𝐃𝐊.𝐉𝐊

302 38 3
                                    

بدون ذره ای توجه به بقیه کمرش رو قر میداد و میرقصید
جیمین یکم اون طرف تر داشت میرقصید و یونگی هم فقط کنار جیمین ایستاده بود و حواسش بهش بود
تهیونگ وقتی سرشو برگردوند تا ببینتشون نور مستقیم خورد تو چشمش و باعث شد چشماشو برای چند لحظه ببنده
بار به حدی شلوغ بود که همه به همدیگه چسبیده بودن و میشه گفت نصفشون به تهیونگ خیره بودن اما جرعت نمیکردن جلو بیان چون محض رضای خدا یونگی هرکی که ذره ای به تهیونگ نزدیک میشد رو داشت با نگاهش پاره میکرد و قبلا از اینکه یونگی واقعا پاشه و جرشون بده اونا از تهیونگ فاصله میگرفتن
یونگی دوست تهیونگ بود و دوست پسر جیمین و خب تهیونگ باید اعتراف میکرد که از این همه مواظبت یونگی خوشش میومد
با قطع شدن آهنگ همه ساکت شدن و فقط عده ای که تا خرخره مست بودن داشتن تو این سکوت میرقصیدن
تهیونگ سرشو با تعجب برگردوند و مردی رو دید که میکروفون رو برداشت و شروع کرد به صحبت کردن
"خب خوشگلا میدونم عشق و حالتون و متوقف کردم و قیافه بعضی هاتون مثه سگیه که منتظره پاچه منو بگیره اما باید خدمتتون عرض کنم که امشب دی جی جی کی اینجاست و قراره برامون بترکونه، نظرتون چیه دوستان؟"

صدای جیغ و داد همه بلند شد و همه شروع کردن به تشویق کردن و فریاد زدن اسم جی کی
تهیونگ همچنان متعجب بود و درحالی که اخم کوچیکی بین ابروهاش شکل گرفته بود داشت فکر میکرد جی کی دیگه کدوم خریه؟
وقتی دوباره صدای جیغ و سوت شنید سرشو برگردوند سمت مردی که داشت حرف میزد و دید حالا مرد دیگه ای کنارش ایستاده
"خب خب اینم دی جی جی کی که خدمتتون عرض کردم، دیگه خفن تر از این بشر پیدا نمیشه، بترکونید!!!"
وقتی کلمه آخرشو فریاد زد آهنگ با صدای به شدت بلندی شروع به پخش کرد و تهیونگ همونجوری که ماتش برده بود چون اون لعنتی به طرز فاکی ای خفن بود
تهیونگ همچنان به جی کی نگاه میکرد
استایلش دارک بود و همونجوری که کلاه کپ مشکی رو سرش بود سرشو تکون میداد و با ریتم حال میکرد
خب تهیونگ باید اعتراف میکرد که خوشش اومده بود پس این دفعه با انرژی و هیجان بیشتری بدنشو تکون میداد
یونگی با چشم به جیمین اشاره کرد که بره و تهیونگ و جمع کنه
جیمین : مشکلت باهاش چیه یونگ
یونگی : باور کن که مشکلم فقط فاک بوی هاییه که به تخمی ترین شکل ممکن بهش خیره شدن پس برو بیارش، تو ماشین منتظرتونم
جیمین سرشو به نشونه تایید تکون داد و بعد رفت به سمت تهیونگ و بازوشو گرفت
تهیونگ با نگاه پرسشی به جیمین نگاه کرد
جیمین : وقت رفتنه
تهیونگ : چی؟ به این زودی؟
جیمین : تهیونگ خودتم میدونی که منم دوست دارم بیشتر بمونم اما این میدونی که وقتی یونگی عصبانی بشه دیگه منم زورم بهش نمیرسه
تهیونگ با خنده آرومی گفت : باشه بابا ترسو، بریم
جیمین درحالی که دست تهیونگ و گرفته بود داشتن از در خارج میشدن و هیچکس متوجه نگاه خیره کسی که از زیر کلاهش داشت به تهیونگ نگاه میکرد نشد...
وقتی رسیدن به خونه جیمین روی کاناپه قهوه ای رنگ روبروی تلویزیون دراز کشید و درحالیکه خمیازه می‌کشید گفت : آه خدایا چقدر خستم
بعد از گفتن جملش و تموم شدن خمیازش یهو از جا پرید و با قیافه هیجان زده رو به تهیونگ که از حرکت ناگهانیش تعجب کرده و ترسیده بود گفت : ولی عجب شبی بود پسر!!!
یونگی : چخبرته انقدر سروصدا میکنی جیمین؟!
جیمین : اَه، توام با اون اخلاق گندت.. تهیونگ این چه هیونگیه که تو داری؟
تهیونگ دستاشو به حالت تسلیم بالا برد و بعد به یونگی اشاره کرد و گفت : دوست پسر خودته
جیمین : بقیه دوست پسر دارن ماهم داریم
یونگی نیشخندی زد و خواست جوابشو بده که با صدای زنگ گوشیش بیخیال شد و رفت تو اتاق تا تماسشو جواب بده
تهیونگ بعد اینکه از رفتن یونگی مطمئن شد برگشت رو به جیمین و گفت : بنظرت یونگی هیونگ میزاره فردا شبم بریم؟
جیمین : آره فقط قبلش جفتمونو به فاک میده
تهیونگ با خنده جواب داد : جدی میگم
جیمینم با خنده جواب داد : باور کن منم جدی میگم
تهیونگ سرش و کمی کج کرد و به جیمین زل زد
جیمین چشم غره ای براش رفت و گفت : همیشه همینجوری خرم میکنی، باشه با یونگی هیونگت حرف میزنم
تهیونگ پاشد و بوسه ای رو گونه جیمین گذاشت و بعد از گفتن شب بخیر از خونه رفت تا زودتر برسه به خونشون که مامان و باباش بهش گیر ندن

𝐃𝐉.𝐉𝐊Where stories live. Discover now