سلام و علیکم خدمت شوما
من فعلا نمیتونم پارتی رو آپ کنم و واقع طی یه اتفاقی فعلا تک چشم شدم.. یا یک چشم کارامو انجام میدم و تازه درد اون افرادی رو که این مشکل رو دارن حس میکنم.. چه برسه به افراد نابینا که پاک ترین موجودات روز زمین هستند از نظر من..
متاسفانه این هفته آپی نداریم و خیلی معذرت میخوام بابت این خبر بدی که بهتون دادم و امیدوارم که امتحاناتتون رو عالی بگیرین و پشیمونی رو دلتون کوچولوتون نمونه..
از خودتون لطفا محافظت کنین که بیماری های خیلی بدی اومده و جوری هست که ممکنه شاخ در بیارین.. غذا هاتون رو کامل بخورین و خواب هاتون هم کامل باشه.. وگرنه مثل من دچار این بیماری بد میشین.
شما رو به خودتون میسپرم و درمورد اینکه مراقب خودتون باشین واقعا جدی بودم.. وگرنه من میام تو خوابتون و همهاش این جمله رو تکرار میکنم! هاهاهاها!
بای بای ریدر های آبنبات گیلاسی
درمورد بوک اِمور هم بگم فردا و پس فردا پارت جدید خواهیم داشت ولی از هفتهی بعد فعالیت هام کمتر میشه.. راستی عیدتون هم مبارک باشه و سالی پر از لبخند رو براتون آرزو مندم₊˚ʚ ᗢ₊˚✧ ゚.
بوک آلفا و آفرودیت و بوک خونهی متروکه متوقف شده اند چون فعلا تمرکزم روی بالا بردن بوک اِمور هست.. پس امیدوارم که همراهیم کنینی تا بتونم با انرژی توی ایام گرم سال این دو بوک رو تموم و بوک جدیدم (baiser نیست) رو آپ کنم.. داستان بسیار جدید و به دور از کلیشه داره دقیقا مثل چیز هایی که تا به حال از من خوندین و سعی میکنم توی بوک جدید بیشتر روی روابط احساسی کار کنم تا روی روابط فیزیکی..
من امروز یک فیک رو میخوندم که واقعا خیلی گنگ بود و من همیشه سعی میکنم برای شما جواب همهی سوالا رو توی نوشته هام بدون به کار بردن کلمهی چون و زیرا جواب بدم.. ولی متاسفانه حس میکنم همین گنگی بودن داستان بیشتر بازدید داره برای همینه که جدیدا پایان پارت های اِمور رو باز میذارم و تمومشون نمیکنم..
خیلی از افرادی که اِمور رو دنبال میکنن متشکرم و بوستون میکنم از راه دور امیدوارم که قلم سنگین تری رو توی تابستون بهت نشون بدم
داشیا و خانوما! امروز دو پارت بوک اِمور رو آپ کردم!
واقعا از اینکه baiser رو حذف کردم پشیمونم و دوست دارم خودمو خفههه کنم
فیک Baiser کامپلیت شده بود و در مورد اسپایدرمن و کت نوار بود. خیلی ناناحتم که هیچ جایی سیوش نوارم که دوباره آپش کنم.. جونگکوک اسپایدر منی بود که گربهی چموشی رو توی زندگیش میبینه و اون کسی نبود جز تهیونگ.. گربه ای که برای مستر لی دزدی میکنه
دیدار اولشون توی فیک موقعی بود که تهیونگ الماس رو توی صورت لی کوبید و توجهاش به مرد آشنای غریبه جلب شد و بعد از اون.. ماجرای بین اون دو بعد از سالها شروع شد.
ووست دارم ریدر های baiser رو ببینم و ازشون بپرسم داستان چی بود.. چون واقعا خیلی یادم نمیاد و دوست دارم این بوک به دور از کلیشه و خیلی روانشناختی رو دوباره براتون آپ کنم..
کسی هست که قبلاً baiser رو خونده باشه؟