Fighter || KookV

Von Nirvix_tk

8.9K 827 108

"صبر کنید تا کامل بشه " جهانی ‌که با امگا ها مثل برده رفتار میکنه و پر از تبعیض برای اون هاست فقط امگا هایی ر... Mehr

get to know me
"First Day
"ice Alpha
characters
"My Omega
"Jk
"He is dangerous
"kiss in the fight
"cherry
"Don't you dare touch him
"Wolfy
"You Never Hurt Me
"Marke Me
"Our link

"V

520 49 11
Von Nirvix_tk

V.

بلاخره بعد یه شب طولانی وارد خونه شدم خدایا امشب چقدر اتفاق افتاد حس میکنم انداره یه سال زندگی کردم ....

با حجوم آوردن جین و لیا سمتم مثل مجسمه خشک شدم:تهیونگگگگ رایحت همه جا پخشه چی شده؟ اتفاقی افتاده ؟چرا قرصاتو نخوردی ؟اگه یکی خفتت می‌کرد چی ؟

میخواستم جواب جین رو بدم که لیا شروع کرد:ببینم اون پسره پایین کی بود؟ الفا بود؟ مخشو زدی؟ وای خیلی خوشتیپ بود اون همون پسر طبقه ۳۰ نبود؟

یکم ازشون دور شدم:صبر کنید دودیقه یکی یکی جواب میدم یکم فضا بدین عه پریدین سرم پشت سر هم سوال میکنین

هر دوشون ساکت شده بودن و منتظر جواب بودن :خب من امشب رفتم‌ مسابقه گفته بودم مسابقه کیک بوکسینگ بود دوست جیمین قرار بود مسابقه بده ...من رفتم اونجا و خیلی اتفاقی و یهویی دوست جیمین که همین پسره بود جفت من از آب در اومد منم خیلی اتفاقی یادم رفته بود قرصامو بخورم و رایحم آزاد شد و اون فهمید که من جفتشم آخرشم منو تا خونه رسوند منم تازه فهمیدم اینجا زندگی میکنه اینم از داستان امشب

با چشای گرد و دهن باز بهم‌نگاه میکردن:خدایه من تو الان جفتتو پیدا کردی؟؟؟؟
لبخندی به لیا زدم:آره
لیا با چشای براق و لبخند بزرگش پرید بغلم:عااا تهیونگ خیلی برات خوشحالم خیلی خوشحالم که الفاتو پیدا کردی امیدوارم آدم خوبی باشه وگرنه خودم میکوبم وسط پاش

خنده ای کردم و ازش جدا شدم....سمت جین برگشتم:هیونگ!
بهم‌نگاه کرد و لبخند کمرنگی زد:ته من برات خوشحالم ولی اون الفا ممکنه خوب نباشه نمیتونی بهش اعتماد کنی حتی اگه جفتت باشه الفا ها خیلی مغرورن
لبخند زدم:میدونم جینی حواسم هست
سرشو تکون داد و بغلم‌ کرد:خوبه که پیداش کردی ولی بگو مواظب خودش باشه چون یه هیونگ داری که اگه اذیتت کنه گرنشو خورد میکنه
خنده ای کردم:خب پس حسابی تو خطره

از هم جدا شدیم و من رفتم تو اتاق تا لباس عوض کنم
خیلی خستم ولی از طرفی یه انرژی خاصی دارم
لباسامو با یه دست راحت تر عوض کردم و دوباره پیش جین و لیا رفتم و کنارشون نشستم:خب هیونگ بیمارستان چطور بود؟
جین سری تکون داد:اومدم بیرون
شوکه نگاش کردم:چی؟!!چرا؟تازه روز اول بود که
بهم نگاه کرد:آدمای درستی نبودن و انگار برای تامین نیاز جنسی فقط استخدامم کرده بودن‌نه یه دکتر ...آسمون همه جا یه رنگه
پوفی کشیدم:خب الان چیکار میکنی
لیا دستشو روی شونه جین گذاشت:هیونگ منکه کار میکنم نیازی نیست عجله کنی تو کار پیدا کردن بعدم من نمیخام شما جای دیگه ای برین از تنهایی خسته شدم میخام با برادرام باشم کنار من بمونین دیگه
لبخندی به لیا زدم:لیا درست میگه هیونگ ما تازه بهم رسیدیم باید کنار هم بمونیم
جین لبخند معنی داری زد:آره تو که اصلا به خاطر الفای طبقه ۳۰ ام این حرفو نمیزنی
چشام گرد شد:چی؟نه...معلومه که نه...چرا باید به خاطر اون اینجا بمونم....اصلا همچین چیزی نیست
لیا خنده ای کرد:خب حالا چرا هول شدی
بهش نگاه کردم:من؟...کجا هول کردم؟...کو؟
جین نوچی کرد:ته آروم باش شوخی کردم
ایشی واسش کشیدم و به صندلی تکیه دادم:تا تهیونگ آروم بشه من غذا رو میارم ...و لیا راست میگی پیش هم باشیم بهتره ولی اگه بخایم بمونیم باید کار پیدا کنیم ماهم
لیا خنده ذوق زده ای کرد:ایییییی عالیهههه اره خب کار که اره ولی لازم نیست عجله کنی

