_ part 29 _

541 87 5
                                    

[ پاریس-فرانسه-قنادی jk ]

جونگکوک نگاهش رو دنبال تهیونگی که حالا کت مشکی رنگش رو دراورده بود و با یک پیراهن مشکی به وسایل نگاه میکرد داد
+پیشبند بدم؟

تهیونگ اروم سر تکون داد و بعد از اینکه پیشبند رو از جونگکوک گرفت و تنش کرد گفت :
_ واقعا جدی هستی ؟! پیشبند صورتی با طرح موز؟

+ کمی احساسات دراکولا جان

تهیونگ آهی کشید و مشغول درست کردن سوفله شد
بعد از چند دقیقه که تهیونگ مشغول مخلوط کردن ارد و مواد دیگه بود جونگکوک همونطور که دست به سینه نگاهش میکرد بهش نزدیک شد

+یادمه زمانی که توی کره بودم و درباره شیرینی پزی میخوندم اسمت توی افراد معروفی که به شیرینی پزی علاقه دارن و توش استعداد دارن بود!




تهیونگ حرفی نزد پس جونگکوک ادامه داد:
+ حتی یادمه که یکبار توی 15 سالگی یک مصاحبه با خاندان سلطنتی داشتن و توی اون مصاحبه تو پای سیب و هلو درست کرده بودی!

تهیونگ با یاد اوری اون دوران لبخندی زد اما بعد از چند ثانیه لبخندش محو شد و با حالتی که هیچ حسی رو نمیشد توی صورتش تشخیص داد گفت:
_ اره ‌... اون جزو اخرین سالهایی بود که شیرینی درست کردم

جونگکوک چشمهاش گرد شد و با تعجب گفت:
+ یعنی بعد از اینکه دراکولا شدی دیگه شیرینی درست نکردی؟! یااا تو چقدر پابویی

تهیونگ به سمتش برگشت و دستشو به کمرش زد و با حرص گفت:
_صدبار بهت گفتم حد خودتو بدون! نکنه واقعا هوس کردی خونتو بخورم؟

جونگکوک نگاهی به سرتا پای دراکولا انداخت و با نیشخندی گفت
+ای جان ‌.. شبیه خانومای خونه شدی!

و ابروهاشو بالا انداخت که باعث شد داد تهیونگ بالا بره و یکی از قاشق های چوبی روی میز رو به سمت جونگکوکی که داشت فرار میکرد پرت کنه!
وخب جونگکوک همچنان بلند بلند میخندید!


بعد از حدود یکساعت سوفله ها پخته بودن و تهیونگ با پاشیدن پودر قند روی اونها کارش رو تموم کرد
وقتی پشت میز نشستن جونگکوک با دیدن سوفله ها سوتی کشید و گفت:
+خدایا ... پس اون همه تعریف توی اینترنت الکی نبود

تهیونگ برطبق عادت همیشگیش پوزخندی زد و گفت
_ مگه شک داشتی؟!

+ نه اما وقتی گفتی از اخرین باری که قنادی کردی 10 سال میگذره ‌.. اره اونجا شک کردم!

تهیونگ پوفی کشید و مشغول خوردن سوفلش شد!
جونگکوک تکه ای از سوفله رو برداشت و بعد از خوردنش با چشمایی که گرد تر از حالت معمول شده بود با دهنی پر گفت:
+هومم ‌.. یااا خایلی خب شداا(خیلی خوب شده)

تهیونگ پوزخندی زد و گفت:
_ آهااا کی بود میگفت شک دارم خوب درست کنی؟!

جونگکوک همونطور که تند تند سوفلشو میخورد شونه ای بالا انداخت و گفت:
+ نمیدونم!.. من که  ‌.. نماشناسام(نمیشناسم)



black bell | ناقوس سیاهDonde viven las historias. Descúbrelo ahora