یک صبح زیبا ( لیام پین )

1.3K 174 37
                                    

مثلا با لیام رفتیم کوه :|

.

.

.

لیام میشینه رو یه تخته سنگ، مام کنارش میشینیم. :)

یه ساندویچ در میاریم و تو هوای آزاد شروع میکنیم به خوردن. :P

لیام مث گرسنگان سومالی، کل ساندویچرو یکجا میبلعه. O__o

مام برای اینکه کم نیاریم، ساندویچ خودمونو درسته قورت میدیم. :P

وقتی که صورتمون مث آفتاب پرست تغییر رنگ میده، لیام متوجه میشه داریم خفه میشیم. >__<

میدوئه میره برامون از رودخونه آب میاره. :O

مام میگیریم میخوریم. :P

ساندویچه میره پایین. :)

بعد از لیام بخاطر نجات دادن جونمون تچکر میکنیم. :D

دو سال بعد بر اثر میکروبی که در آب رودخونه بوده، در میگذریم و جان به جان آفرین تسلیم مینماییم. :|

.

.

.

چقدر آتیش جهنم داغه :/



Funny Imagines (Persian Imagines)Where stories live. Discover now