•|داستان از نگاه لويي|•
سرمو به بالش فشار میدم و اه میکشم
هري زبونشو از بالا تا پایین دیکم میکشه
دستمو سر میدم تو موهاش و موهاشو میکشم
هري به لیس زدنش ادامه میده
غرغر میکنم
-پس کی میخای از اون لبای خوشگلت استفاده کنی!
سرشو میاره بالا و نیشخند میزنه
-. اه فاک..
لبای داغشو میذاره سر دیکم و دیکمو اروم میبره تو دهنش
نفسم میبره
حس گرمای دهنش دیوونه کنندس
انقد به کارش ادامه میده که سر دیکم میخوره به ته گلوش
ناله میکنم
-فاک.. اره همینجوری..
سرشو میاره بالا و دوباره میبره پایین
ماهیچه های گلوش دور دیکم جمع میشه
-اه
موهاشو میکشم
-هز.. به من نگاه کن
هري درحالی که داره لباشو رو دیکم بالا پایین میکنه چشماشو روم قفل میکنه
ضربان قلبم تندتر میشه
-تو.. اه.. تو مث یه فرشته میمونی....فاک
نگاهمو میارم بالا چون میدونم اگه یه ثانیه دیگه توی چشمای خوشگلش نگاه کنم میام!
موهاشو دوباره میکشم و سرشو میارم عقب
-بسه.. شت بسه
•|داستان از نگاه هري|•
ادامه دادم
ديكش ميخورد به ته حلقم
فاك
عشقم لويي عاشقتم
اون تحسينم ميكرد
حس خوبي داشتم
اون گفت بهش نگاه كنم
چشامو با چشاش قفل كردم و ادامه دادم
فقط بهش نگاه ميكردم و ديكش تو لبام بود و خورده ميشد..
اره عشقم عاح بكش خداي من
لباش از هم بازه
لباي نازكش😭
اون گفت بسه و من با ي صداي "پاپ" ديك خيسشو كشيدم بيرون و آب دور دهنمو ليس زدم
موهامو زدم كنار
_ددي؟
ميخاسم بببينم چي ميخاد...
•|داستان از نگاه لويي|•
آروم ناله ميكردم
_ اوه هزا...
پيرهنمو كامل از تنم دراوردم و پايين تخت انداختمش
_ من ميخام كه تو سوراخت بيام...نه تو دهنت!
رو تخت دراز كشيد
پاهاي خوشگلشو از هم باز كردم
زبونمو رو ساقاي سفيدش كشيدم....
هري ناله ميكنه
آره! ناله هات فقط واسه منن!
ساقاي سفيدشو درميارم
به پاهاي سفيد و بي مو و خوشگلش زل ميزنم
دستمو رو رونش ميكشم
_ اوه خدا! اين خيلي زيباست!
ساقاي توريشو روي زمين ميندازم
+ ددي؟
سرمو بالا ميگيرم
_ همم؟!
•|داستان از نگاه هري|•
اون براي بار چندم گفت ك من زيبا شدم..
ساقامو از پام دراورد
و پاهام لخت شد و احساس ازادي ب پوستم دست داد
_ددي؟
+هممم؟
_ميشه رو..روي صورتت سواري كنم؟
لويي چشاشو گرد كرد و ي نيشخند زد با دستش اشاره كرد ك برم جلو تر..
احساس كردم ازاد شدم وقتي خواستمو رك بهش گفتم
من واقعا ميخاستم..
•|داستان از نگاه لويي|•
پنتي صورتيشو درميارم
هري مثل فرشته ها تند تند پلك ميزنه
+ميشه..رو..روي صورتت سواري كنم؟
از حرف زدن كثيفش ديكم تير كشيد...
_ تو خيلي كثيفي هزا!
لبمو گاز گرفتم
دراز كشيدم و به هري اشاره كردم كه رو صورتم بشينه..
_ بيا بيبي...
هري پاهاشو دو طرف سرم قرار ميده
محكم به كونش ضربه ميزنم...
لپاي كونشو ميگيرم و ميچلونم
از هم بازشون ميكنم و با ديدن سوراخ كوچيكي كه اونجا بود آه ميكشم
زبونمو رو سوراخ صورتي سفيدش ميكشم و هري واسم ناله ميكنه
_ ناله كن عشقم...بگو كي داره با زبونش بفاكت ميده!
