چطور بهتر بنویسیم

By StoryTeller_Mia

7.6K 1K 230

**چاپ شده توسط نشر مانگا شاپ | تابستان 97 ** بخش اول از مجموعه ی چند جلدی های آموزشی من در مورد مسائلی که جای... More

1. انواع زاویه دید
3. گفت و گو سازی
4. گره افکنی و عوامل جذابیت

2. شخصیت پردازی

1.6K 264 24
By StoryTeller_Mia


می رسیم به بخش فوق جذاب پردازش شخصیت!

انواع روش های پرداز شخصیت وجود داره که میشه از یک یا چند تاش برای ساخت هر شخصیت استفاده بشه.

· از نظر ظاهری

برای فن فیکشن نویسی این بخش نسبتا راحت محسوب میشه چون شما از شخصیت هایی استفاده می کنید که بُعد هایی از شخصیت شون برای مخاطب هاتون شناخته شده س. افراد معروف مثل خواننده ها و بازگیر ها نقش ها رو به عهده میگیرن که خواننده ها علاوه بر ظاهر ایده هایی هم نسبت به شخصیت یا صدا و رفتارشون دارن.

حتی اگر شما میخوایید موارد شخصیتی متفاوتی رو توی اون فرد به خواننده هاتون نشون بدید باز هم مواردی در مورد اون فرد هست که یا تغییر نمیدد یا نمی تونید تغییر بدید. مثل ظاهر...

ü مثلا شما نمی تونید "بی دلیل " به فردی که تمام خاندانش شرقی بودن چشم های روشن و موهای بلوند بدید!

دقت داشته باشید... بی دلیل نمیشه! وگرنه اینکه بگید موهاش رو رنگ کرده؛ یا برای چشم هاش لنز گذاشته و یا اگه داستان تخیلیه طبق اتفاق غیر طبیعی ای تغییر رنگی برای چشمش پیش اومده... مشکلی نداره.

اما اگر دلیل قانع کننده ای نداشته باشید نباید چنین تغییراتی ایجاد کنید.

ü هرچند، ظاهر شاید فقط 30 % از پردازش شخصیت باشه اما باز هم به این اکتفا نکنید که خواننده هاتون اون فرد رو می شناسن. می تونید توصیف هایی ازش داشته باشید یا مواردی رو به ظاهر فرد اضافه کنید. مثلا زخمی روی صورت یا چیز هایی از این قبیل...

اما فراموش نکنید که آوردن توصیف های کاملا تکراری که همه جای فندوم مورد نظر در مورد فردی که ازش می نویسید؛ خیلی کار جذابی نیست.

اما جدا از پردازش کلی شخصیت، برای شروع متن از زمان حال داستان؛

§ شما باید سه نوع رفتار برای شخصیتتون در نظر بگیرید.

زندگی حرفه ای (لحظات کار – یا تحصیل )

زندگی شخصی ( زمانی که صرف خانواده میکنه)

زندگی خصوصی ( لحظات تنهایی چه میکنه؟)

اما برای رسیدن به اون ها باید این دو نوع شخصیت پردازی زیر رو در نظر بگیرید.

1. پردازش شخصیت از نوع بیرونی!

نیاز شخصیت رو بشناسید.

ذهن شخصیت رو خوب بشناسید چون زمان زیادی رو باید باهاش بگذرونید. خودتون رو بجای اون بذارید اما فقط مثل خودتون فکر نکنید! بررسی کنید انواع افراد با خلق های مختلف ممکنه تو اون موقعیت چه کار کنن؟

به شخصیت هدف بدید. از همون اول بدونید که مثلا، این فرد... می خواد به چه چیزی برسه...

ü حالا اینکه انتهای داستان به خواسته ش میرسه...

ü اصلا خواسته ش در طول داستان عوض میشه...

ü و یا اینکه اصلا زنده می مونه تا به اون خواسته برسه بحث دیگه ایه...