به جفتشون لبخند زدم و سمت پنجره بزرگی که رو به شهر بود رفتم‌.....واقعا منظره قشنگیه چراغای رنگی شهر که تو تاریکی شب میدرخشن و خبر از زنده بودن آدمای شهر میدن ...امشب یه چیزی تو زندگی من هم روشن شد نمیدونم قراره خوب باشه یا بد بشه یا حتی ممکنه باعث زجرم بشه ولی میخام آخرشو ببینم میخام ببینم سرنوشت واسم چی نوشته

........

دیشب بلاخره بعد کلی غر شنیدن از جین به خاطر نخوردن قرصا همه رفتیم خوابیدیم و البته امروزم صبح هم سر اینکه دیرم‌میشه کلی غر شنیدم و از خونه زدم بیرون
من عاشق جینم ولی بعضی وقتا خیلی غر میزنه خدایا

بلاخره کلاسمون پیدا کردم وارد شدم با دیدن جیمین سمتش رفتم و کنارش نشستم:سلام جیمی
با لبخند سمتم برگشت:های تههههه حالت چطوره دیشب راحت رسیدی خونه
لبخندی به لحن بامزش زدم:هوم...راحت رسیدم ..تو چطور
بهم نگاه کرد:آره منم راحت رسیدم ....عا ته راستی بهتره امروز یکم از مکس دور باشی
چی چی شده مگه:چرا ؟
خنده هیستیریکی کرد:خب میدونی...دیروز از کوکی باخت اونم توی راند اول ...‌و خب تو یکم بلند کوکی رو تشویق کردی ...مکس از اون ادمایه که باخت رو قبول نمیکنه و هرکسی که طرفش نباشه دشمنش به حساب میاد و از اون جایی که تو کوکی رو تشویق کردی ممکنه مکس بخاد اذیتت کنه ...ولی اصلا نگران نباش خودم پشتتم فقط گفتم مواظب باشی

عالی شد عاااالیییی شد همین اول کاری واسه خودم تو دانشگاه دشمن پیدا کردم اونم یه الفای خالص واقعا چقدر خوشانسم من

به جیمین نگاه کردم:خب باشه حواسم هست

با صدای چنتا دختر سمتشون برگشتم:نگا کن نگا کن اون جون جونگکوکه ببین خیلی خوشتیپه

با شنیدن اسم جونگکوک به سمتی که میگفتن نگاه کردم جونگکوک با یه هودی روی یکی از صندلی ها نشسته بود و کلاه هودی رو تا جلوی چشماش کشیده بود جلو انگار متوجه من نشده بود البته به خاطر اینه که کلی کاهنده خوردم تا رایحم بیرون نیاد 

دخترا دوباره شروع کردن به پچ پچ کردن:میدونی میگن مسابقه دیشب از مکس برده
دختر بعدی زد به شونش:معلومه که برده جونگکوک هیچوقت نمیبازه
یکی دیگه از دخترا جیغ آرومی کشید :وایییی کاش مال من میشد به نظرتون نمیتونم مخشو بزنم؟
دختره خندید:به نظرم اصلا سعی نکن اون اصلا اهمیت نمیده

دختره دوباره گفت :تنها بديش اینه که اصلا نمیشه نزدیکش شد اصلا لبخند نمیزنه فکر میکنم اصلا بلد نیست