•|داستان از نگاه هري|•
_بيا بيبي..
خودمو تا روي تخت كشوندم..
ب كونم ضربه ميزد
پاهامو باز كردم
صورت لويي زير من قرار داشت
سوراخم باز و بسته ميشد
_اوم_اخ..عاححح
لبام باز شدن..
نوك زبونش
شط
عاح
روي سوراخمه
كنترلمو از دست دادم كونمو اروم تكون ميدادم و سوراخمو رو زبونش ميكشيدم
صدام رف بالا
_عااااا..عاحح لويي با زبونت بفاكم بدههه
•|داستان از نگاه لويي|•
هري كونشو رو صورتم تكون ميده و من از حس كون گرمش روي صورتم آه ميكشم...
محكم چن تا ضربه رو كونش ميزنم...
زبونمو لاي كونش و رو سوراخ كوچولوش ميكشم
_ قسم ميخورم ميتونم تا فردا صبح ليسش بزنم!
هري ناله ميكنه و من نيشخند ميزنم
لعنتي
•|داستان از نگاه هري|•
خودمو از روش بلند كردم و داگ استايل نشتم
لويي بطور وحشيانه اي اومد پشتم
لپاي كونمو باز كرد
_لويي..عاح..دارم ميميرم..ليسش بزن لعنتي عاح ددي بخورش سوراخ تنگ و خيسمو بخور..عاحح
لويي به سمت سوراخم حمله ور شد و من عاح كشيدم و دستمو بردم عقب و موهاشو ميكشيدم و با دست ديگم ملافرو فشار ميدادم
ميخام بميرم
من انگشتاشو توي خودم ميخام
•|داستان از نگاه لويي|•
با ديدن صحنه ي جلوم ديكم گرم شد...
و حس ميكردم هر لحظه ميتونم بيام!
زبونمو از بالا تا پايين وسط كونش كشيدم
انگشت وسطمو تو دهن هري كردم
_ بخورش!
هري انگشتمو ميخوره و بعد چن دقه انگشتمو از تو دهنش درميارم...
انگشتمو رو سوراخش ميزارم و محكم فرو ميبرم داخل
هري ناله ميكنه
انگشت دومم تو سوراخش ميبرم
صداي هري ميتونه ديوونم كنه
•|داستان از نگاه هري|•
دوس دارم بهم دستور ميده
مثل
-بخورش
-نگام كن هز
-درش بيار
-بيا بيبي
دوس دارم:))
انگشتشو يكم ساك زدم
انگشتشو زود كرد داخل
هي واي
به خودم پيچيدم و به كونم موج دادم
سوراخم تنگ بود
دورش صورتي شده بود
انگشت دومش
فاك
_عاح گاد لويي..عاح ميپرستمت..عاح
خودمو رو انگشتش عقب جلو ميكردم..
•|داستان از نگاه لويي|•
همونطور كه انگشتمو تو سوراخش عقب جلو ميكردم خم شدم و لبامو رو گودي كمرش گزاشتم
زبونمو رو قسمت گودش كشيدم
اين خيلي خوبه!
انگشت سومي هم واردش كردم...
سه تا انگشتمو با هم عقب جلو ميكردم
_ عاح هز...تو خيلي خوشگلي...
همونظور كه انگشتامو تكون ميدادم زبونمو هم رو سوراخش ميكشيدم
و اين داشت هريو ديوونه ميكرد!
•|داستان ار نگاه هري|•
_عااااح خدااا
اشكام ريخت
لويييي لويي لعنتي..هووفف
_من بيشتر ميخام
ديكتو
ديك بزرگ و كلفتتو
لويي ديكتو بكن توي سوراخم
عاحح
ESTÁS LEYENDO
•|Harry's Mistake|•
Fanfictionسلامـ😌 سـاراح ام 16.5 سالهـ*_* ميتونمـ بگمـ يكي از بزرگتـرين لريـه هاي دنيـا💎 تاحالـا 38 نفرو توي دوشبـ لري شيپـركردمـ😶😂💜 چنلممـ جويـن شين👀 اولين و بهترين و كاملترين چنل حمايت از هري و پسرا @AngelHarryStyles👈🏻 من داستاناي نسبتا كوتاه يا طولا...
