Evanescence

By Trangulility87

697 123 31

این داستان خیلی غمگینه و ممکنه اونجوری ک بقیه میخوان پیش نره پس اگر روحیه ی حساسی دارین بگذرید از این ... Cup... More

توضیحات
مقدمه
چقدر سرده !
دیوونه ی این اخلاقتم !
محکومم به سکوت !
اولین دیدار!
غرق شدن تو سیاهی :)
دَم و دستگاه زنا !
ازدواج لاس وگاسی!
قلمو !
رستوران قدیمی !
یکسری نکته
بچه
تمام شدن !
عادت . . .
بدونِ اطلاع جونگکوک
دروغ . ‌. .

چند شخصیتی!

32 7 2
By Trangulility87

_تهیونگ اگر چیزی میخوای بخرم تا  بخوری بگو ، به هر حال به فاک رفتن درد داره و الان حتما نمیتونی غذا درست کنی! هوم؟

+خفه شو جیم ، فقط لشتو جمع کن و بیا اینجا

_باش عشقمم کمرتو تکون نده تا بیام

+کثافت

گوشی رو قطع کرد و گذاشت روی دراور .

_خب دوستان ، من امروز سِت ابی روشن رو برای خودم انتخاب میکنم . ابی روشن به پوستای روشن خیلی میاد ، خب  خب خب بزار ببینم ، این خوبه یا این؟

_عااا سوجون بنظرت هودی بهم میاد؟ باشه پس اینو میپوشم ، جایی نرید تا من برم اونور لباسمو عوش کنم

یه هودی ابی با شوار همرنگش رو پوشید و دوباره رفت جلوی ایینه ... : _ ببخشید ک منتظر موندید ، من معمولا خیلی طول میکشه تا لباس بپوشمم . خب بریم سراغ ایننن ... این کرم خیلی خوبه خودم همیشه از این واسه ی بیرون رفتن استفاده میکنم . لازم نیست خیلی به صورتتون بزنید چون ... اوه خدای من شبیه روح میشید
و دنبالش خندید ...
_موهام بلند شده؟ اره میدونم ..
_ اوه واقعا ؟ بهم میاد؟ مرسی الکس سلیقه ی خوبی داری
_ این کش ابی رو میبندم  به موهام و  تمام!   زیاد مدل موی خاصی رو دوست ندارم اینطوری بهتره و میدونید ک من تقریب...

وسط صحبتاش گوشیش ک روی دراور بود زنگ خورد . تهیونگ بود ... دوباره داشت زیاده روی میکرد . رد تماس کرد و دوباره به ایینه خیره شد : _ خب بچه ها باید برم تهیونگ منتظره دوباره میبینمتون ... دوستتون دارم خدافظ !

گوشیش رو برداشت و با سرعت از در خارج شد . تا الانم وقت زیادی تلف کرده بود  ولی یک دفعه یه چیزی یادش اومد و دوباره وارد خونه شد ... به سمت یخچال رفت و یه شیر کاکائو برداشت و رفت جلوی ایینه  ی کنار در ورودی ... کار همیشگیش رو انجام داد ؛ یه چشمکی به خودش توی ایینه زد و ایرپاداش رو توی گوشش گذاشت و یه اهنگ راک خوش خراشی پلی کرد و دوباره از خونه خارج شد ...

خیلی وقت بود  که دیگه همه به این جیمین عادت کرده بودن ... جیمینی ک هر لحظه رفتارش تغییر میکرد ..


"‏از آسمان و سقفِ اتاقم عذرخواهی میکنم ، بابتِ همه‌ی شب‌هایی که به آنها خیره شدم و چیزهایی را به یاد آوردم که باید فراموش میکردم."

~Atrina

Continue Reading

You'll Also Like

95.3K 14.3K 53
تهیونگ آلفای دست و پا چلفتیه که فکر نمی‌کرد تو یکی از روزهای عادی زندگیش تو شیفت بیمارستان، جفتش رو ملاقات کنه؛ اونم نه هر ملاقات عادی، اون امگا بارد...
321K 49.4K 34
Ice Cream Shop مغازه بستنی فروشی ᯾᯾᯾ 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒗 𝑺𝒊𝒅𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒎𝒊𝒏 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝒐𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔 , 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄...
36K 3.3K 35
عشق مثل لیسیدن عسل از لبه‌ی تیغ میمونه. مخصوصا اگه در دنیای مافیا متولد شده باشی... 🔞SEXUAL CONTENT تالیا بیانچی پرنسس مافیای ایتالیایی، وقتی برای...
109K 15.3K 52
چقدر ساده بود... فکر میکرد دوسش داره ولی...همش الکی بود یعنی توی این چهار سال همش بازیچه دست اون دوتا شده بود؟ اینقدر بی ارزش بود؟ کاپل: ویمینکوک ژا...