17 - Our Love Song

Start from the beginning
                                    

"تا مراسم عروسی!" کنار گوشش زمزمه کردم. ما هیچ‌وقت قرار نبود به اون نقطه برسیم. شاید فقط می‌تونست درحد یه رویای شیرین، یا چیزی لا به لای همین آهنگ‌های قدیمی باقی بمونه.
"بیا بهش فکر نکنیم." هری گفت و چون از نیم‌رخ می‌دیدمش، متوجه شدم که اشکی از چشم‌هاش روی گونه‌اش لغزید.

Dance me very tenderly and dance me very long
(با نرمی و برای مدت طولانی با من برقص)

"نباید بهش فکر کنم، اما دارم می‌کنم. دارم خودمونو رو پیست رقص تصور می‌کنم، هری." صدای من هم می‌لرزید. باید آروم باشم. هری یک دستش رو روی دست‌های من که دورش حلقه شده بود گذاشت و دست دیگه‌اش رو لا به لای موهام برد. "غیرممکنه لویی. خودت رو اذیت نکن."

We’re both of us beneath our love, we’re both of us above
(هر دوی ما تحت تاثیر عشق هستیم، هر دوی ما تحت عشق هستیم)

همون‌طوری که دستش بین موهام بود سرم رو به طرف گردنش هدایت کرد. بوسه‌های گرم و کوتاهی رو گردنش گذاشتم‌.

Dance me to the children who are asking to be born
(با من برقص تا زمان تولد بچه‌هایی که منتظر ورود به این دنیا هستن)

Dance me through the curtains that our kisses have outworn
(با من برقص در میان پرده هایی که مدت ها شاهد بوسه هامون بوده اند)

"میشه این رقص تموم نشه، لو؟" هری ازم پرسید و با انگشت شستش دست‌هام رو نوازش کرد. کاش می‌شد تموم نشه، کاش می‌تونستم واسه همیشه هری رو تو آغوشم بگیرم و کنارم داشته باشمش.

Raise a tent of shelter now, though every thread is torn
(برای سرپناه خیمه ای بر پا کن، گرچه تار و پود آن پوسیده است)
Dance me to the end of love

"نمیشه." هری تو بغلم چرخید و کمی به چشم‌هام نگاه کرد. "هیچ‌وقت ترکم نکن لویی." با دلواپسی بهم نگاه می‌کرد. سرم رو تند تند تکون دادم. "هیچ‌وقت این کار رو نمی‌کنم. مطمئنم."

Dance me to your beauty with a burning violin
(با صدای سوزناک ویولن و زیبایی خودت با من برقص)

Dance me through the panic ’til I’m gathered safely in
(برای پایان دادن به ترس و رسیدن به امنیت با من برقص)

ازم فاصله گرفت و تنهایی رقصید. دور خودش می‌چرخید، دست‌هاش رو تکون می‌داد و آهنگ رو از حفظ می‌خوند. خیره کننده و تماشایی!

Touch me with your naked hand, touch me with your glove
(با دست های برهنه و یا با دستکش هایت مرا لمس کن)

همزمان که می‌رقصید، بهم نزدیک شد و دست‌هاش رو دو طرف صورتم گذاشت. به بوسه کوتاهی دعوتم کرد و من همراهیش کردم.

Dance me to the end of love
(تا آخر عشق با من برقص)

سرش رو به سینه‌ام تکیه داد و دست‌هامون مثل گل یاسی که درهم می‌پیچه، دورهم پیچیده شد.  "عاشقم لو. تا آخر عشق با من می‌رقصی؟" تعللی تو جواب دادن نداشتم چون اصلا دلیلی واسه مکث وجود نداشت؛ می‌تونستم حس کنم که اسم این حسم عشقه. "می‌رقصم."

ما وقتی پیش بقیه برگشتیم، از مامان و بابای هری اجازه گرفتیم که هری شب رو اینجا بمونه. باباش هنوز ازش دلخور بود و قبول نمی‌کرد ولی وقتی خاله باهاش صحبت کرد، کمی نرم‌تر شد و اجازه داد. مهمون‌ها رفتن و حالا من بودم و هری، تو اتاقم، دوتایی.
رو تختم رو به روی هم دراز کشیده بودیم. "اگه من امسال دانشگاه قبول بشم رابطه‌مون تموم میشه؟" این سوال واقعا ذهن منو درگیر کرده بود.
"تموم که نمیشه، البته امیدوارم که نشه. فقط مجبوریم تا یک سال از راه دور باهم ارتباط داشته باشیم تا من هم سال بعدش بتونم بیام پیشت."
"و بعدش ما باهم زندگی می‌کنیم؟" من همچین چیزی رو تو خوابم هم نمی‌بینم.
"تو اون یک سال تو می‌تونی هم درس بخونی و هم کار کنی و من هم بعدا که خواستم بیام پیشت از بابام کمی پول قرض میگیرم تا بتونیم یه خونه بخریم، و بعد که دستم رفت تو جیب خودم، پول رو بهش پس میدم."
"بعدش چی؟ وقتی درسمون تموم بشه که باید برگردیم اینجا."
"لویی از الان نمیشه چندین سال آینده رو پیش‌بینی کرد؛ شاید کارمون تو همون لندن جور بشه، شاید هم نه. این‌قدر به بعدش فکر نکن، بیا فقط از مسیر لذت ببریم تا وقتی باهمیم."
و ما هم همین کار رو کردیم، بدون فکر کردن به این‌که فردا چی میشه و ممکنه چی پیش بیاد.

'ما تحت‌تاثیر عشق بودیم. آن‌قدر که حتی متوجه فلاکتی که در حال دست و پا زدن در آن بودیم، نمی‌شدیم. کور و کر شده بودیم و بی‌احتیاط. دریغ از ذره ای از اهمیت دادن به زندگی واقعی‌مان.'

Unhealed [L.S] by Rain (Completed)Where stories live. Discover now