هیونجین با خودش فکر میکرد پس برای همین بود که انقدر نسبت به دعوای من و چان حساسیت نشون داد.من واقعا احمقم

+ادامش؟
تیانا:یک سال از زندگیش رو تو کما بوده و تو این مدت پرورشگاه هزینه هاش رو پرداخت کرده.بعد از به هوش اومدنش خانواده هان سرپرستیش رو به عهده میگیرن

+وایسا ببینم هان؟؟؟پسرشون هان جیسونگه؟

تیانا:نه.این خانواده کلا پسری نداشتن ولی یه چند لحظه صبر کنید....

با صدای کیبوردی که از پشت خط میومد هیونجین فهمید تیانا داره دنبال یه چیزی میگرده

تیانا:پیداش کردم.هان جیسونگ در واقع هیچ نسبتی با این خانواده نداشته.عالیه.اونم جز بچه های بدسرپرست حساب میشه.جیسونگ و فلیکس اولین بار همدیگه رو تو سن ۱۴ سالگی دیدن.فامیلی های کره ای چند تا و محدودن و برای همین اینکه هردو خانواده فامیلیشون هانه زیادی ربطی به فامیل بودنشون نداره.پدر جیسونگ با پدر ناتنی فلیکس شریک های تجاری بودن که ظاهرا پدر ناتنی فلیکس در نهایت خیلی بی سر و صدا پدر جیسونگ رو به خاطر خیانت بهش میکشه

+پس چرا فامیلی فلیکس لیه؟
تیانا:فامیلی اصلیشه.درسته هیچ خاطره ای از گذشته به یاد نداره ولی میدونه خانواده هان خانواده اصلیش نیستن و قبلا یه خانواده دیگه داشته. چیزی که نمیدونه مضخرف بودن خانواده اصلیشه

+جز اطلاعات جونگین اطلاعات کامل تر از فلیکس میخوام.مطمئن باش پاداش اضافه کاریتم میگیری.بسته به سرعت عمل خودت پاداشت بیشتر میشه

سونگمین و چان که متوجه رفتار عجیب هیونجین پشت تلفن بودن بالافاصله از قطع کردن تلفنش سمتش، میرن

~حالتون خوبه؟
+مهربون رفتار نکن. هردومون میدونیم هنوز نبخشیدمت
∆اونی که باید ببخشه چانه نه تو.عین آدم حرف بزن ببینم چت شد یهو

چان نمیتونست وانمود کنه از دفاع کردنای سونگمین خوشش نمیاد.اون واقعا با حرفای سونگمین ذوق میکرد ولی ترجیح میداد به رویه خودش نیاره

~فلیکس و هان اومدن.

قیافه فلیکس هنوز همونقدر بی حس و سرد بود ولی جیسونگ درد تو چشماش رو میتونست بخونه
هیونجین که الان علت حال بد فلیکس رو فهمیده بود تو دلش لعنتی به خودش فرستاد و کمی عقب تر از بقیه شروع به حرکت کرد.نگاه های سنگین هان رو، رو خودش حس میکرد.هان به معنی واقعی کلمه میخواست بکشتش.حساسیت های هان رو فلیکس به قدری بود که اگر کوچیکترین اتفاقی براش میوفتاد آسمون و زمین رو به هم میدوخت

با گرفتن بلیط ها معلوم شد دوباره جای فلیکس و هیونجین کنار همه

☆صندلی ها فرصت کلاسه.راحت میتونی جاتو عوض کنی فلیکس. میخوای بیای پیش خودم بشینی؟
_فرقی نمیکنه.کلا یک ساعت پروازه.

I hate loving youWhere stories live. Discover now