Chapter 2

3.9K 586 216
                                    

[کولشو روی شونش جابه جا کرد و بعد از کشیدن یه نفس عمیق وارد کافه شد

همه جای اون کافه ی دنج رو از نظر گذروند تا آخر تونست توی ردیف اخر، پشت میز کنار پنجره هری رو ببینه

با لبخند به اون سمت رفت، پسر فرفری انگار که سنگینی نگاه یه نفر رو روی خودش حس کرده باشه سرشو بلند کرد و بادیدن لویی خواست که بلندشه اما اون با اشاره بهش فهموند که اینکارو نکنه

"سلام" بالحن پراز خجالتی گفت و لویی با شیفتگی نگاهش کرد "سلام، از کی اینجایی؟"

بدون اینکه نگاهشو از روی دستاش برداره با صدای ارومی گفت:"مدت زیادی نیست"

لویی یکم سرشو خم کرد وبادیدن لپای صورتی اون پسر لبخند بزرگی زد "اخ هزا، عاشق وقتاییم که از خجالت تغییر رنگ میدی"

اون پسر به تحویل دادن لبخندخجالت زده ای اکتفا کرد وچیزی نگفت

"حالاهم ازت میخوام سرتو بلند کنی وبهم نگاه کنی، نکنه من خیلی زشتم ودلت نمیخواد به صورتم نگاه کنی؟"

هری باشوک سرشو بلند کرد وتقریبا داد زد:"نه اینطور نیست"

ابروهای لویی بالا رفت وهری بخاطر طرز واکنش نشون دادنش دستشو روی دهنش گذاشت وبا چشمای گرد شدش به پسر چشم ابی نگاه کرد

لویی به زحمت جلوی خودشو گرفت تا به اون کیوت لعنتی نخنده

"خوش اومدین،سفارشتون؟"
لویی نگاه کوتاهی به اون پسر انداخت وگفت: "دو تاقهوه"

"همین؟"

"اره"

بعد از رفتن گارسون لویی به هری نگاه کرد وگفت:"فعلا با قهوه شروع میکنیم، امتحان بقیه چیزا بمونه واسه بعد"

وقتی که هری سرشو تکون داد انگشتاشو روی میزتوی هم قفل کرد وگفت:"میدونی که چرا اینجاییم؟"

هری بدون حرف شونه هاشو بالا انداخت

"پسر، تو با بقیه خیلی خوب صحبت میکنی، چرا به من که میرسی ساکت میشی؟ از من بدت میاد؟"

هری سرشو تندتند تکون داد: "من.‌.من..من فقط"

بدون اینکه حرفشو کامل کنه سرشو دوباره پایین انداخت

لویی لبخند زد و از گارسون که قهوه ها رو اورده بود تشکر کرد

"حاضرم قسم بخورم تو کیوت ترین پسر و بهترین قسمت اون دبیرستان داغونی"

سرشو بلند کرد و اروم گفت:"ممنون"

"میدونی هری.. دقیقا از اون موقعی که باهم حرف زدیم ازت خوشم اومد، پسر جالبی به نظر میرسیدی واسه همین.. امم.‌. دیگه لازم نیست یاداوری کنم چقدر میومدم پیشت تاباهم صحبت کنیم؟ لازمه؟"

Cancer [L.S] (Completed)Where stories live. Discover now