Make You Mad [Persian Transla...

By niallgirlydream

42.9K 7.7K 2.3K

"‌عصبانیش کن! " ‌All Right Reserve To @louissmolbean More

Prologue
≈ Chapter One
≈ Chapter Two
≈ Chapter Three
≈ Chapter Four
≈ Chapter Five
≈ Chapter Six
≈ Chapter Seven
≈ Chapter Eight
≈ Chapter Nine
≈ Chapter Ten
≈‌ Chapter Eleven
≈ Chapter Twelve
≈ Chapter Thirteen
≈ Chapter Fourteen
≈ Chapter Fifteen
≈ Chapter Sixteen
≈ Chapter Seventeen
≈ Chapter Eighteen
≈ Chapter Nineteen
≈ Chapter Twenty
≈ Chapter Twenty One
≈ Chapter Twenty Three
≈ Chapter Twenty Four
≈ Chapter Twenty Five
≈ Chapter Twenty Six
≈ Chaptr Twenty Seven
≈ Chapter Twenty Eight
≈ Chapter Twenty Nine
≈ Chapter Thirty
≈ Chapter Thirty One
≈ Chapter Thirty Two
≈ Chapter Thirty three
Chapter Thirty Four
≈ Chapter Thirty Five
≈ Chapter Thirty Six
≈ Chapter Thirty Seven
≈ Chapter Thirty Eight
≈ Chapter Thirty Nine
≈ Chapter Fourty
≈ Chapter Fourty One
What's your opinion
≈ Chapter Fourty Two
≈ Chapter Fourty Three
≈ Chapter Fourty Four
≈ Chapter Fourty Five
اطلاعیه
هاای

≈ Chapter Twenty Two

802 139 59
By niallgirlydream

" لوکاس کجاست ؟ من می کشمش " لارن با عصبانیت غرید و اومد تو اتاقم .یه نفس عمیق کشیدمو شونه هامو بالا انداختم .

" میدونم که فقط سه ماه بود که با هم قرار میذاشتیم ولی امیدوار بودم اون وفادار بمونه " یواش گفتم ، دیگه رو سینه م احساس سنگینی نمی کنم .

" حداقلش بهتر از دفعه قبلی ، نه ؟ " جسی پرسید . " ببین امشب میریم بیرون و خوش می گذرونیم . باید تا جوونیم عشق و حال کنیم "

خندمو خفه کردم و اشک هامو پاک کردم " راست میگی "
چرا دارم واسه عوضیایی که منو نمیخان گریه می کنم ؟
اونان که از دست میدن .

نه من .

" من واقعا خیلی هم از لوکاس خوشم نمیومد . میدونستم این پیش میاد فقط حدس میزنم واقعا نمی خاستم که پیش بیاد " صادقانه بهشون گفتم .

لارن همچین زد زیر خنده که سرش هم به عقب خم شد ، با صدای بلند دست زد " بالاخره اینو گرفتیش " وسط خنده هاش گفت .

پری لبخند زد و لبشو گاز گرفت " شما بچه ها دیوونه اید " با لحن شیرینی گفت " باید امروز بلند شیم بریم مرکز خرید " پرسشی به جمع نگاه کرد .

" البته ، بزار من موهامو سریع درست کنم " جسی گفت و رفت طرف آینه ها .

.

.

.

.

.

" آره لو " لارن هورا کشید .
" فاک بهش انجامش بده ! فاک بهش انجامش بده ! یوهووووو !"
همینجور شلوغ کاری می کرد
" کامان قرش بده . قر بده "

یه دور رو نوک یه پا چرخیدم و در آخر با یه تعظیم نیشخند زدم . بعدم برگشتم و با دخترا زدیم زیر خنده .

داشتم شلوار جینی که لارن برام انتخاب کرده بود رو امتحان می کردم ؛ برگشتم پیشش و به ویدیو نگاه کردم . تو اسنپ چتش پستش کرده بود و داشت سریع تو اینستاگرامش هم با کپشن " وقتی جون جونیات پایه تن " میذاشتش .

" خیلی خب ، دیگه بسه ! باید یه خورده هم تنقلات بخریم . امشب فقط میخام لم بدم و نتفلیکس ببینم " بهشون پیشنهاد دادم " تازه میخام استرنجر تینگزو هم ببینم " زبونمو درآوردم و شونه پری رو لیس زدم .

" عـــیــیــیـــــــــــی " خودشو کشید عقب و شونه شو پاک کرد ، منم همونطور که می خندیدم دوییدم و رفتم .

.

.

.

.

.

