Part15: not in our plans((namjin))

2.3K 339 78
                                    

P.O.V: سوکجین

یک ساعتی بود که بیدار شده بودم و به سقف خیره بودم به نامجون که کنارم خوابیده بود نگاهی انداختم اروم و شمرده نفس میکشید و یه دسته از موهاش جلوی چشمش بود با انگشت کوچیکم اونارو کنار زدم از اولین باری که نامجون رو دیدم اون خیلی تغیر کرده  کیم نامجونی که توی مهد کودکی که مجله مد بهم گفته بود قراره اونجا عکس بگیرم با کیم نامجونی که حالا علاوه بر اینکه صاحب اون مهده به عنوان یکی از مدیر های شرکت برادرش کار میکنه خیلی فرق داره اون بالغ تر شده با صدای زنگ ساعت کنار میز از فکرام بیرون اومدم

نامجون-لعنتی

در حالی که چشماش بسته بود با دستش دنبال ساعت میگشت و وقتی پیداش کرد اون رو خاموش کرد یکی از چشماش رو باز کرد و به من نگاه کرد

نامجون-خیلی وقته بیداری؟

سوکجین-اهوم

نامجون-چرا بیدارم نکردی

سوکجین-دوست دارم وقتی خوابی دید بزنمت مشکلیه؟

طلبکار نگاهش کردم تک خنده ای کرد  و با انگشتش به بینیم ضربه ارومی زد حالا جفت چشماش باز بود

نامجون-خب ...

سوکجین-چی خب

ابروشو بالا داد

نامجون-نتیجه دید زدنت

سوکجین-همسرم خوشتیپ ترین ،جذاب ترین وسکسی ترین ادم دنیاست البته

منتظر نگام کرد

سوکجین-بعد از من

(( worldwide handsome you know?))

خندید و بوسه ای روی پیشونیم نشوند

نامجون-درسته همسر من جذاب ترین  خوشتیپ ترین و سکسی ترین ادم دنیاست

سوکجین- میگم قراره تا وقتی مامان بابات بیان همینجوری رو تخت حرفای عاشقونه و قشنگ بزنیم؟

نامجون-تازه ساعت هشته

سوکجین-پس بهتره پاشی بری دوش بگیری تا من صبحونه رو حاضر کنم

از جام بلند شدم که نامجون دستمو گرفت و من رو دوباره توی بغلش کشید

سوکجین-ولم کن نامجون

نامجون-فقط پنج دقیقه دیگه جینی

سوکجین-فردا جفتمون مرخصیم اون موقع پنج ساعت توی بغلت میمونم ولی الان باید پاشی چون بعد صبحانه باید بریم خرید

حلقه دستش دور کمرمو شل کرد و من از جام بلند شدم  به سمت اشپزخونه رفتم و قهوه نامجون رو اماده کردم بعد از اون به سمت تستر رفتم و بعد از اینکه دوتا نون رو توی محفظش گذاشتم مشغول چیدن میز صبحانمون شدم فنجون قهوه نامجون در کنار لیوان شیر من و مربای توت فرنگی و کره و در اخر نون تست های برشته شده بعد از اینکه نامجون لباساش رو عوض کرد در حالی که موهاش رو با حولش خشک میکرد پشت میز نشست و مشغول مالیدن کره به تستش شد و بعدش روی اون یکم مربا روی اون ریخت منم مشغول  خوردن شدم

Hwung or more???Where stories live. Discover now