تهیونگ و جونگکوک ات رو وارد اتاق مخفیشون پشت دیوار های دانشگاه بردن
دهن ات از شوک قفل شده بود
وقتی به حرف اومد که لباس هایی باز شده توسط جونگکوک دید و دستاش با طناب توسط تهیونگ بسته شده بود
دوست داری شیطونی های دیشبو یادآوری کنم پرنسس؟ تهیونگ با صدای بم دارش زمزمه وار در گوش ات گفت جوری که ات خیسی پایینش حس کرد
با حل دادن ات توسط جونگکوک ات به خودش اومد و التماس کنان از ددی هاش خواهش میکرد ک انجامش ندن
الانشم بخاطر درد ها و وحشی بازی های دیشب ددی هاش رنج میکشید
اما تهیونگ که حرف گوش کن نبود به سراغ نیپل های نبود ات رفت و دوباره با دندون تیزش گازشون گرفت
جونگکوک شمع آورد و آب کرد و آروم روی بدن ات ریخت تا ات با درد کشیدن لذت ببره
دوتا ددی ها خنده ای به هورنی بودن ات کردن و تهیونگ با لیس زدن دوتا انگشتش وارد ات کرد
ات جیغ کش کنان از تهیونگ تمنای بخشش و بس کردن میکرد
که یکهو با وارد شدن چیزی پشتش سکوت شد
جونگکوک دیکشو وارد ات کرده بود و بعد یهو تهیونگ دیکشو وارد پوسی ات کرد
تلمبه های دوتا ددی شروع شدن و تند و تند تر میشدن
ات بعد چندین دقیقه جیغ کشیدن شروع کرد به ناله های کش دار و عمیق و با جیغ آرومی کشیدن کام کرد
دوتا ددی ها هم بعد کام کردن شروع کردن به پوشیدن لباس هاشون
که تهیونگ رو به ات گفت: امیدوارم برای امتحانم آماده باشی
KAMU SEDANG MEMBACA
وقتی دوتا ددی معلم داری🔞🕳💥🤤
Nonfiksiامیدوارم خوشتون بیاد شرطا لایک ۱۰۰ کامنت ۵۰