_لعنتش کنن
جونگوک که تازه متوجه نبودن جیمین شد گفت و به سرعت به دنبال جیمین رفت
همون مسیری که اومده بود رو گشت ولی اثری از پسر پیدا نکرد پس یعنی گم شده
_جیمین(با صدای بلند گفت)
با اینکه جونگوک قدرت بینایی قوی داشت و در شب راحت میتونست ببینه ولی نمی تونست به راحتی جیمین رو تو جنگل پیدا کنه
جنگل قلمرو خون اشام ها نبود و این شامل جونگوک هم میشد
رد پاهای کوچک پسر رو سعی کرد دنبال کنه که از یه جایی به بعد ما بین رد پاهای گرگ های زیادی گم شده بود
این بیشتر نگرانش میکرد چون این یعنی که جیمین تو خطر افتاده و باید هرچه سریع تر پیداش میکرد
*( مطمئنم که گرگ ها با اشاره این مرد چشم طلایی رفتن
عجیبه ولی چرا دارم وسط جنگل دارم بوی اقیانوس رو حس میکنم !
یعنی ممکنه عطر اون آدم باشه؟
ولی هیچ عطری به این قوت نیست. یا
ممکنه که اون
یه گرگینه باشه!
انگار که ذهنمو خونده بود چون پوزخندی به من زد و بعد رنگ چشماش به مشکی برگشت)
+انتظار داشتم بیشتر از اینا شوکه شی
ولی فک کنم تنهایی هم از پسشون برمیومدی نه!
*چی
جیمین هنوز متعجب سر جاش نشسته بود و به یک نقطه خیره شده بود
درست متوجه حرف های اون نمی شد
+تو کی هستی
تا به حال این اطراف ندیدمت
جیمین دست پاچه بلند شد و من و من کنان سعی کرد توضیح بده که یکدفعه در آغوشی فرو رفت
خیلی غافلگیر کننده بود که اون غریبه به محض بلند شدن اینطوری در آغوشش گرفته
*(منو محکم بین بازوهاش نگه داشته و سرش رو توی گردنم فرو کرده بود
صدای نفس های عمیقی که میکشید رو زیر گوشم میشنیدم
سعی کردن از خودم جداش کنم ولی نتونستم
یعنی زورم نرسید، اون واقعا قوی بود)
_ازش فاصله بگیر عوضی
*(صدای جونگوک بود)
_(بلاخره پیداش کردم
ولی صحنه ای که دیدم باعث شد حسابی به هم بریزم
جیمین تو بغل یکی دیگه بود)
فرد غریبه جیمین رو رها کرد ولی هنوز در فاصله خیلی کمی کنارش ایستاده بود و همچنان نگاهش میکرد
جونگوک جلو اومد و دست جیمین رو گرفت
می خواستن از اونجا برن که فرد غریبه گفت
+تو هنوز از من تشکر نکردی
این درست نیست که همین جوری بری؟
*من، راستش
_چرا باید از تو تشکر کنه
نکنه بابت اینکه بدون اجازه بغلش کردی
+تو از کجا میدونی بدون اجازه بوده جئون جونگوک!
*( اونا همو میشناسن)
گرگینه های وحشی محاصرش کرده بودن
خوشبختانه به موقع رسیدم و نزاشتم بلایی سرش بیاد
شاید به این خاطر منو بغل کرد تا احساس آرامش کنه
_ببند دهنتو
+داری زیاده روی میکنی جئون
اونم بخاطر کسی که معلوم نیست
_اون همسر منه
+چی گفتی( با کمی تعجب پرسید )
_گفتم اون همسر منه ، جئون جیمین
و اگه تا بحال اسمشو نشنیدی یا که ندیدیش دیگه به من مربوط نیست ولی حد و حدودت رو از این به بعد بدون
اون مال منه ، اینو خوب یادت بمونه
کیم تهیونگ
+واقعا؟
_هه، نکنه باید برای تو هم توضیح بدم که
+ ولی این امکان نداره !
_ اونشو دیگه من تعیین میکنم نه تو
بار دیگه خواستن برگردن که تهیونگ با لحن آروم ولی طعنه آمیزی گفت
+جالبه جونگوک خیلی جالبه
اصلا فکر نمی کردم بعد این همه سال بخوای ازدواج کنی
و جالب تر از اون همسرته
_بریم جیمین
+ مطمئنی که خوب میشناسیش؟
مطمئنی که به تو تعلق داره
_و هیچ کدوم به تو مربوط نمیشه کیم
+در آینده باز همو میبینیم و معلوم میشه کی اشتباه میکنه
از آشناییت خوش حال شدم جیمین
به امید دیدار
YOU ARE READING
Mark
Werewolfپس از جنگ کره ،هنگامی که این کشور در حال قوی کردن قوای امنیتیش بود جئون سونگ جون سازمانی متشکل از افراد متفاوت و دارای قدرت های فرا طبیعی ساخت . موجوداتی که تا قبل از اون به محض شناخته شدن یا کشته میشدن یا تبعید ، دولت هم بخاطر قدرتمندی و مفید بودنش...
