ژان لبخندش رو حفظ کرد و جوابش داد.

+ ممنونم....خودم نمیدونم چطور برنده شدم کلی نقاش بهتر از من هم بود

_ این حرف رو نزن ژان، کارهای تو واقعا فوق العاده اس

وقتی حرف ییبو تموم شد، چند ثانیه ای بینشوت سکوت برقرار شد. تا دوباره خود ییبو به حرف اومدم.

_ خیلی دلم برات تنگ شده بود. نمیدونم چطور تونستم تحمل کنم دو ماه نه ببینمت نه حتی صدات رو بشنوم

ژان حرفی نزد و فقط بهش خیره موند.

_ حالا یعنی باید ۱۰ ماه دیگه هم بمونی؟

ژان فقط سری تکون داد ولی این برای ییبو کافی نبود. تمام این دوماه با وجود اینکه باهم حرف میزدن، نمیتونست مطمئن باشه که ژان چه حسی نسبت بهش داره یا اصلا رابطشون پیشرفتی کرده یا نه؟

برزخی که توش گیر کرده بود، بیشتر از نبود ژان عذابش میداد.

_ ژان میشه منو از این برزخ نجات بدی؟

+ چه برزخی؟

_ رابطه من و تو چیه ژان؟ هنوزم دوستم داری؟ تونستی اتفاقات قبل رو فراموش کنی؟ میتونی دوباره بهم اعتماد کنی؟ اصلا وقتی میرسه دوباره مثل قبل بشیم؟

+ ما هرگز مثل قبل نمیشیم ییبو

_ چی؟ من...منظورت چیه؟

+ منظورم واضحه ییبو... من و تو عوض شدیم. بزرگتر شدیم، چیزهای زیادی رو پشت سر گذاشتیم. چطور ممکنه دوباره مثل قبل بشیم؟

_ یعنی....یعنی دوستم نداری؟

+ من همچین حرفی نزدم ییبو. من هرگز نگفتم دوستت ندارم

_ پس چی؟؟ داری دیوونم میکنی ژان....درست حرف بزن منم بفهمم چی میگی

ژان خنده ای کوتاهی از لحن کلافه و نگران ییبو کرد و تصمیم گرفت کمتر اذیتش کنه.

+ من هنوزم دوست دارم. تو رو، رابطه ای که داشتیم رو، خاطراتمون رو، همه روزهایی که باهم بودیم رو. من هنوزم همش رو دوست دارم....و این یعنی چی ییبو؟ من بهت یک فرصت دوباره دادم. پس پذیرفتمت ولی برگشتن به قبل، میدونی که ممکن نیست. رابطه ای که ما شروع میکنیم ادامه رابطه قبلی نیست. یک رابطه جدید و متفاوته. ولی یک چیزش مشترکه....

_ چی؟؟؟ چی مشترکه؟ اذیتم نکن ژان بگو.....

+ اونم اینه که من و تو دوست پسر همدیگه ایم

چند ثانیه ای توی سکوت گذشت تا ییبو بتونه بفهمه ژان چی گفته و بعدش هضم کنه که ژان باز هم خودش رو دوست پسر ییبو معرفی کرده.

_ من میام اونجا

بلافاصله بلند شد تا واقعا اقدامی بکنه که صدای ژان متوقفش کرد.

Need For SpeedWhere stories live. Discover now