ugly fan and hot fucker

By MAYA0247

299K 54.7K 8.8K

name:ugly fan and hot fucker couple:chanbeak Gener:🍓اسمات🔞،خشن،عاشقانه،فلاف writet: maya^^ وضعیت:کامل شده⁦☑... More

ugly fan and hot fucker prt 1
ugly fan and hot fucker.prt2
ugly fan and hot fucker_3
ugly fan and hot Fucker 4
ugly fan and hot fucker_5
ugly fan and hot Fucker_prt6
ugly fan and hot Fucker 7
ugly fan and hot fucker8
ugly fan and hot fucker9
ugly fan and hot fucker 11
ugly fan and hot fucker 12
ugly fan & hot fucker 13
ugly fan and hot fucker 14
ugly fan and hot fucker-15
ugly fan and hot fucker prt16
ugly fan and hot fucker.prt17
ugly fan and hot fucker.prt18
ugly fan and hot fucker.prt19
ugly fan and hot fucker.20
ugly fan & hot fucker.prt21
ugly fan&hot fucker.prt22
ugly fan & hot Fucker.prt23
ugly fan & hot Fucker.prt24
UGLY FAN & HOT FICKER.prt25
ugly fan and hot fucker.prt26
ugly fan and Hot fucker.prt27
ugly Fan And Hot fucker.28
❌اطلاعیه❌
ugly Fan and Hot Fucker.prt29
ugly fan and Hot Fucker.prt30
Ugly Fan&Hot Fucker.prt31
ugly fan and hot Fucker.prt32
Ugly Fan & Hot Fucker.prt 33
ugly Fan&Hot Fucker.34
ugly fan & hot fucker.prt 35
ugly Fan and Hot fucker.prt36
ugly fan & hot fucker.prt 37
ugly fan & hot fucker.prt38
ugly fan & Hot fucker.prt 39
ugly fan prt40
ugly fan and hot fucker.prt41
ugly fan & Hot Fucker prt 42
ugly fan and hot fucker.prt43
ugly fan and hot fucker prt 44
ugly fan and hot fucker 45
UGLY FAN AND HOT FUCKER prt46
ugly fan and hot fucker.prt47
ugly fan and hot fucker.prt48
ugly fan and hot fucker.prt 49
ugly fan and hot Fucker.prt50
♡Final part♡

ugly fan and hot fucker 10

5.2K 960 93
By MAYA0247


"سنیوریتا"
   
بکهیون به وسایلی که چانیول به دستش سپرده بود خیره شد

و چشماش رنگ تعجب گرفت

_آقای پارک...این لباسا دقیقا چیه؟

چانیول در حالی که جلوی آینه اتاقش ایستاده بود و داشت

ریش مشکی رنگی رو روی صورتش تنظیم میکرد از تو آینه به

راننده احمقش خیره شد

_لباسه و تو باید بپوشیشون بکهیون!

نگاه بکهیون بین لباس تو دستش و چانیول به نوسان

افتاد...دستاش به وضوح میلرزید و رنگش جوری پریده بود

که انگار یه دختری رو تو مستی به فاک داده و حالا اون دختر

ازش بچه داره!

فشار انگشتاش رو به لباس تو دستش بیشتر کرد

_چرا باید لباس زنونه بپوشم؟

چانیول پوف بی حوصله ای کشید و با اینکه فقط نصف سیبلیش

رو چسبونده بود به طرف بکهیون برگشت

_میفهمی میخوام برم پیش مشاور بکهیون؟

راننده ریزجثه با گیجی سر تکون داد و تقریبا برای به زبون

آوردن حرفش زبونش گرفت

_فهمیدم ولی چ...چرا من باید لباس زنونه بپوشم؟

_چون من قرار برم پیش یه مشاور جنسی سوییت هارت!

لحنش جوری بود که اگه بکهیون یه سوال دیگه میپرسید

توانایی خورد کردن دندونای سیم کشی شدش رو داشت ولی

لحن مظلومانه پسر ریزجثه فقط باعث شد آهی از خنگی

رانندش بکشه...البته از اینکه بکهیون اصلا شوکه نشده بود

سوپرایز شد

_خب من چرا باید این لباس رو بپوشم؟

_نمیخوام مشکل جنسیم برملا بشه و فقط کافیه من رو دم در

اون دفتر ببینن و عکسم همه جا پخش بشه که پارک چانیول

رفته بود تا مشاوره جنسی بگیره!...اگه اینطور بریم بهتره چون

هیچ کس به مردی که یه زن زشت داره و یه خرمن ریش شک

نمیکنه...فهمیدی؟

بکهیون چند تا پلک مظلوم زد و در آخر سری به نشونه مثبت

تکون داد...حق با چانیول بود!

