حالا نوبت من بود که از تعجب خشکم بزنه. اون روانی زن لیتیا معروفه؟
+واسه خشک شدن زوده.طرف هکر اصلی رقیب ماست
~داری.... داری میگی... عضو مافیاست؟؟؟
+تو چرا انقدر ماتت برده؟ اصلا شماها از کجا میشناسیدش؟
بعد از چندین ثانیه تحلیل تمام حرفای هیونجین بالاخره به خودم میام و هایلایتای اون پیج رو بهش نشون میدم.~لیا رو به عنوان خطرناک ترین ساسنگ فن فلیکس میشناسن. اون روانی هکره؟ اونم برای مافیا؟؟
+میدونستم روانیه ولی نه در این حد. یعنی میگی لیا با ماشین بهش زده؟
~نه لیا گواهینامه نداره.احتمالا آدماش.ظاهرا گفته بوده که کل گانگنام واسه فلیکس آدم گذاشته.باورم نمیشه فلیکس چقدر احمق بوده که بدون من پاشده قدم زده تو شهر
+هی.راجب صاحب کارت درست حرف بزن.احمق بوده خیلیم بوده ولی تو هنوز بادیگاردشی. با منم داری زیادی صمیمی میشی.محترمانه صحبت کن
~بله.. بله جناب هوانگhan pov:
پرستار:جناب هان؟نسخه رو تهیه کردید؟
☆بله
پرستار:خب پس باید بگم مریضتون در سلامت نسبی خیلی خوبی منتقل شدن به بخش.فقط من ازتون نپرسیدم چون جناب لی بودن.
بخش vip باشند دیگه؟
☆بله لطفا
پرستار:میتونید برید ببینیدشونسری تکون دادم و به سمت اتاقی که گفتن رفتم
پرستار:راستی جناب هان
☆بله؟
پرستار:میشه لطفا امضا خودتون و فلیکس رو روی آلبوم جدیدتون....داشته باشم...؟این مردم حتی تو بدترین شرایط بهترین راه ها رو برای رواعصاب بودن بلدن
☆بزارید به هوش بیان حتما.
پرستار:ممنونم☻بالاخره ولم کرد.زنیکه کنه.من واقعا نمیفهمم وقت بهتر واسه امضا خواستن پیدا نکرده بودی؟
به هر حال هرطور که شده خودم رو به اون اتاق رسوندم.قیافه پر آرامش فلیکس روی تخت بهم آرامش ناگهانی ای داد.بدون مقدمه کوتاه بغلش کردم و زیاد طولش ندادم تا دوباره گریم نگیره.☆ببخشید فلیکس.ببخشید...
_نمیبخشمتصدای فلیکس بود. اون به هوش بود؟؟؟ توهم بود؟
آروم چشم هاش رو باز کرد که فهمیدم توهم نیست
اینبار بدون تلاش برای کنترل اشکام محکم بغلش کردم و گذاشتم اشکام با خیال راحت روی گونه هام سرسره بازی کنن
☆تویه احمق...اگر تنهام میزاشتی خودم میکشتمت
_واقعا دوست مهربونی دارم.یه دو ساعتی هست به هوشم.حس حرف زدن نداشتم
☆قدرمو بدون
_هان له شدم. ولم کن
☆تقصیر خودته انقدر کوچولویی
_لعنتی بزار دو دیقه از به هوش اومدنم بگذره بعد شروع کن به رومخ بودنتبا خنده کوچیکی مثل همیشه موهاش رو به هم میریزم که صداش در میاد
_هان به خدا اگر دستم بهت نرسه.ما میریم بالاخره خونه دیگه. میگیرم دونه به دونه سیم ها گیتارتو پاره میکنم
☆واقعا کوچولویی. ولی استراحت کن.علاقه ای ندارم جون گیتارام به خطر بیوفته
![](https://img.wattpad.com/cover/364169184-288-k361687.jpg)
ВЫ ЧИТАЕТЕ
I hate loving you
Фанфикنمیتونم دوست داشته باشم؟خب دارم. نمیخوام ولی دارم. از این متنفرم که دوست دارم هیونجین.نمیخوام عاشق یه قاتل باشم ولی هستم. نمیتونم نباشم. پس بزار باهات سرد باشم. بزار حداقل فکر کنم میتونم عاشقت نباشم ژانر:طنز،مافیایی،درام،خیلییی کم انگست، اسمات کاپل...
part 3
Начните с самого начала