امگايه درونش واسه حس كردنه اون الفايه دور از دسترس خودشو به در و ديوار ميكوبيد انگار!

-هوا سرده برو لباس بپوش! و پشتشو به بكهيون كرد و سمته در رفت!

فروموناش كله اتاقو پر كرد،عطره سردِ تلخ و شكست توشون احساس ميشد،نميتونست كنترلش كنه و بيشتر فرومون ازاد كرد!

چانيول درو پشته سرش بست و نفسه عميقي كشيد!
فرومونايه بكهيون كله راه رو رو پر كرده بود! تند رفته بود؟بكهيون كه حالش خوب بود!

خانومه كيم با يه ظرف به سمتش اومد و لبخند زد:خوب شد كه برگشتيد،امروز اينقدر حالش بد شد كه رفت بيمارستان،بهتره كه اين ماهايه اخر پيشش باشيد و هواشوبيشتر داشته باشيد!

اتاقتونو مرتب كردم بكهيون اين چند وقت ازش استفاده ميكرد ،گفتم بهتره يه دستي بهش بكشم!

-حالش كه خوبه تازه چاق ترم شده!

-به اون ميگيد چاق؟ اين سيني داروهاشه ببريد بهش بديد!

-دوستاش پيشش نيومدن هنوز؟
-نه هنوز،سفرشون طول كشيد.

-مرسي كه پيشش بوديد!

نفسه عميقي كشيد و دره اتاقو دوباره زد و وارد شد!
چي ميديد؟

يه باسنه خوش فرم و سفيدِ گاز گرفتني!سكسي!زيادي سكسي بود!

يه باسنه سكسي و يه پسره سكسي!نميخواست متوجه اين جذابيت ها بشه وگرنه هيچي درست پيش نميرفت!

-چان..
-بپوش لباساتو و بيا داروهاتو بخور!

بكهيون سريع لباس هاشو پوشيد و سمته چانيول رفت.
-بردار بخور!

بكهيون دهنشو باز كرد و منتظر بع چانيول نگاه كرد!
-من بزارم تو دهنت؟

-هوم!
-هوووم قرص يا ديكمو؟

-ها؟؟

چانيول قرصو از جاش دراورد و سمته دهنه بكهيون برد !بكهيون شوكه از حرفش دهنشو باز كرد و قرصو قورت داد!

چانيول فاصله صورت هاشونو كم كرد و بوسه سريعي به لباش زد و تو همون فاصله تو صورته بكهيون گفت:

مرسي كه اين مدت مواظبه خودت و بچه بودي!

بكهيون لبخند زد و پشته سره چانيولو گرفت و لباشو رويه لبايه چانيول كوبيد و شروع به بوسيدنش كرد!

چانيول هم اروم شروع به بوسيدنش كرد و از پشت كمرشو نوازش كرد!
بعد از چند مين بكهيون بوسه رو شكست و پيشونيشو به پيشوني چانيول چسبونيد و گفت:خيلي خوبه كه برگشتي!و لبخند زد!

Where is my child?Where stories live. Discover now