در هر حال انقدر آیدلش رو دوست داشت که تمام ضعفاش رو

هم دوست داشته باشه و اگه با این لباس زنونه میتونست

کمکی کنه هیچ‌وقت دریغش نمیکرد!

به اطراف نگاه کرد

_کجا لباسم رو عوض کنم؟

چانیول لبخندی به چهره خودش که مسن تر به نظر میرسید

زد و به سر تا پای بکهیون نگاهی انداخت

_همینجا عوض کن...لوازم آرایش و کلاه گیس رو میز آرایش

هست...امیدوارم مفید واقع بشی!

و بعد از اتاق گریم خارج شد و باعث شد تنها فرد مونده تو

اتاق زانوهاش شل بشه و رو زمین بیافته!

اگه بهش میگفتن در آینده قراره نقش همسر پارک چانیول رو

بازی کنی انقدر میخندید که بمیره و حالا همه چی مثل خواب

داشت براش ورق زده میشد!

به لباس تو دستش نگاهی انداخت...شتتتتت!

رنگ صورتش به وضوح پرید...یه سوتین مشکی هم بین

وسایلاش خودنمایی میکرد!

چانیول از اینا هم دم دستش داشت؟

از جاش بلند شد و شلوار و پیراهنش رو درآورد...واقعا خجالت

آورد نبود که یه مرد سوتین بزنه؟

به خودش جلو آینه نگاهی انداخت و با بدبختی سرش رو پایین

انداخت و به سینه های تختش خیره شد...واقعا از خودش

شرمنده بود که اینهمه خودش رو زیر سوال میبرد...از اینکه

بقیه رو بیشتر از خودش دوست داشت و بلد نبود به خود

واقعیش احترام بذاره خجالت زده بود!

سوتین رو با هزاران هزار بدبختی بست و با دیدن فضای خالی

که داشت آهی از سر بیچارگی کشید و حین اینکه تمام سعیش

رو میکرد به آینه نگاه نکنه جوراب مچیش رو از پاش بیرون

کشید و هر دو رو به شکل توپ درآورد و تو فضای خالی

سوتین مشکی رنگ فرو کرد!

حالا اگه لباس میپوشید خیلی ضایع نمیشد که دو تا هندونه

مصنوعی اون بالا داره!

لباسش رو که یه پیراهن ساده آستین سه ربع صورتی با دامن

حریر سفید رنگ تا روی زانو داشت رو تنش کرد و و شلوارش

هم از زیر پوشید!

هر چند که تیپش رو خیلی عجیب و غریب کرده بود ولی

انتظار نداشتید که بکهیون حاضر بشه تو این سرما با پاهای

لخت بره بیرون؟!

دستبندش رو از دستش بیرون نیاورد...خیلی مردونه نبود و

ظریف به نظر میرسید!

به سمت آینه حرکت کرد...فقط یه چیز شده بود...مضحک!

از روی میز آرایش کرم پودر رو برداشت و بعد از همرنگ کردن

پوستش تصمیم گرفت نقاشی صورتش رو شروع کنه!

اینکه بکهیون یه مدت علاقه داشت گریمر ماهری بشه باعث

شده بود که الان تک تک اجزای صورتش رو به زیباترین شکل

ممکن به نمایش بذاره!

خط چشم کوتاهی کشید و کمی سایه صورتی کمرنگ و سفید

به چشماش زد که همون هم باعث میشد چشماش خواستنی

به نظر برسه!

ریمل رو برداشت و بعد از پرپشت کردن مژه هاش با رژ لب

صورتی که روی لباش کشید به چهرش رنگ تازه ای بخشید!

چند تا پلک کوتاه زد و کلاه گیسی که چانیول براش گذاشته

بود رو برداشت و رو سرش تنظیم کرد...یه موی بلند قهوه ای

ابریشمی که جلوش به صورته چتری روی پیشونیش رو

میگرفت!