" اون خیلی وحشت انگیز بود " پری نق زد و صورتشو تو پتو فرو کرد .
ما اولین اپیزود استرنجر تینگزو نگاه کردیمو اون خیلی خفن بود .

" میدونستین فین ولفهارد تو اون فیلم ترسناکه ایت هم هست ؟ "لارن پرسید و خم شد تا کولاشو برداره .

" فین ولفهارد دیگه کیه ؟ " جسی پرسید و یه مشت پر از پاپ کرن رو چپوند تو دهنش . لارن نوشابه شو زمین گذاشت و دوباره ولو شد .

" اونی که نقش مایک رو بازی کرد " چشاشو چرخوند " و تو اون فیلم ایت هم هست " دوباره گفت .

" حالا این ایت درباره چی هست ؟ " پری پرسید و به اتاق تاریک نگاه کرد .لارن که میخاست تمام چراغ های اتاقمو خاموش کنه ولی اون چراغ خوابو روشن گذاشت خوشبختانه .

" درباره یه دلقکه " جسی توضیح داد " یه پسر کوچولو تو فاضلاب می میره و ، "

" چطوره بشینیم تریلرو ببینیم ؟ " من پرسیدم و دستامو بین موهام بردم و خمیازه کشیدم .

" عین یه بچه گربه کوچولو شدی " پری قربون صدقه ام رفت
" باید بگیری بخوابی . شاید ما هم بتونیم امشب رو بمونیم . مطمئنم ترسیدی " پری گفت و داشت مثلا به خودش دروغ می گفت .

اون کسیه که ترسیده نه من ، برا همینه که میخاد شبو تو خوابگاه من بمونه . ولی برا منم یه کوچولو دسته جمع بودن فرقی نداره .

جسی کنترلو برداشت و تلویزیون رو خاموش کرد . پری هم خودشو خم کرد سمت چراغ خوابو نخ کوتاهشو کشید و خاموشش کرد .

هممون انقدر رو کاناپه وول خوردیم تا جامون راحت شد . خیلی بزرگ نیست ولی برای هر چهار تامون جا هست .

" دوستون دارم جینداها " صدای خسته و یواش لارن رو قبل اینکه غرق یه خواب عمیق بشم شنیدم .

.

.

.

😊های اوری بادی😊

😉یه ادم پرانرژی باهاتون صحبت میکنه😉

خوبید ؟‌ اوضاع احوال خودتون و دور و بریاتون اکیه ؟

🙏🙏‌میخام خواهش کنم ب این سوالای پایین جواب بدین بچه ها🙏🙏

انتقادی نظری حرفی درباره داستان و ترجمه اش دارین ؟؟

واقعا دوست دارم بدونم چه فکری دربارش میکنید

و یه چیزی که یه کم مردد شدم دربارش

من یه وان شات ساده و معصوم از ao3 برا تولد لویی ترجمه کردم

که مدلش کیتن و نرمالو بودنه
الان حس میکنم شاید به نظرتون زیادی مسخره و بچگونه بیاد
🐈🐈

اصلا از این سبک ها دوست دارین؟!!

بزارمش روز تولد لویی؟

یا ولش کنم تا یه چیز بهتر پیدا و ترجمه کنم ؟؟

اقا رک و پوست کنده میترسم خوشتون نیاد تو ذوقم بخوره 😢😔

Continue Reading

You'll Also Like

True heir By Via

Fanfiction

31.5K 7.8K 47
TRUE HEIR وارث حقیقی 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝑪𝒉𝒂𝒏𝑩𝒂𝒆𝒌_𝑯𝒖𝒏𝑯𝒂𝒏 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: angst / romance / mystery / smut / rough سال ۱۹۴۰ زمانی که ژاپنی ها کشو...
19.6K 2.6K 29
چی میشه اگه جیمین امگای باردار که تا حالا با کسیم نبوده از طرف الفاش هرزه خطاب شه و بعد یه شب جیمین از خونه الفا بزنه بیرون دردش بگیره و با یه الفا ا...
229K 32.6K 39
وضعیت عمارت کیم افتضاح بود. همه جا سکوت کر کننده ای جیغ میکشید و تنها کسی که این وسط با آرامش دمنوشش رو مزه میکرد تهیونگ بود و این رفتار خونسردانه اش...
399K 37.7K 44
مگه چند بار منو تسلیمِ این همه تاریکی دیدی؟! تو خودت خواستی جذب این تاریکی بشی! من همیشه تورو انتخاب میکنم! ****** ژانر: پلیسی، جنایی ، تریسام، اسمات...