تنها چیزی که ذهنش رو مشغول میکرد، بهونه ای بود که تهیونگ برای پدرش بخاطر اون زخما سرهم کرده!

چون هیچ کس جونگکوک رو بخاطر آسیب رسوندن به شیطان کوچیک، مجازات نکرد پس همین قضیه بهش ثابت میکرد که تهیونگ قصدی برای برملا کردن راز کوچیکشون نداره!

زیر لب دوباره اسم خودش رو زمزمه کرد و برای جلوگیری از زوال عقلی، سعی کرد تا اسم تمام دوستای دانشگاه رو به ترتیبی که آشنا شده، به خاطر بیاره

سرش گیج میرفت و چشمی که دوباره به سوزش افتاده بود

با احتیاط کنار در روی زمین درحالی به پهلو دراز کشید که بازوش رو به عنوان بالشت استفاده کرده

جونگکوک: حتی اگه یه روز اسم خودم رو از یاد ببرم، مطمئن میشم که اسم تو رو فراموش نکنم!

دندون قروچه ای کرد و کیم تهیونگی رو هدف کینه اش قرار داد که مسبب جهنمی بود که به صورت اختصاصی برای اون ساختن

چشماش رو به حالت افسونگری روی هم گذاشت و برق خشونتی که از پشت پلکاش گذشت، توانایی نابود کردن خاندان کیم رو داشت

□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□

مقتدرانه ایستادن و بدون ترس قدم برداشتن رو فقط با یک نگاه از پدرش یاد گرفته بود

میتونست دوشادوش مرد پرابهتی گام برداره که حتی اسمش لرزه به تن افرادی مینداخت که به هر طریقی با خاندان کیم برخورد داشتن

پوزخند فخرفروشانه ای به لب میاورد و مثل سایر برادرهاش در تلاش بود تا در سمت راست پدرش قرار بگیره و بیشتر مورد توجه باشه

پدر: زخم پیشونیت؟!

درحالی که روی صندلی شاهانه‌اش قرار میگرفت، به تهیونگ هم اشاره کرد تا صندلی مناسبی برای خودش انتخاب کنه

تهیونگ به زخم کهنه ای دست کشید که توسط جونگکوک براش به یادگار مونده مونده بود

سپس لبخند متظاهرانه ای به لب آورد

تهیونگ: مطمئن باشید که دیگه تکرار نمیشه

پدرش با اشاره دست از خدمتکار خواست تا براشون چای سرو کنه

پدر: برای آخرین بار بهت هشدار میدم که به خودت صدمه نزنی!

تهیونگ پشت سرش رو با شرمندگی خاروند و سپس به پدرش اطمینان داد که هرگز به خودش مثل قبل صدمه نمیزنه

غافل از اینکه در اصل جونگکوک بهش آسیب رسونده بود

چای در سکوت صرف شد اما نگاه نگران مرد پیر هنوز دور پسر کوچکش میگشت

پدر: بهای آزادی اون پسر چیه؟!

به صورت غیرمستقیم، جونگکوک رو هدف کنجکاویش قرار داد و تهیونگ رو تحت فشار گذاشت تا پاسخگو باشه

Go Master / KookV Where stories live. Discover now