شاخه ای از موهاش رو روی شونه هاش ریخت...خب حالا همه

چی بهتر شده بود و اگه کمی اعتماد به نفس داشت میتونست

بگه از خواهرش جذاب تر شده!

آهی کشید...اصلا فکرش رو نمیکرد یه روز به این سر و وضع

دچار بشه!

کیف دستی سفید رنگ رو برداشت و از اتاق خارج شد....چطور

میتونست سرش رو در برابر چانیول بالا بگیره؟

خب مثلا اونم یه مرد بود!

سرش رو پایین انداخت و حین اینکه سعی میکرد به جای

دیگه ای به جز چانیول نگاه کنه تقریبا به سمت در خروجی

دوید و داد زد

_بریم دیگه!

میتونست صدای خنده های چانیول رو بشنوه...تا وقتی که

اون خوشحال بود مردونگیش اهمیتی نداشت!

لابد چانیولش خیلی از مشکلش رنج میکشید و مطمینا زمان

زیادی تحملش کرده بود!

کتونی مشکی رنگش رو پاش کرد...یعنی از این جذاب تر هم

میتونست بشه؟

_هی بکهیون...از کدوم منطقه کشف نشده ای فرار کردی؟..

مشاور تو رو ببینه به عقل من شک نمیکنه که چرا وقتی مثلا

زن این چنین جذابم رو میبینم خشن میشم؟!

بکهیون لبش رو به دندون گرفت...رژلبش مزه توت فرنگی میداد!

همونطور که سرش پایین بود تصمیم گرفت چیزی نگه...در

حالت عادی ممکن بود دندونای چانیول رو بریزه تو شکمش

ولی الان به شکل چندش آوری لوس شده بود و فقط دلش

میخواست گریه کنه!

واقعا اینهمه مظلومیت توی بکهیون نمیگنجید!

چانیول با دیدن سکوت پسر دخترنمای روبه روش آهی کشید

و سویچش رو از روی کانتر برداشت و نالید

_برو...لازم نیس اینطور بق کنی!

پشت سر بکهیون از خونه خارج شد و وقتی تو آسانسور قرار

گرفتن بکهیون فرصت کرد زیر چشمی چانیول رو که پشت

بهش ایستاده بود رو دید بزنه!

حتی عضلاتش از زیر پیراهن سفید مردانه ای که پوشیده بود

هم مخفی نمونده بودن و بکهیون حتی از سایه ای که از آیدلش

روش میافتاد غرق لذت میشد!

با توقف آسانسور تو طبقه پارکینگ،چانیول انگار که تنها باشه

ازش پیاده شد وبکهیون دنبالش دوید!

اینکه با چشم میپایید که خبرنگاری نباشه عادی نبود؟...چرا

هیچ خبری از هیچ خبرنگار یا مرکز خبری نبود؟

چانیول سوار ماشینش شد و وقتی اون فن بوی با تیپ سکسیش

کنارش نشست راه افتاد!

حتی خیابون ها هم اونروز زیادی خلوت بودن یا توهم زده بود

که همه چیز دو نفره شده؟

همه چیز تو سکوت داشت طی میشد و بکهیون با اینکه تک

تک حرکات چانیول رو میپایید خودش رو مشغول تماشای

منظره بیرون نشون میداد!

با دیدن سگی که یهو پرید وسط راهشون چشماش گرد شد و

جیغ بنفشی کشید

_مواظب باااش!

و چشماش رو محکم بست و توخودش جمع شد و چانیول که

تا قبل از اون داشت حرفایی که قرار بود به مشاورش بگه رو

تو ذهنش سازمان میداد با جیغ یهویی پسر کنارش سریع زد

رو ترمز و دقیقه بعد سگی که درست جلو ماشینشون بود

با چشم های گرد شده داشت بهشون نگاه میکرد!

چانیول با حرص ارتباط چشمی تخمیش رو با اون سگ

مزخرف بهم زد و به سمت پسر کنارش برگشت

_چرا مثل دیوونه ها داد میزنی؟

وقتی داد بلند چانیول رو شنید با ترس تو خودش جمع شد و

سرش رو بالا گرفت و با چشم های یک توله سگ کتک خورده

به آیدلش خیره شد

_من...من فقط تر..ترسید..دم!

