دیالوگ اول

67 4 0
                                    

+به چی فکر  میکنی؟
-خال پشت کمرت
+واقعا ؟
-تو چی فکر میکنی؟
نفس عمیقی کشید و سیگارش رو بین انگشتاش چرخوند و‌نگاهم کرد
-تو هیچ وقت جواب سوال هام رو نمیدی
خم شدم و لبهاش رو بوسیدم و سیگارش رو از دستش گرفتم و پوک زدم.
نگاهم کرد.
نگاهش کردم ، بی هیچ حرفی ، داشت صبح میشد و‌ هاله ی صورتش واضح تر از همیشه بود .
-چرا اینجایی؟
+چرا خواستی اینجا باشم؟
-سیگارم تموم شده بود
+متوجه ام .
مشت بزن . مشت بزن .
+حالت تهوع داری ؟
-آره
دستش رو روی پوستم حرکت داد
+زنده ای ؟
-آره
گوشه لبش رو بالا داد
+نیستی
نگاهش کردم.
دستش روبه سمت صورتم آورد و انگشت هاش رو روی پلکم حرکت داد
+زنده ام؟
-نه
+برای تو زنده ام، تو خودت من رو ساختی
-تو وجود داری.
+مطمئنی؟

NoyadeWhere stories live. Discover now