با حرف دختره یاد دیروز افتادم نه اون بلده لبخند بزنه به من لبخند زد اونم چند بار فکر کنم اینجا یکی اصلا قرار نیست مال شماها بشه دخترا

سمت جیمین برگشتم:جونگکوک همیشه انقدر ساکت یه جا میشینه؟
بهم نگاه کرد:خب اره میدونی جونگکوک خیلی آدم جدی و سردیه و زیاد اهل لبخند زدن یا حرف زدن نیست یسری اتفاقات رو پشت سر گذاشت که کامل روحشون شکست و تبدیلش کرد به یه آدم سرد و خشن بیشتر دانشگاه یا ازش میترسن و حساب میبرن یا روش کراش دارن یا باهاش دشمنن عده کمی ....دو نفر البته منو شوگا باهاش دوستیم

به جیمین نگاه کردم:زیادی تنها نیست؟
جیمین لبخند تلخی زد:خب این انتخاب خودشه اینکه همه ازش بترسن و کسی نزدیکش نشه
صدامو اوردم پایین:ولی اجازه داد من بهش نزدیک بشم
جیمین هم مثل من صداشو آورد پایین:آره میدونم و این خیلی عجیب بود شاید چون جفتشی نمیخاد از دستت بده

با حرف جیمین احساس کردم گونه هام قرمز شدن دوباره دستی بهشون کشیدم و با وارد شدن استاد سر جام نشستم

جون جونگکوک چیزایی که تا الان راجبش فهمیدم اینکه که ترم ۳ مهندسی پزشکیه و ۲۵ سالشه یه الفای خالصه پدر و مادرش هر دوتاشون الفا های خالصن...توی دانشگاه همه ازش میترسن و به حرفاش گوش میدن ...قلدر نیست ولی همه ازش حساب میبرن یه عده هم هستن که باهاش دشمنن و خب دو نفر هستن که باهاش دوستن .....نصف امگا های دانشگاه و حتی بتا ها روش کراش دارن ....تا حالا یه نفرو تو دعوا انداخته گوشه بیمارستان و طرف سه ماه تو کما بوده یه خواهر داشته که مرده و یه برادر هم داره و بیرون از دانشگاه هم یه بوکسر حرفه ایه که توی همه مسابقه ها برنده میشه

عالیه من جفت یه روانیم (دلتم بخاد😑)

با تموم شدن کلاس با جیمین سمت کافه رفتیم دانشگاه یه راهروی بزرگ داشت که اصولا بیشتر وقتا شلوغ بود چون همه از کلاسا بیرون میومدن و یا میخاستن برن کافه یا میخاستن برن کلاس بعدیشون
با جیمین سمت میز همیشگیمون رفتیم که با سبز شدن مکس جلومون وایسادیم:اوه اوه ببین چی اینجا میبینم کارامل
جیمین چشمی چرخوند و بهش نگاه کرد:چی میخای مکس؟
خنده ای کرد:نگا کن توت فرنگی هم با خورد آوردی که چه ترکیب خوشمزه ای کارامل و توت فرنگی

این الان به من گفت توت فرنگی؟؟؟؟؟

............

خب خیلی تند تند دارم آپ میکنم 😅
ولی باور کنید خر کامنتی که میزارین منو هیجانی میکنه نمیتونم آپ نکنم

Weiterlesen

Das wird dir gefallen

3.4K 405 11
وضعیت: اتمام یافته✅️ کاپل:ویکوک🐯🐰 نامجین🐨🐹 ژانر: جنایی، روانشناختی‌، بی‌دی‌اس‌ام‌، آیو، فیک‌چت، مدرسه‌ای، اسمات‌+21🔞 خلاصه⚠️: جئون‌جونگکوک، امگا...
155K 4.7K 32
Alpha Female Omega Male °°°°----°°°°----°°°°----°°°°----°°°°----°°°°----°°°° ~Breaking-Stereotypes~ Alpha Arya finds her sweet little mate who happen...
483K 18.6K 29
This book is a sequel to His Miracle Mate. *** **** *** Orla learns the secret of her ancestry, a secret that will make her a target if reveal...
Fight Or DIE! Von hmmm

Vampirgeschichten

2.2K 346 4
بزرگترین دبیرستان خون اشام های جهان! با قوانین سخت که شکوندن هر کدومشون عواقب سختی رو به دنبال داره اما کی گفته همه ی دانش آموزا به قوانین پایبندن؟...