𝐟𝐢𝐯𝐞 𝐩𝐚𝐫𝐭

5.9K 823 128
                                    

ته لباشو برداشت

_ مادر پدرت نبودن ؟

+ امم اونا تا سه ماه دیگه نیستن رفتن پیش مامان بزرگم

_ اوک

+ راستی من یه باشگاه دارم دوست داری بریم
توهم کار کنی

_ نمیدونم
+ عصر باهم میریم

تهیونگ بلند شد

+ دوتا پیتزا سفارش بدم گشنمه

گوشیشو برداشت و دوتا پیتزا سفارش داد

رکابیشو در آورد و پرت کرد رو کاناپه

کوک دهنش موند باز
ته موهای بلندشو بست

رفت رو کاناپه دراز کشید و گوشیش رو در آورد

و همچنان کوکی که دهنش بازه

+کوک

_ ب..ب...ب..بله

+ بیا پیشم اگه حوصلت سر میره

_ ولی کاناپه که جا نداره

+ بیا

کوک بلند شد و سمتش رفت

ته به شکمش اشاره کرد

+ پاهاتو باز کن بشین اینجا

کوک داشت از خجالت آب میشد

رفت روی شکمش نشست
* وایی انگار سنگه *

دستشو رو شکم ته گذاشت و فشار داد
دستش داخل نمی‌رفت

+ خیلی سفته بیب نمیره تو

_ چقدر کار کردی

+ هفت سال

کوک پشماش ریخته و یدفعه افتاد صورتش تو گردن ته رفت و روی ته دراز کشیده بود

سرشو بالا آورد و ته رو دید که با نیش باز نگاش میکنه

می‌خواست بلند شه که صدای آیفون اومد

_ من میرم ب...

+ پاهاتو دورم حلقه کن

ته بلند شد و کوک مثه کوالا بهش چسبید

دستشو پشت کوک گرفت و رفت درو باز کرد

پسر نوجون با دیدن کوک که سرشو تو گردن ته مخفی کرده بود و ته که پیرهن نداشت تعجب کرد

و مونده بود نگاه می‌کرد

+ هویی بچه پیتزا رو بده

.. ب..بخشید ب..فرم..ایید

ته پیتزا رو گرفت و بدون اینکه بپرسه چقدره پول تو دست اون پسر گذاشت

.. این خیلی زیاده

ته بدون اینکه حرفی بزنه درو بست

رفت رو میز ناهارخوری نشست ( هنوز همون پوزیشنن )

_ ددی من..

+ همینجا میشینی

_چشم

My Baby Is Oppressed Donde viven las historias. Descúbrelo ahora