جونگکوک: هوم خواب خوبی بود البته اگر کم بودنشو فاکتور بگیرم آخه کی ساعت نه صبح بیدار میشه؟ جونگکوک:سوکییی چرا انقد زود بیدارم کردی؟ هوسوک:دردونه باید به داداشی کمک کنی بلوبری رو نرم کنم. جونگکوک:آم چندتا پیشنهاد دارم. هوسوک:چیا؟ جونگکوک:خب اول اینکه بری خواستگاری دوم اینکه بری پاپیچ بشی سوم گل و اینا براش بخری کم کم بری جلو بنظرم آخری انتخاب کن. هوسوک:انتخاب دیگه ای هم نداشتم خواستگاری و پاپیچ شدن جواب نمیده. جونگکوک:من یجایی میشناسم گلای قشنگی داره بریم؟؟ هوسوک:بریم وروجک. بعد از اینکه لباسامو عوض کردم به سمت مغازه سوجون حرکت کردیم. جونگکوک:جونییی کوکی آمده. سوجون:به به خوش امدی بلوندی. جونگکوک:مرسی ایشون داداشمه هوسوک. هوسوک:خوشبختم. سوجون:همچنین. جونگکوک:جون از اون گل سفارشیا میاری سوک ببینه؟ سوجون:حتما. بعد از انتخاب گل رفتیم و یه گردنبند خریدیم.
Oups ! Cette image n'est pas conforme à nos directives de contenu. Afin de continuer la publication, veuillez la retirer ou mettre en ligne une autre image.
Oups ! Cette image n'est pas conforme à nos directives de contenu. Afin de continuer la publication, veuillez la retirer ou mettre en ligne une autre image.
جونگکوک:هیونگی گردنبند خیلی خوشگله. هوسوک:طرح مارکشه. جونگکوک:اخییی چقد رمانتیک. اینا رو ولش کن عاشقتم هیونگی. هوسوک:اگر تو رشوه بگیری بگی اینو به من. جونگکوک:مرسی که واسم گل خریدی.
Oups ! Cette image n'est pas conforme à nos directives de contenu. Afin de continuer la publication, veuillez la retirer ou mettre en ligne une autre image.