2:just how?

79 30 19
                                    

ویینگ کلمات جین گوانیائو که باعث شد، همه با شک به او نگاه کنند را به یاد اورد .

"ویینگ ...دیگه بسه ...چرا هنوز سعی  داری منو ادم بَده نشون بدی ؟ ...چرا هنوز داری خود واقعیت رو مخفی میکنی ؟ چرا هنوز داری حرکات واقعیت رو در سایه ها انجام میدی ؟" جین گوانیائو چشمان اشک الودش را پاک کرد "فقط بهم بگو چرا میخوای مردم من رو به عنوان کسی که پشت همه ی اینهاست ببینند ؟"

با همین کلمات ، بقیه جوری نگاهش کردند که گویی باورش دارند . هنگاهی که ویینگ قصد داشت بپرسد ،واقعا در دام کلمات این مرد افتاده اند؟ ...گروهی از مردان با ردایی سیاه و قرمز به درون معبد حمله کردند ، همه ی انها فریاد میکشیدند که ویینگ انها را فراخوانده است که از شر فردی خلاص شوند . بعد  از جنگیدن و کشته شدن تمام انها ...لان جان با وضعیت وحشتناکی بر روی زمین افتاد ...زمانی که قصد کرد به سمتش برود جین گوانیائو او را به کنار هل داد .

"ازش دور بمون ، نمیذارم که بکشیش .چرا داری این کارو میکنی ؟...چرا میخوای بکشیش؟این دوستت نیست یا همه ی اینها فقط یه دروغ بود؟ یه خائن ،مردم رو مجبور میکنه که در طرفش بمونند که در مقابل من باشید ؟ چرا سعی کردی من رو بکشی؟من هیچ وقت کاری با تو نکردم که لایق همچین چیزی باشم . لان وانگجی همیشه به تو کمک میکرد و تو سعی کردی بکشیش؟چقدر قلبت پلیده فرمانده ی ییلینگ؟ تو فقط یه تذهیبگر شیطانی هستی...ولی من نمیخوام که تو بمیری ...تو لایق این هستی که با اعمالت زندگی کنی "قبل از آنکه ادامه دهد اشکش را پاک کرد "چرا به این همه ادم در مورد من دروغ گفتی وی ووشیان ؟"

 مرد دیوانه ادامه داد که چقدر وی ووشیان از او متنفر است و همه چیز را برای خلاص شدن از او امتحان  تا کنون کرده است .

جین گوانیائو دست لان جان را با اشک هایی که به پایین می افتاد بالا برد و ویینگ وحشت زده به ان نگاه کرد . همه گونه ای به او نگاه میگردند که انگار او بوده است که به لان جان اسیب زده است .

همین که قصد داشت چیزی برای دفاع از خودش بگوید درد شدیدی در سرش احساس کرد و دنیای اطرافش سیاه شد .

بالاخره ، زمانی که به هوش امد ، در مقر ابر بود ، به مدت دو هفته قبل از انکه به این اتاق برای اولین بار برده شود بسته شده بود . بار ها و بار ها در حالی که دستانش پشتش بسته شده بود اورده شده بود ، در حقیقت فقط در زمانی که میخواست چیزی بخورد دستانش بسته نبود .

ارباب لان و لان شیچن مدام سوالات طاقت فرسا از او میپرسیدند . 

به انها بگوید که چه کس دیگری در گیر است .

چرا سعی کرده است که لان وانگجی را بکشد ؟

چرا او سعی کرده است که جین گوانیائو را برای همه چیز مقصر نشان دهد ؟

wei ying's destroyed heart Where stories live. Discover now