که حالا با چشمای خمار شده و آب دهنی که راه افتاده بود نگاهش میکرد گفت و بکهیون با شنیدن صداش از خلسه‌ی شهوت‌انگیزش درومد.
+ ج...جیسون؟ همون که دیکش از رون‌های لوهان کلفت تره؟
- لوهان؟
+ دوستمه...بین اکیپمون جایگاه دومو داری اما توی قلب من اولی...تو اسطوره‌ای مرد
بکهیونبا لحن هیجان زده‌ای گفت و مرد خنده‌ی بلندی کرد.
- اوه...ممنونم...خیلی خوشحالم که توی قلبتم
+ البته...با رکورد بفاک دادن 50 نفر اونم توی  48ساعت قطعا توی قلب همه هستی!
بکهیون تند تند گفت و یکدفعه انگار چیزی یادش اومده باشه کمی به جیسون نزدیک شد.
+ من شنیدم از داروهای افزایش حجم استفاده میکنی...درسته؟ اگه اینطوره باهام صادق باش...من سکس تراپم میتونم کمکت کنم
- چی؟
بکهیون نگاهی به چشمای شاکی جیسون انداخت و لبخندی زد.
+ مشخص بود چرت گفتن...من مطمئنم از بچگی کینگ سایز بودی...خب...
با بیرون اومدن چانیول از اتاق مدیر حرفش نصفه موند،چانیول نگاهی به جیسون انداخت و اخم کرد،رقیب لعنتیش همیشه بهش حسودی میکرد،چطور انقدر احمق بود که بخاطر اینکه بازیگر زن چانیول رو انتخاب کرده بود باهاش دربیوفته؟ تقصیر خودش بود که انقدر جذاب بود؟
پوزخندی زد و به چشمای سبز جیسون خیره شد.
- چی میخوای جیسون؟
+ من با این آقا کار داشتم
جیسون رو به بکهیون کرد و ادامه داد:
+ میتونم شمارتو داشته باشم؟ من از پسرای شرقیِ کیوت خیلی خوشم میاد!
....
- چرا شمارتو بهش دادی؟
چانیول با لحنی که بیحال‌تر از قبل شده بود گفت و بکهیون با لبخند شونه‌ای بالا انداخت.
+ بهرحال اون اسطورمه...شاید سایز منم یه روزی اون قدر بشه!
بکهیون با سرخوشی گفت و چانیول پوزخند صداداری تحویلش داد:
- تو رشدتو کردی و قراره تا ابد دیکت اندازه‌ی یه هویج پلاسیده بمونه
بکهیون اخم کرد و قبل از اینکه بتونه جوابش رو بده چانیول دری رو باز کرد و داخل شد.
با ورودش با بهت به اطراف چشم دوخت،سالن بزرگی که با دیوارهای مصنوعی تبدیل به اتاق‌هایی با دیزاین‌های مختلف شده بود،یعنی تمام فیلماشون رو اینجا میگرفتن؟
بکهیون با چشمای براق هر اتاق رو بررسی میکرد و چانیول با بی‌حسیِ تمام قدماش رو دنبال میکرد،اگه هر روز دیگه‌ای بود شرکت رو ترک میکرد اما حالا...ممکن بود اخراج بشه و هرگز نتونه برگرده...
وارد اتاقکی شد که با یه تخت کینگ سایز،یه کمد بزرگ با کشوهای متعدد و چراغ خواب قرمزی پر شده بود.
+ فکر کنم این عادی ترین اتاق این سالن باشه
همزمان با حرفش اولین کشو رو باز کرد و با دیدن وسایل داخلش،با ترس دو قدم عقب رفت.
+ خدایا...اینا وسایل شکنجه نیست؟
چانیول با چشمای نیمه‌باز گود افتاده نگاهی بهش انداخت و خودش رو روی تخت پرت کرد.
- پس فکر کردی چرا ملحفه ها سفیدن؟
چانیول با لحن ترسناکی پرسید و بکهیون با ترس جواب داد:
+ چ...چرا؟
- برای اینکه خون به خوبی مشخص باشه!
+ خدای من...
بکهیون با ترس شروع به کشیدن سلیب روی سینه‌ش کرد.
+ یا مسیح...خودت نجاتم بده،کی مسئول امنیت من توی این شرکته؟
فورا زیپ کوله‌ش رو باز کرد و بعد از دراوردن دفترچه‌ش شروع به یادداشت کرد.
