10:57

257 98 10
                                    

𝟬𝟭/𝟭𝟮/𝟮𝟬𝟮𝟬
𝟭𝟬:𝟱𝟳 ;
درد پای چپش طوری شده بود که نمیتونست نا دیده‌اش بگیره و بجای اینکه کمی بهش استراحت بده ، با تمرین کردن وضعیتش رو بدتر کرده بود .
روی زمین نشسته بود ‌مشغول ماساژ دادنِ زانوش بود که در سالن باز شد و پسرک خجالتی وارد اونجا شد .
- سـ...سلام.
لبخندی زد .
+ سلام کیم جونگوو !
وقتی معذب بودنِ پسرکو دید به زمین اشاره کرد و گفت :
+ بیا بشین کارت دارم
جونگوو گیج بهش خیره شد و بعد از گفتنِ باشه ای نشست .
- چیزی شده لوکاس شی ؟
+ نه دوست داشتم با دوسته جدیدم وقت بگذرونم ، اشتباه کردم ؟
جونگوو سرشو پایین انداخت و سعی میکرد نشون نده که چقدر خجالت کشیده ولی هیچکدومش از چشمای لوکاس دور نموند .
دستشو داخل کیفش‌ کرد و لباسی رو بیرون آورد .
لباس مشکی رنگی که روش شماره‌ی ۲۰ نوشته شده بود و جونگوو میدونست لباس مطعلق به اولین بازی‌ایه که تیم دانشگاه برنده شده بودند ، لوکاس توی اون روز دقیقا همون لباس تنش بود .
به چشمای پسرک خیره شد و گفت
+ میدونی ، وضعیت پام خیلی بده و حس میکنم تا هفته ی بعد زیاد خوب نشه یا اگه خوب بشه خوب نتونم بازی کنم ، ولی شاید بتونی یکاری برام انجام بدی که مطمعنم برام شانس میاره
جونگوو چشماش از تعجب گرد شد
- چه ، چه کاری ؟
+ میشه این لباسو بپوشی و بیای تشویقم کنی ؟

𝟬𝟬:𝟬𝟭 𝗹𝗶𝘁𝘁𝗹𝗲 𝘄𝗶𝘀𝗵  // LuWooWhere stories live. Discover now