به یک مثال توجه کنید:

در داستان رفتن زیر پوست چانیول، بکهیون فرزند سوم یه خانواده ی پولداره که در عین شیطنت داخل فضای خونه بیرون از خونه خجالتیه و برای همین حتی دوره های دانشگاهیش رو هم به صورت مجازی بر می داره اما با آشنا شدن با نوشته ی یه نویسنده یه اسم "پارک چانیول" طوری جلو میره که خودش رو عاشق چانیول می بینه. و بیشتر زندگیش شروع میکنه به چرخیدن دور موضوع پارک چانیول.

Getting Under Chanyeol's skin –– Mia

§ حالا نیاز بکهیون رو می دونیم. بودن در کنار پارک چانیول... حرف زدن باهاش و به هر طریقی، جلب کردن توجهش یا رفتن زیر پوستش.

می بینید؟ اینجا اسم داستان خیلی محسوس داره نیاز داستان رو به شما نشون میده. اما اینکه بکهیون چطور برای بر طرف کردن نیازش تلاش میکنه و اینکه آیا موفق میشه چیزیه که باید در طول داستان بهش رسیدگی بشه.

شاید هزار تا داستان با موضوعی شبیه این وجود داشته باشه اما باید دید با مقایسه ی هزار تا داستان، این داستان کجا قرار می گیره؟ آیا میتونه اون نیاز ساده ای که شاید هزار نفر دیگه هم سراغش رفته باشن باز هم بخوان برن بهتر از بقیه بر طرف کنه یا نه.

من همیشه نویسندگی خلاق رو پیشنهاد می کنم، رفتن سراغ موضوعاتی که کسی سراغ شون نرفته اما گاهی موضوعی که توی ذهن میاد شاید خیلی پیش پا افتاده باشه، اما جلو بردنش به طور خلاقانه حتی میتونه از نوشتن جدید ترین موضوعات هنرمندانه تر به حساب بیاد!

N پس... تلاش کنید جدید باشید، اگر می خواهید موضوعی رو انتخاب کنید که قبلا دیده شده مشکلی نیست، اما همون رو، طوری بنویسید و طوری شخصیت پردازی کنید که معمولی بودن موضوع به چشم نیاد!

2. حالا می رسیم به پردازش شخصیت از نوع درونی!

وقتی تو فن فیک شخصیتی خلق میشه، حتی اگر کپی بسیار دقیقی از شخصیت اون فرد تو دنیای واقعی باشه، باز هم اون فرد نیست. چون شما تمام زوایای شخص رو تو دنیای واقعی نمی شناسید. اون فقط یه بازتاب از اون شخصیت توی آینه ایه که شما اسم فیکشن رو روش گذاشتید.

مهمترین کاری که برای خلق یک شخصیت محکم می تونید انجام بدید اینه که - حتی اگر قرار نیست ذکر بشه - به گذشته ش فکر کنید. شخصیت پردازی درونی چیزی شبیه زندگی نامه ی شخصیت از لحظه ی تولد تا زمان تعریف داستانه.

ü دقت کنید؛ نیازی نیست همه ی اینها در داستان ذکر بشه. گاهی اصلا ذکر نشدنش جذاب تره اما شما باید بدونید!

اگر نمی دونید منظور چیه به این سوالات در مورد شخصیت توجه کنید:

o وقتی داستان شروع میشه شخصیت چند ساله س؟

o تک فرزنده؟

o کجا بدنیا اومده؟

o کودکی چطور بود؟ شلوغ یا خجالتی؟ دوستان زیادی داشته؟

o رابطه ش با والدین و خانواده ش چطور بوده؟

o آیا حادثه ای توی کودکیش رخ داده که شخصیتش رو تحت تاثیر قرار بده؟

o و...

باز هم میگم! نیازی نیست تمام این ها رو ذکر کنید. چون گاها باعث کسل کننده شدن داستان میشن... و در صورت لزوم باید تو لایه های داستان جا سازی شون کنید.

از خودتون بپرسید " چرا " ! و برای تک تک کارهای شخصیت تو ذهنتون دلیل بیارید.

ü نکته؛

ý فکر نکنید هر چی گذشته ی سوزناک تری برای شخصیتتون بذارید لزوما جذاب تره. . .

