با باز شدن دستمال روی چشمام حجوم ناگهانی نور باعث شد سریع دوباره جلو چشمامو بگیرم
×عه گندش بزنن کور شدم
ناشناس:راه بیوفت وقت نیست
با صدای غریبه ای به پشت برگشتم و با یه مرد گولاخ روبه رو شدم
اینا چی میخورن انقد گنده میشن
با هزار تا فکر و درگیری وارد عمارت که چه ارض کنم یه پا قصر بود برا خودش شدم
محیط عجیبی بود
سر قطع شده حیوونا به عنوان دکوراسیون عجیب ترشم میکرد
ناشناس:طبقه بالا دست چپ انتها راهرو در قرمز،امیدوارم زنده بیرون بیای
شاید اینجا وحشتناک به نظر برسه ولی آدماش صد برابر بد تر بودن
همونطور که اون مرد گولاخه آدرس داده بود از پله ها بالا رفتم درست ته راهرو یه در قرمز رنگ بود
به سمتش رفتم و یه تقه به در زدم
ناشناس:بیا تو
با صدای بمی به خودم لرزیدم حق با اون مرده بوده شاید ریس یخورده خشن باشه
دستی به سرو صورتم کشیدم و وارد اتاق شدم
با چرخیدن صندلی و روبه شدنم با اون پیرمرد نزدیک بود از خنده منفجر بشم آخه سر پیری و معرکه گیری
سعی کردم خندمو پنهان کنم تا این کارم از دست ندم
_اوه فکر کنم به لوهان گفته باشم که زیر 18 سال نمیتونن وارد باندم بشن پس تو چطور تو اینجایی؟
×شاید زیر 18 سالم باشه ولی سابقه کاریم زیاده
_از جسور بودنت خوشم میاد،شاید تونستی وارد باندم بشی ولی باید یه چندتا آزمایش روت انجام بدم
×من موش آزمایشگاهی نیستم که شما رو من آزمایش انجام بدین اگه مایل هستین وارد باندتون بشم در خدمتم مایل نیستین بدرود
_هی پسر یواش یواش پیش برو عجله کار خوبی نیست؛باشه قبول یک هفته مجانی برام کار میکنی ببینم کارت در چه حده اگه راضی شدم که میشی همیشگی باند ما
×خیلی ممنون که به من فرصت دادین تا خودمو بهتون ثابت کنم
_کار بزرگی نیست؛از الان میتونی کارتو شروع کنی
×ممنون
همه چی از اینجا شروع شده
جئون جانگکوک پسر بچه کوچولو بی پناه که خانوادشو از دست داده بود تغییر کرد
با وارد شدنش به باند مافیا همه چیز تغییر کرد
دیگه قرار نیست مواد جا به جا کنه و به دست آدمای معتاد برسونه
حالا وقتش بود که برده جنسی و اعضا بدن جا به جا کنه و به دست مافیای اعراب برسونه
تغییر ناگهانی موقعیت کوک باعث شد که به یه عوضی تبدیل بشه درست همونی که اربابش کیم سوون میخواست
اون پیرمرد یه نفر و میخواست مثل خودش باشه همونقدر عوضی،وحشی،سردو در آخر بی رحم
پسر عزیزش نتونسته بود اون چیزیی که میخواست بشه پس از خودش دورش کرد و فرستادش آمریکا
ولی در عوضش خدا دست تو دست گذاشت و جئون جانگکوک و وارد زندگیش کرد پسر بچه سیزده ساله ای که جون میداد واسه پرورش دادنش و ادامه نسل بعدی خودش
درسته کیم عوضی فقط به فکر منفعت خودش بود و به هیچ چیز دیگه فکر نمیکرد
سالها گذشت اون پیرمرد دیگه لب مرز مرگ بود و تنها خواستش این بود که پسر کوچولو شو ببینه ولی زهی خیال باطل
پسر کوچولو حتی باباشم نمیشناخت پس پیرمرد بدون رسیدن به خواستش این دنیارو ترک کرد.
