📍 چهل و هشت : کنار اون بیشتر می‌خنده؟ 📍

Start from the beginning
                                    

ییشینگ جرعه‌ی کوچیکی از آب نوشید و گفت:

_دلیلی برای دونستنش هست؟

یسونگ لبخند کجی زد.

_نه. یعنی فکر کنم نه. فقط یه کنجکاوی کوچیکه. آخه توی همین مدت کوتاه فهمیدم باید آی‌کیوم کم باشه که بخوام این پسرو ول کنم تا بره با کس دیگه..‌.

و مستقیم توی چشم‌های طرف مقابلش زل زد‌.

_یا شایدم عاشق باشم!

حرفش خیلی دو پهلو بود و هنوز ییشینگ فرصتی برای گسترش دادن این مکالمه پیدا نمی‌کرد.

_به خوبی میشه فهمید که جدایی چانیول اصلا یه اتفاق ساده و نرمال نبوده. حداقل تجربه اینو بهم میگه اما امروز برای این حرف‌ها نیومدم.

نفس عمیقی کشید.

_به نظرم منو شما باید یه کمکی به دوست صمیمی‌تون و دونسنگش بکنیم‌.

بی‌اختیار ابروهای رییس جوان توی هم رفت‌.

_متوجه منظورتون نمیشم.

سلبریتی آرنجش رو روی میز گذاشت و کمی گردنش رو جلوتر کشید.

_به نظرم بین بکهیون و چانیول چیزهای خیلی جدی‌تری نسبت به هیونگ و دونسنگ بودن وجود داره. فکر نکنم به عنوان دوست صمیمی رییس بیون خیلی هم از این مسئله بی‌خبر باشین. باید تکلیف این موضوع برای همه‌مون روشن بشه. این به نفع همه‌ست...

آروم‌تر ادامه داد:

_یعنی امیدوارم باشه.

نمی‌دونست چه واکنشی باید به این حرف‌ها نشون بده. خودش هم به این موضوع فکر کرده بود اما در نهایت میتونست باهاش سر به سر بکهیون بذاره تا ازش حسابی کتک بخوره. شاید خیلی جدی به این قضیه فکر کرده بود اما انقدر عمیق بهش نپرداخته بود. مردد گفت:

_چرا باید بخواین تکلیف اینا رو روشن کنین؟ متوجه نمی‌شم. به نظر میومد که همش داشتین از چانیول و خوبی‌هاش تعریف می‌کردین، نمی‌فهمم چرا باید به بکهیون و چانیول توی این مسئله کمک بکنید؟

با غذای توی بشقابش ور رفت.

_نمی‌ترسین چانیول رو از دست بدین؟

ییشینگ خیلی محکم این جملات رو به زبون آورد تا قصد و نیت سلبریتی رو بیشتر درک بکنه.

یسونگ با شنیدن حرف‌های جانگ ییشینگ ناخودآگاه لبخند خیلی شیرینی زد و سرش رو پایین انداخت‌. بالاخره بعد از چند ثانیه سکوت دوباره سرش رو بالا آورد و توی چشم‌های مرد با نهایت صداقت نگاه کرد و پاسخ داد:

_گفتم که..‌ یا باید خیلی آی‌کیوم پایین باشه یا خیلی عاشق باشم.

با زبونش لبش رو تر کرد و گاز خیلی کوتاهی از لب پایینش گرفت و دوباره گفت:

Sew Me LoveWhere stories live. Discover now