من جونگ کوکم رئیس مافیای کره جنوبی
از وقتی یادم میاد تنها زندگی کردم و تو کل دنیا یه مادر داشتم که
اونم خیلی وقته ازدواج کرده و من خیلی وقته ندیدمش
چی میشه اگه جونگ کوک مغرور و ترسناک که هیچکس
جرعت نداشت حتی باهاش حرف بزنه
با یه پسر لجباز لوس آشنا...
باز یک روز مسخره دیگه تهیونگ با خودش گفت و وارد دانشگاه شد
_هی ته بیبی
وایییی نع ازین بدتر نمیشد _چی میخای جی پارک
_واضحه تورو
اه اه اه مزاحم حالم ازش بهم میخوره _تو کاری به جز مزاحمت نداری نع؟
_من مزاحم نیستم بیب مراحمم
تهیونگ پوفی کشید و راهشو سمت کلاسش پیش گرفت
_هی ته کجا میری وایستا
_سیکتیر جی پارک
_منکه بلاخره تورو بدست میارم بیبی انقدر خودتو لوس نکن
تهیونگ وارد کلاس شد و از بدبختی خودش اهی کشید
_ببین بخیال من یکی شو اصلا اعصابتو ندارم
و توی صندلیش نشست
_حالا میبینیم بیب
اخیشششش رفت تهیونگ با رفتن جی پارک گفت و سرشو روی میز گزاشت
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
جی پارک
با صدای زنگ گوشی اونو ورداشت و به شماره که بهش زنگ زده بود خیره شد
تلفن رو برداشت و گفت _بعله؟ _تهیونگ منم گوشیه خودم شکست مجبور شدم از بیمارستان زنگ بزنم تهیونگ با شنیدن حرف اخر مادرش با تعجب پرسید _بیمارستان؟ اونجا چکار میکنی مامان خوبی؟
_خوبم پسرم میشه بیای اینجا تا راحت تر حرف بزنیم
_الان میام ادرسو برام بفرست
بعد دیدن ادرس سریع به سمت اونجا رفت و وارد اتاق مادرش شد _او اومدی پسرم
_مامان چرا رنگت پریده حالت خوبه و لبه تخت نشست _خوبم پسرم فقط دکتر گفت باید چند وقتی رو اینجا بمونم تا خوبه خوب شم
تهیونگ با نگرانی به مادرش نگاه کرد و نامطمئن گفت _مامان من نمیتونم بفهمم اخه چراع؟
_تهیونگ گفتم که نگران نباش من خوبم فقط یکم ظعیف شدم از اونجایی که نمیتونم بیام خونه با یکی از آشنا هام حرف زدم این چندوقت که نیستم پیش اون بمون باشه پسرم؟
_اخه مامان _حرف نباشه تهیونگ همین که گفتم من میدونم خونه تنها باشی به خودت نمیرسی
تهیونگ سری پایین انداخت و پرسید _هالا کی هست مامان؟
مادرش لبخندی زد وگفت _اسمش جونگ کوکه پسر خوبیه فقط یکم بد اخلاقه
تهیونگ نگاه به چشم های مطمئن مادرش انداخت _باشه مامان کی برم پیشش؟
_هرچی سریع تر بهتر پسرم من بهش خبر میدم امشب برو اونجا تهیونگ سری تکون داد و بلند شد _پس من میرم خونه وسایلمو جمع کنم
_باشه پسرم مواظب خودت باش تهیونگ خدافظی گفت و از بیمارستان بیرون اومد
با زنگ خوردن گوشیش اون رو برداشت و همینطور که برای تاکسی دست تکون میداد گفت _بعله بک _میبینم که جیم زدی ها منو چراع تنها گزاشتی
تهیونگ سوار تاکسی شد و پوفی کشید
_چه جیمی بک مامانم تو بیمارستان بود مجبور شدم
بک با نگرانی پرسید _اوههه حال خاله جونم که خوبه ها بگو خوبه
تهیونگ با اینکه بکهیون نمیدید ولی بهش چشم غره ای رفت اخه اون مامانشو صاحب شده بود و اون و مادرش وقتی باهم بودن به تهیونگ توجه نمیکردن
_خوبه بک فقط به گفته خودش یکم ظعیف شده و چند روز بیمارستان میمونه
_اوههه این برای تو یه شانسه بابات که رفته سفر کاری ملمانتم که نیست خونه خالی جووووووونن
تهیونگ چرخی به چشماش داد و با رسیدن به خونشون از ماشین پیاده شد وارد خونه شد و گفت _من خونه نمیمونم رک قراره برم خونه یه پسره به اسم جونگ کوک
_هههه بدبخت بازم نمیتونی به حال خودت باشی ولی بهرحال کی هست پسره؟
_نمیدونم مامان گفت یکی از اشناهامه
_باشه کی میری؟ _امشب
_خو برو گمشو من کار دارم توام برو وسایلتو جمع کن بای بای ته و با قطع کردن گوشی فحش های ته رو نشنید
به نظرتون جونگ کوک قراره رفتار خوبی با ته داشته باشه؟
اهم قرار بود دیروز آپ شه ولی منه گشادو که میشناسین😂 ووت بدین حواسم بهتون هست🤨🔪 فالو هم بکنین بنده حقیرو