ý حتی اگه گذشته ی تلخی رو براش در نظر گرفتید فکر نکنید هر چی افسرده تر باشه جذاب تره! حتی تو زندگی واقعی هم کسانی که همش دلمرده هستن نا خودآگاه بقیه رو دفع می کنن...

ý گذشته رو تو کلمات تحویل خواننده ندید. مثل پوست کندن میوه، هر بار بخشی ازش رو رو کنید.

v می رسیم به فضا سازی!

باید بگم که، حتی فضا هم شخصیت داره.

وقتی می گیم فضا، منظور فقط محل اتفاق افتادن داستان نیست. مهم تر از محل؛ منظور جَو حاکم در کل داستانه. اینکه مثلا اگر یه داستان ترسناک می نویسید تاریکی رو کل فضای داستان حس بشه و لحظات روشنایی به وضوح به خواننده حس آسودگی بدن.

برای یه داستان تاریخی توصیفات لباس کاراکتر ها میتونه جز فضا سازی محسوب بشه و تو یه داستان تخیلی شاید اینکه درخت ها چشم داشته باشن فضا سازی مناسب باشه!

گاهی فضا نسبت به حس و حال درونی نویسنده شکل میگیره و بعد، روز بعد یا دفعه ی بعدی که نویسنده دست به قلم میشه دیگه حال روز قبل رو حس نمیکنه در نتیجه فضای داستان تغییر میکنه و این توسط خواننده ها کــاملا حس میشه.

البته تغییر فضای داستان همیشه بد نیست! توجه داشته باشید؛ وقتی حال شخصیت که دارید از دید اون داستان رو میگید عوض میشه، فضا هم تغییر میکنه اما این مورد خیلی فرق داره.

هر کاری باید دلیل داشته باشه. هر کاری که جز نباید های داستان نویسیه، در جایی ممکنه بشه با دلیل مناسب تو لحظه ای از داستان نقضش کرد!

شما دارید یک دنیا خلق می کنید. چه تو داستان های رئال -واقع نمایانه- و چه داستان های تخیلی... دنیایی که خلق می کنید از تخیل شما روی کاغذ میاد حالا بسته به سلیقه ی خودتون میتونید توصیف فضای گسترده داشته باشید یا محدود.

من به شخصه این ضعف رو در خودم میبینم که چون خودم از توصیف های طولانی اصلا خوشم نمیاد معمولا فضا سازی و توصیف های محیطی کمتری توی نوشته هام دارم اما در عوض دوستم نورا دست باز تری در توصیف داره.

به مثال زیر توجه کنید:

طرفای عصر بود که چن کارهاش رو تموم کرد و بعد از استراحت کوتاهی به تالار مطالعه رفت. جایی که لوهان بتازگی بیشتر وقتش رو اونجا می گذروند و بدون ذره ای استراحت تمام وقتش رو صرف مطالعه می کرد.

چن وارد تالارشد درنگاه اول لوهان رو ندید. تالار رو با دقت نگاه کرد. سالن وسیعی که دور تا دور تا سقف قفسه های پر از کتاب بود.

کتاب های مختلف و نفیس به زبان اکورتانی و هر زبان دیگه ای روی قفسه ها کنار هم قرار گرفته بودن و در کنج غربی تالار شومینه ای بزرگ، که تنها وسیله ی گرمایش بود به آرامی می سوخت و گرما ی مطبوعی در هوا پخش می کرد. یک دست مبل چرمی، فرشی ساده و گرانقیمت و چند گلدان و ظروف تزیینی وسایل کنج غربی بود. لوهان معمولا مبلی نزدیک شومینه انتخاب می کرد و ساعت ها مشغول مطالعه می شد.

The Royal Fiancé- Noora

ü فضا سازی البته شاید به نظر کار ساده ای بیاد اما همین که یکم تو توصیف زیاده روی کنید ممکنه حوصله ی خواننده رو سر ببره....

ü در مقابل استفاده ی کم از فضا سازی باعث میشه خواننده حس کنه داستان داره تو یه اتاق با دیوارها و سقف سفید اتفاق می افته!