حالا جئون 18 ساله بود
تاحالا رئیس مافیای 18 ساله دیده بودین؟
درسته رئیس مافیا؛کیم قبل اینکه بمیره کل اموالشو به نام جئون کرده بود چون اونو مثل پسر خودش میدونست
خب اینم زندگی جئون ولی هنوز تموم نشده چون هنوز بازی اصلی شروع مونده
جئون در به در دنبال پارک بود تا انتقام خانوادشو بگیره انگاری این مرد آب شده بود رفته بود تو زمین
جئونی که حتی اگه زیر سنگم باشی پیدات میکنه ايندفعه شکست خورده بود و نتونسته بود پارکو پیدا کنه عجیب بود واقعا عجیب
دوسال گذشت جئون بیست سالش شده ولی هنوز پارک پیدا نشده
جئون حتی کل قبرستونارو هم چک کرده ولی شخصی به نام پارک پارک سانگ وون وجود نداشت
حتی کل پرواز های این ده یازده سال اخیرم چک کرده بود ولی پارک سانگ وون بازم نبود
جئون هروز به هرجایی که به فکرش برسه رو چک میکرد اما انگار پارک سانگ وونی از همون اولم وجود نداشته و جئون جانگکوک فقط داشته کابوس میدیده عجیب بود
×عه گندش بزنن این مرتیکه عوضی خودشو کجا قایم کرده دوساله دنبالشیم
_رئیس نمیخواین بیخیال بشین
×هی پسر من شده از جونم میگزرم ولی بی خیال این انتقام کوفتی نمیشم
_آخه رئیس هرچ........
با کوبیده شدن در به دیوار حرفش تو دهنش ماسید
×مگه اینجا طویلس مثه گاو سرتو میندازی پایین میای تو
_رئیس یه خبر مهمه
×اینبار گذشت میکنم بگو
_آقای پارکو پیدا کردیم
جئون اونقدر باسرعت از روی صندلی چرخ دارش بلند شد که صندلی با صدای بوم افتاد رو زمین
×پس منتظر چی هستین تعقیبش کنین ببینین کجا میره
_چشم رئیس
جئون حریص تر شد برای انتقام ولی هنوز زود بود
خودشو رو کاناپه انداخت
×میبینم موش از تو سوراخش در اومده؛یه بالایی سرت بیارم که به پاهام بیوفتی زجه بزنی مرتیکه عوضی
پوزخند عمیقی زد و سیگارشو روشن کرد تا زمان زودتر بگزره
(یک سال بعد)
بعد یک سال بالاخره تونسم کل اطلاعات پارک سانگ وون و به دست بیارم هنوز باورم نمیشد که کم کم دارم به چیزی که میخوام میرسم ولی نباید عجله کنم،عجله کار خوبی نیست باید دشمنو کم کم نابود کنم تا نفهمه از کجا خورده
(چهارسال بعد)
_____________جانگکوک26ساله
طبق نقشه ای که ریخته بودم همه چیز به نحوه احسنت انجام شده پارک احمق رسما خودش با پای خودش اومده بود تو قفس گرگ
از وقتی اطلاعاتشو به دست آوردم فهمیدم چه آدم احمقیه چهارسال بازیش دادم و کل زندگیشو ازش گرفتم
البته من نگرفتم خودش دو دستی تقدیم کرد
توی چهارسال کل زندگیشو گرفتم ولی این چیزای بی ارزش برای من ارزشی نداشت من اونو میخواستم پارک جیمین
الان اینجا تو اتاق VIP تا اون جوجه رنگی مال من بشه
اون احمق میدونه همیشه به من میبازه ولی اون عوضی گشنه پول بود تنها چیزی که براش مهمه پوله پسر مثلا عزیزشم به تخم چپش گرفته بود انگار که ادامسه سرش شرط بسته
اونم با کی؟
جئون
جئونی که تو قمار رقیب نداره هیچکس نزدیکش نمیشه چون میدونن تهش باخته
به نظر من بهترین کارو کردم که جیمینو از اون مرتیکه عوضی که مثلا اسمش پدره گرفتم
با وارد شدن خانواده پارک از فکر و خیال بیرون اومدم
(پایان فلش بک)
درود عزیزانم
اول اینکه سال جدیدتون مبارک دیره ولی خب
دوم اینکه خیلی شرمنده بابت دیر کردنم🙂
این مدت که نبودم اتفاقای زیادی افتادو...
امیدوارم که مثل همیشه از پارت جدید لذت ببرین😊
بازم میگم خیلی شرمنده که دیر آپ کردم و اینکه این فیک قرار نیست ناقص باشه یه مدت رفتم ولی خب دوباره برگشتم
خب حالا اینارو ولش
اگه گفتین پسر کیم کیه؟
وایییییییی خیلی ذوق دارم که بهتون بگم کیه ولی خب نمیشه باید منتظر بمونین تو پارتای بعد میاد😌😌😌
VOCÊ ESTÁ LENDO
(KOOKMIN) ^Gambling game^
Açãoکاپل:کوکمین ژانر:مافیایی،قمار،BDSM،ددی کینگ،اسمات، اسم فیک:Gambling game #kookmin #BDSM #کوکمین
