Chapter One

4K 379 35
                                    

V I O L E T

به چیزی که کشیدم نگاه کردم.یه چشم خوشگل با پس زمینه ای پر از گل، این یه سرگرمی خوب تو دفتر نقاشیمه وقتی که نصف بیشتر کلاس به حرفای استاد گوش میکنن.

من به بالا نگاه کردم و دیدم جی، بهترین دوستم، بهم نگاه میکنه.اون چشاشو چرخوند و زمزمه کرد..

"این کی قراره تموم بشه؟"

من سعی کردم جلومو بگیرم و نخندم و به ساعت نگاه کردم، سرمو براش تکون دادم و اون ابروشو داد بالا.ما صدای زنگو شنیدیم و همگی با خوشحالی بلند شدیم.همه از کلاس رفتن بیرون و ال، اون یکی بهترین دوستم، با لبخند اومد پیشمون.

"از تاریخ متنفرم، اوق! من داشتم میخوابیدم"

جی گفت، من کتابامو گذاشتم کیفم و بهش لبخند زدم.ما سه تا آخرین کسایی بودیم که از کلاس اومدیم بیرون، رفتیم سمت کمدامون تا برای کلاس بعدی وسایلامونو برداریم.

"خوابم برده بود"

ال گفت و خمیازه کشید من و جی بهش خندیدیم.

"این دلیلشه که تو تنها کسی بودی که لبخند میزد وقتی داشتیم از کلاس بیرون میومدیم"

من گفتم بهش لبخند زدم.اونم لبخند زد و رفت کمدش وسایلاشو بذاره.من و جی هم همین کارو کردیم.

"شما دیوونه هستین تاریخ اونقدر هم بد نیست"

جی و ال به چیزی که گفتم خندیدن.باز شروع شد.من فکر میکنم اونا فقط مسخرم میکنن، ولی قراره همیشه دوستشون داشته باشم.

ما سه تا برای سه سال دوستیم.هرکدوم ما خصوصیت جداگانه ای داریم، ولی همو کامل میکنیم.جی مثل برادرمه، اون همیشه به من کمک میکنه و پیشمه.و اون نویسنده ی خوبیه، اون خوندن و نوشتنو خیلی دوست داره و این دلیلشه که درباره ی همه چیز مینویسه، یه شعر یا داستان کوتاه.

ال شیرین ترین دختریه که تا الان دیدم.اون خیلی آدم لاسی هست ولی یه قلب بزرگ داره، این باعث میشه نه فقط پسرا همه ازش خوششون بیاد و قبولش بکنن.چشمای آبیش که مثله دریاس و موهای بلوندش خیلی بیشتر خوشگلش میکنن و باعث میشه همه ی پسرا عاشقش بشن.

"آره ما دیوونه ایم، رفیق تو همه ی موضوع های درسی رو دوست داری چون خیلی باهوش و خرخونی"

جی گفت و من چشامو چرخوندم از چیزی گفت ناراحت شدم.اون میدونه چقدر بدم میاد که بهم بگن باهوش و خرخون، اون دوست داره اذیتم بکنه.شایدم خرخون هستم ولی حوصله سربر نیستم.

"هی صبر کن ماهم باهوشیم"

ال گفت و ادامه داد

"منظورم تو دروغ گفتن و پارتی گرفتن"

من و جی به حرفش خندیدیم، ولی من متوجه شدم که چشای ال به پشتم متمرکز شد.من ابروهامو با گیجی دادم بالا، اون داره به چی نگاه میکنه؟

Violet | CompleteWhere stories live. Discover now