کاپل :ویکوک _یونمین ژانر :درام _امپرگ _روزمره _اسمات کوک داوطلب میشه و زندگی خودش رو به خطر میندازه که براش رحم مصنوعی بزارن و به تهیونگ نمیگه چون میدونه اون متنفره بهش از این که صدمه ببینه و صد البته از بچه ها متنفره و مخالفت میکنه ولی ماه که پشت ابر نمیمونه میمونه ؟! بخشی از متن: اون کلمات وحشی، قلبشو پاره کردن.. - اگر با پا به شکمت ضربه بزنم..امکانش هست که اون بچه ی نحس بمیره؟ سرانگشت هاش یخ زده و چشمای درشت شدش بی تحرک تنها به صورت سرد تهیونگ دوخته شده بودن.. این یه..یه شوخی بود؟ اونکه جدی راجب یه قتل حرف نمیزد، میزد؟ - داری، شوخی میکنی؟ سریعا سرشونه هاشو چسبید و خودشو جلو کشید..برخالف دقایق قبل لحنش مضطرب و پر عجله شنیده میشد. - قسم میخورم زود انجامش بدم..دردش فقط برای چند دقیقه است.. (این فیک قبلا در تلگرام آپ شده) شروع :1400/12/14 پایان :نامعلوم تعداد پارت: نامعلوم