دريا همينجا ،
در مرز سرخ آسمان تو تمام مى شود؛
در آغوش صخره هاى بى نام و نشان
تا بارى ديگر بسرايند ابر ها ،
شعرى براى ماندن،
كه برقصيم در اين صحنه ى بى پايان
دريا همينجا تمام مى شود ،
ميان لب هاى پر انكار تو ،
تا مرا حفظ كنى ، رسم كنى ،
بار ديگر به خطا
كه خطاى تو خودش نيك ترين فال من است
باز كن دست گنه كار مرا
تيشه ام خسته شده ،
اين همه ضربه به جانم بس نيست؟
بگير دستم را ، تا به پايان برسيم
مثل آن درياى سرخ ،
به همان زيبايى ، به همان تنهايى...
![](https://img.wattpad.com/cover/205244539-288-k175918.jpg)