+قربان؟

با سری که پایین افتاده و بی شباهت به پسر مافیاست، توی مسیر مورد نظرش حرکت میکرد اما صدای آشنایی باعث شد تا متوقف بشه

تهیونگ: هوسوکا؟؟؟؟

با صدای آرومی اسمش رو لب زد و چشمایی که تقریبا از تعجب به دوبرابر حد معمولشون تغییر سایز داده بودن

تهیونگ: تو چرا هنوز اینجایی؟

با تعجب به سمت مردی چرخید که حضورش توی طبقه دوم رو بی مورد میدید

هوسوک: ازتون یه درخواستی دارم

تهیونگ بازوی هوسوک رو گرفت و با خودش به سمت تراسی کشید که توسط درهای فرانسوی پوشش داده شده بودند

تهیونگ: چی میخوای؟

هوسوک درحالی که سرش رو پایین انداخته بود، با انگشتای دستش بازی کرد اما هنوز نمیتونست کلمه درست برای شروع مکالمه رو پیدا کنه

تهیونگ که دیگه کم کم داشت کلافه و عصبی میشد، با خشونت بازوی هوسوک رو گرفت و فشار داد

هوسوک: آخ

تهیونگ: دهنت باز میکنی یا از همین تراس آویزونت کنم؟؟؟؟؟

درحالی که نمیتونست هدف نهایی هوسوک از این ملاقات ناگهانی رو متوجه بشه، پسرک رو به سمت لبه تراس کشید و باعث شد تا هوسوک ملتمسانه بهش چشم بدوزه

هوسوک: تهیونگا؟

اسمش رو پس از مدتها دوری به لب آورد و باعث شد تا خشم تهیونگ دوبرابر بشه و هوسوک رو بیشتر به سمت لبه نزدیک کنه

هوسوک با وحشت به ارتفاع چشم دوخت و سعی کرد تا بدن نیم آویزون شدش رو از چنگ تهیونگ نجات بده اما جرئت نداشت

هیچ کس جرئت مقابله با خاندان کیم رو نداشت!

هوسوک: لطفا بهم زمان بده! قصد‌‌‌...قصد مزاحمت ندارم

تهیونگ کمی فشار دستش از دور یقه ی هوسوک کم کرد اما حاضر نشد تا پسرک رو بالا بکشه

تهیونگ: منتظرم

هوسوک: من دیگه گذشتمون رو پیش نمیکشم

تهیونگ دوباره فشار سابق رو اعمال کرد و هوسوکی که دیگه نمیتونست بیش از این وسط زمین و هوا دست و پا بزنه

تهیونگ: جرئتش رو نداری!

هوسوک: بی انصاف نباش!

تهیونگ درحالی که چشماش به خون افتاده بود، روی هوسوک خم شد و صحنه نمایشی به راه انداخت تا دوباره مرد زیرش رو به خاطرات گذشته بکشه

تهیونگ: تو برای من مُردی! حالا گورتو گم کن تا احترامی که هنوز بینمون باقی مونده رو به همراه تو از این ساختمون پایین ننداختم!

Go Master / KookV Where stories live. Discover now