part3

4 0 0
                                    

کلتش رو به سمت هدف نشونه گرفته بود ولی دستایی که میلرزید بهش اجازه
شلیک نمیداد..نفس عمیقی کشید و به جای تالش برای تمرکز رو تمرین تیراندازیش کلت
رو گوشه ای پرت کرد
روی صندلی کنار دیوار نشست و با تکیه دادن بهش گوشی رو جلوصورتش گرفت و به
مارک پیام داد
+اطالعاتی پیدا کردی؟
.انگار روی گوشی خیمه زده باشه سریع رو جوابش رو داد-:بله.وقتی به شرکت
برگشتید خدمتتون عرض میکنم
موهای خیس از عرقش رو باال داد و تایپ کرد+:همین االن بهم بگو شرکت نمیام
چند دقیقه بعد ویسی براش ارسال شد که به ده دقیقه میرسید
:-بیون بکهیون..مدیر شرکت وسایل ارایش و بهداشتی .سن 29 و درحال حاظر با
توجه به اخباری که ازش تو اینترنت پخش شده تحت نظارت دولت چین تو زندان سپری
میکنه..به گفته منابعی که داریم دیروز راس ساعت ده شب چندتا مامور لباس شخصی به
خونش میرن در رو میشکنن و چند دقیقه بعد با کلی پوشه و یه لبتاب بیرون میان..از
یکی از همسایه هاش پرس و جو کردم و خواستم راجب شخصیت و رفتاری که همیشه
از خودش بروز میده صحبت کنه و خب به نظر ادم اروم و سرحالی بوده تاحاال یک
دفعه هم سابقه بی احترامی نداشته و همه هم مهلی هاش به اسمش قبطه میخوردن و این
باعث شده شک کنیم و مطمعا شدیم براش پاپوش دوختن
:+چرا تو چینه؟
ویس بعدی طوالنی تر ارسال شد-:دولت چین قبول نکرده برگرده س یول چون فکر
میکنن قراره از این قضیه فراریش بدن
کمی فکر کرد..از جاش بلند شد و کت چرمش رو اروم تنش کرد و بدون هیچ تنشی و
متفاوت با همیشه بی سروصدا از باشگاه خارج شد
میدونست بکهیون میتونه گزینه خوبی برای اروم کردن دل یونا و
مراقبت کردن ازش باشه..حاال که اینده چنان خوبی نداشت مطمینا
هرکاری برای انتقام و فرار از موقعیتش انجام میداد پس تصمیم گرفت
کمکش کنه..کاری که از جونگین بعید بود
جواب ویس هاش رو با ویس خودش داد+:پس فردا با هلیکوپتر میریم پکن.با بهانه سر
زدن و کمی رشوه دادن به زندان بانا میارمیش کره..میخوام تو خونم زندگی کنه
مارک تعجب کرده بود..حس میکرد فرد پشت این ویس کسی به جز جونگینه..به اربابش
زنگ زد
:-جونگین واقعا میخوای کمکش کنی؟
از اینکه دستیارش با اسم کوچیک صداش کنه کمی کفری شد ولی صالح نمیدونست تو
این موقیت مارک رو سرزنش کنه
:+فکر میکنی برام مهمه یه غریبه که تا قبل این اخبار و شایعات نمیدونستم رو زمینه چه
بالیی سرش میاد؟یونا نیاز داره یکی مثل اون پیشش باشه+اروم زمزمه کرد:کسی که
روحیاتش اروم تر باشه...
:-ارباب...
:+تا فردا همه چیزو اماده کن

Sing the song of freedom 🌪️Donde viven las historias. Descúbrelo ahora