² تمرین 1:

محبوب ترین شخصیتی که تو داستان یا فیکی خوندید چه کسی بوده؟ در موردش فکر کنید. چه چیزی اون شخصیت رو جذاب کرده؟ آیا این جذابیت فقط بر حسب سلیقه ی شماست یا عمومیت داره؟

سعی کنید شخصیتی رو خلق کنید که کاملا متضاد این شخصیت محبوب انتخاب شده تون باشه.. تلاش کنید جذابش کنید!

² تمرین 2:

فضای اتاق تون رو توی دو پاراگراف توصیف کنید.

چند نکته اینکه:

اگر به کلمه ی فن فیکشن دقت کنید. می بینید که از دو کلمه ی Fan ... در اینجا به معنی طرفدار... و Fiction به معنی (افسانه، قصه، خیال)... تشکیل شده و این نوع داستان ها بیشتر به زبون خودمونی نوشته میشن تا کتابی.

تعصب ها و علاقه هاتون به شخصیت ها کاملا محترمه اما در نظر داشته باشید که این ها داستان های تخیلی هستن. اینکه ما هرچی بنویسیم مطمئنا تو زندگی خصوصی اونها تغییری اینجا نمیکنه رو بیاد بیارید و تمام شخصیت ها رو فقط در فضای داستان ببینید.

اگر تو یه داستانی یکی قاتل، جاسوس، معتاد یا قاچاقچی باشه دلیل بر این نیست که نویسنده از اون فرد بدش میاد و مسلما هم باعث نمیشه اون فرد تصمیمم بگیره بره اون شغل ها رو امتحان کنه!! اینقدر جدی نگیرید.

اینکه نویسنده نقش خوب یا بدی رو به شخصیتی میده مثل کاریه که یه کارگردان با بازیگر ها میکنه. حالا یه عده میگن افراد بد توی فیک ها رو افراد تخیلی و ناشناس بذارید. این هم حرفیه برای خودش. اگر حساسید این روش رو امتحان کنید.

اما، بعضی ها میگن با این نوشته ها وجه ی سلبریتی ها خراب میشه که برای اون ها 2 تا پیام دارم.

1. تا حالا با نوشتن حتی 20000 تا فن فیکشن وجه ی هیچ فرد معروفی خراب نشده.

2. کسی که معروف شده خودش این زندگی رو انتخاب کرده و میدونه همیشه پشت سرش هم حرف های خوب هست هم بد... میدونه شایعه ها چطور هستن.

3. و مطمئن باشید، هر نوع شایعه ای قبل از اینکه صدمه زننده باشه فقط عامل ایجاد شهرت بیشتره. برخورد با اون شایعه س که تعیین می کنه اون تبدیل به مورد صدمه زننده ای بشه یا نه.

در ضمن این هم به بعضی ها برسونید... تلفش درست Fic هستش... نه Fake. خواهشا رعایت کنید.

Continue Reading

You'll Also Like

26.5K 3.5K 34
زمان! کلمه ای که توی دنیای پرنس گرگینه ها ، جئون جونگکوک، نقطه ضعف بود. اون پسر با زیباترین سیما و مدهوش کننده ترین صدا ، کسی که همه الفاها و حتی امگ...
154K 18.5K 38
خب میریم که داشته باشیم: کیم تهیونگ پسر به شدت لوس و سلیطه که فوبیا داره به سربازی ولی خب باید یه جایی با فوبیات رو به رو بشی. جئون جانگ کوک ژنرال مغ...
241K 31.3K 41
تهیونگ و جونگ کوک با هم ازدواج کردن ولی جونگ کوک هیچ علاقه ای به زندگی با تهیونگ نداره... از این رو دختر دایی کوک که عشق اولش هم محسوب میشه با اینکه...
227K 45.9K 49
جیمین دلش می‌خواد از دست جئون جونگ‌کوک داد بزنه چون اون آدم نیست، بلای آسمونیه. چاپ شده توسط نشر مانگاشاپ #1 in fiction { comedy | fluff | smut }