نگاه چانیول با دیدن چشمای پسر کنارش که زیر چتری کلاه

گیسش گرد تر به نظر میرسید عوض شد...فن بوی زشتش

مثل یه دختر بچه کیوت و بغلی به نظر میرسید!

نگاهش رو از چشماش گرفت و با دیدن اون سگ احمق که مثل

ماست بهشون خیره شده بود عصبانیت فروکش شدش باز

جوشید و با حرص دستش رو روی بوق گذاشت ولی اون سگ

حتی یه اینچم تکون نمیخورد

بکهیون با تعجب به خودش اشاره کرد

_داره به من نگاه میکنه؟

چانیول پوفی کرد و در حالی که داشت از ماشین خارج میشد

بهش توپید

_آره جفتش رو پیدا کرده...یه پاپی کوچولو!

در لحظه گونه های بکهیون سرخ شد و محض رضای فاک!..

امروز نکنه از کلوچه های افزایش میل جنسی پدرش خورده

بود؟

خب داشتن پدری مذهبی و مادری به روز این کارا رو هم

میطلبید چون اگه اون کلوچه ها نبودن الان بکهیونی هم

وجود نداشت تا چانیول بهش بگه پاپی!

به چانیول که حالا رو به روی سگ قرار گرفته بود و کیف

دستی سفیدی رو جلوش تکون میداد نگاه کرد...اون کیف

دستی زیادی آشنا نبود؟

سریع به دنبال کیف دستیش اطراف رو نگاه کرد...چانیول از

گیجیش سوءاستفاده کرده بود؟

وقتی کیف سفید به طرفی پرت شد سگ احمق هم به دنبالش

رفت و قبل از اینکه بیاد چانیول سوار ماشین شده بود و

پاش رو روی پدال گاز گذاشته بود!

_چرا اخمات تو همه سنیوریتا؟

_هی...هیچی!

گونه های بکهیون سرخ تر شد...چانیول جور خاصی صداش

کرده بود،چرا اینهمه آیدلش مرد تیزی بود؟

و برای هزارمین بار چرا اینهمه چندش شده بود؟...نکنه واقعا

فکر کرده زن چانیول شده!

___________________________

سلوووووم^^
خب خب قبل از هر چیزی باید بگم با تموم شدن امتحانات ایکس مایا رو با بالشت بیهوش کردم(خنده شیطنت آمیز)
مرسی که این مدت با بدقولیا و شرطی کردنی ها ساختید و مهربونی کردید خلاصه خیلی عنجلید😇😿💫💔
منم اومدم جبران کنم در هر حال اونهمه هنوز بی ادب
نشدم😅🍓🍭
حالا بیاید بیاید بغلم*-*
این هفته قرار علاوه بر پارت بعدی یه پارت سوپرایزی براتون بذارم چه آگلی فن و چه مای ددی پس لطفا لطفا در مرحله اول مایای شرمنده از رفتارای ایکس مایا رو که سعی در جبران داره رو فالو کنید🙏💓
چرا؟...علاوه بر اینکه فالو کردن نویسندتون بهش قدرت بیشتری برای ادامه میده و باعث ذوق زدگیش میشه همچنین باعث میشه من که قرار پارت سوپرایزی براتون بذارم از زمانش خبر دار بشید چون خیلی یهویی ممکن آپ بشه و تو چنل تلگرام هم قرار نمیگیره😊😻🙆
راسی راسی وت و نظر این پارت فراموش نشهههه💓💕


Continue Reading

You'll Also Like

Hellish Road By Narges

Mystery / Thriller

737 128 10
جان و ییبو توی سفر جاده‌ای راه رو گم میکنن و توی مسیر یک رستوران پیدا میکنن که.... genre:Thriller,criminal,romance couple:yizhan(LSFY)
2.7K 773 24
◇Malaria ~مالاریا ◇kairis + krisyeol ~کایریس + کریسیول ◇Criminal- Romance- Smut ~جنایی- عاشقانه- اسمات ●فیک مسابقه● ●نویسنده: BoSi ✣︎✣︎✣︎✣︎✣︎✣︎✣︎✣︎...
3.5K 111 9
I got a real good feelin somethin bad abouta happen
687 92 11
هری استایلز ، یه گارسون ساده توی یه کافه ی معمولیه و اتفاقی با یکی از بزرگترین مافیاها درگیر میشه و خودش رو توی دردسر میندازه ! ویلیام تاملینسون ، ما...