مشغول یادداشت نکته‌هایی توی دفترش بود که یکدفعه با شنیدن صدای عجیبی سرش رو بالا آورد.
با تعجب به صحنه‌ی رو به روش خیره شده بود و قدرت حرکت نداشت،زن داشت برای چانیول ساک میزد؟
پوزخندی زد و نگاه تیزش چشمای بیحال چانیول رو هدف گرفت.
+ خدای من...دو دقیقه سرمو انداختم پایین و حالا دارم چی میبینم...تحریک نمیشی پس چرا انجامش میدی؟
- خودش شلوارمو کشید پایین
چانیول با بیحالی گفت و بکهیون با خودش فکر کرد پورن استار مورد علاقه‌ش واقعا افسرده شده.
جلو رفت و بدون اینکه توجهی به دختر که سخت مشغول ساک زدن بود،بکنه...موهای بلند مشکیش رو توی مشتش رو گرفت و با فشار کشید.
+ درسته که ما توی شرکت ساخت پورن هستیم و تو و اون مرد دراز با دیک فرسوده‌ش پورن استارین اما یادت باشه جلوی هرکسی شروع نکنی چون ممکنه اون یه سکس تراپ باشه که علاقه‌ی زیادی به درمان بیمارای سکس داشته باشه!
چونه‌ی دختر رو توی دستش گرفت و ادامه داد:
- بگو ببینم...چی باعث شده بی توجه به اینکه اطرافت چی میگذره دست به همچین عمل زشتی بزنی؟ حتما یه مشکلی داری...بهم بگو
قبل از اینکه دخترِ متعجب بتونه جوابی بهش بده،چانیول دختر رو از بکهیون جدا کرد و گفت:
- اون برای همین کارا آموزش دیده
رو به دختر کرد و اهمیتی به لبخند دختر نداد.
- میتونی بری سارا
+ فاک یو...من میتونستم درمانش کنم
بکهیون با اخم گفت و نگاهی به اطراف انداخت و بعد از مطمئن شدن از تنها بودنشون سمت همون کشو رفت و دوباره بازش کرد،کوله‌ش رو باز کرد و به آرومی شلاق چرمی مشکی رنگی رو داخلش جا داد.
- الان دزدی کردی؟
چانیول با پوزخندی که زیادی با چشمای بی‌روحش تفاوت داشت گفت و بکهیون به آرومی جواب داد:
+ برای تحقیقاتم لازم دارم پس خفه شو
همونطور که کشوی بعدی رو باز میکرد گفت و به محض باز شدنش چشماش برق زدن.
+ راستش همیشه عاشق ددی کینک بودم پارک
بکهیون خیره به اسباب بازی‌هاس جنسی صورتی رنگ ادامه داد:
+ پستونک،دستبند صورتی،دامن صورتی،ویبراتور صورتی،باسن قرمز شده از اسپنک و فاک می ددی
بکهیون با هیجان گفت و چانیول اهمیتی بهش نداد،الکی نبود مشاوره‌ی رایگان میداد...اون پسر واقعا چیزی حالیش نبود!
+ من باید ددی میشدم اما حالا چی...
بکهیون با حسرت گفت و چانیول خنده‌ی بلندی کرد.
- ویبراتور توی باسنت و پستونک لای لبای صورتیت سکسی‌تره تا اینکه هویج پلاسیدتو به خورد بیبیِ هورنیت بدی
بکهیون پوزخندی زد و چیزی نگفت بهرحال خودشم میدونست آرزوی ددی شدن رو به گور میبره!
ویبراتور،پستونک و دستبند صورتی رنگ رو هم توی کوله‌ش انداخت و زیپش رو بست.
- هی...من جدی نگفتم...چرا برشون داشتی؟
چانیول با خنده گفت و بکهیون لبخند‌ شیطانی‌ای تحویلش داد.

+ حالا فقط یه لوب کم دارم تا وسایل بفاک دادنت کامل شن پارک...گفتم که من عاشق ددی کینکم
قدمی برداشت و رو به روی چانیول قرار گرفت،دستش رو روی گونه‌ش گذاشت و انگشتش رو به لباش رسوند.
+ میتونی ددی صدام کنی پارک چانیول

Excuse Me,Why Are You So Hot? [Completed]Where stories live. Discover now