ugly fan and hot fucker.prt48

Start from the beginning
                                    

در حالت عادی که می‌خوابید هیچوقت آب دهنش سرازیر نمیشد اما الان...این مایع براق روی شصت چانیول چه زری داشت میزد؟

_بریم.

چانیول با نیشخند تو مخی که هنوز روی لباش بود گفت و وقتی از‌ جاش بلند شد بکهیون با تعجب به صفحه نمایش که هنوز داشت فیلم رو پخش میکرد نگاهی انداخت.

_ولی فیلم که تموم نشده.

چانیول بدون اینکه سمتش برگرده شونه ای بالا انداخت.

_فیلم‌ چرتیه...نمیخوام وقتم رو اینجا هدر بدم بیون بکهیون.

بکهیون چشماش رو گرد کرد و سریع خوراکی هایی که با کلی ذوق خریده بود رو تو بغلش گرفت و بعد از ریختنشون به سطل زباله گوشه سالن، ازش خارج شد.

_میدونی چقدر پول واسه اجاره اینجا داده بودی؟...اونش به کنار خوراکی های عزیزمو اصلا وقت نکردم بخورم.

بکهیون همون‌طور که زیر لب غرغر میکرد و اندازه کل هیکلش اخم کرده بود پشت سر چانیول راه افتاد که با توقف یکدفعه ای پسر قدبلند تر ، نتونست خودش رو کنترل کنه و سرش با سینه سفت چانیول تصادف کرد.

_آخ.

سریع پیشونیش رو چسبید و سرش رو با همون اخمی که موفق نشده بود جمعش کنه بالا آورد...اوه فاصلش با صورت چانیول خیلی کمتر از خیلی بود!

چانیول نگاهش رو از چهره بکهیون که حالا از حالت طلبکار به حالت شوکه در اومده بود جدا کرد و از قصد نگاه دیوثانه ای به کل هیکل پسر روبه روش انداخت، متوجه جمع شدن نامحسوس بک سر جاش شد و همین باعث شد با زور لبش رو از داخل گاز بگیره تا نخنده.

_بک میدونستی پولی که دادیم اصلا مهم نیست؟...وقتی از چیزی لذت نمی‌برم هر چقدرم سرش هزینه کرده باشم میندازمش دور...چون داره وقت با ارزشم رو ازم میگیره.

چانیول این حرفش رو بدون منظور خاصی به زبون آورد ولی بکهیون کلا ذهنش سمت چیز دیگه ای رفت.

«اگه یه روز، منم براش جالب نباشم میندازتم دور؟»

_اما من برعکس تو...حتی رنگ موی قرمزم رو نگه داشتم، با اینکه پدرم خیلی دعوام کرد و خودمم زیاد دوستش نداشتم ولی باز با یه رنگ مشکی ارزون قیمت عوضش نکردم، چون کلی پول بهش داده بودم و بازم برعکس تو حساب بانکی من هر ثانیه یه صفر بهش اضافه نمیشه.

بکهیون کاملا حرصی، مثل زن هایی که بخوان لای ملحفه حرفاشون رو بپیچن گفت و حقیقتا چانیول اون عصبانیت توی چشماش رو به خوبی درک کرد، شاید به خاطر همین سریع سرش رو برگردوند تا بک خندیدنش رو نبینه.

_یااا داری میخندی؟

دست به سینه شد و مثل بچه های سرتق به چانیول که حالا با فرو بردن لب هاش داخل دهنش سعی داشت جدی به نظر برسه نگاهی انداخت.

ugly fan and hot fuckerWhere stories live. Discover now