The sweet torment of love

By mobinaMoshtagh

27K 4.4K 460

اسم بوک^^عذاب شیرین عشق ژانر^^عاشقانه ♡امپرگ♡ومپایر♡اسمات♡تخیلی خلاصه همه ی مادر بزرگای مهربون درمود خوناشاما... More

توضیحات
معرفی شخصیت ها
Nonsense day
Evil plans
New crash
School of the Dumb
Space
Master-mind
Old mistakes and sins
Help me please😳
Jimin God of Drama
Ancient kingdom
wedding
Hard night
Unclear beats
little beakhun🌺
مینی فیک💜💋
Pregnancy
کیم یا جئون؟
پیچیده
خشم پارک چانیول😈
هورنی کوچولو💦
هورنی کوچولو2💦
صیغه ی کیم تهیونگ
جشن بزرگ:)
جشن بزرگ2 ^^
برگشت آلفا:)
اسپرمای فاکی کیم:)
دلم تنگ؟:)
چانیولی:)
چانیولی بوسیدش:)
چانیولی چرا اینجوری شد:)؟
نینی در راهه:)
مدرسه؟
جیمینی رفت:)
اسم توله ها؟
ایده افتضاح@-@
پارت آخر:)؟

یونمین و گذشته

806 128 36
By mobinaMoshtagh

مهم
یه توضیح همین اول کاری از پارت بعد روال داستان اونجوری میشه این پارت فقط و فقط
راجب گذشته یونگی تا همه چی مشخص شه فقط همین


یونگی جلوی در اتاق وایستاد

دودل بود که ر بزنه یا نه

به هرحال به احتمال زیاد جیمین اون دختر و دیده بود

باید خیلی چیزارو توضیح میداد

در زد

جیمین__بله چیه!؟

یونگی در و باز کرد رفت داخل

جیمین با دیدنش  اول کمی عقب رفت و نگاهشو دزدید

یونگی__باید حرف بزنیم

خیلی جدی گفت

جیمین__برام مهم نیست

یونگی__برای من مهمه

جیمین دیگه مقاومتی نکرد  حالا که اون میخواست توضیح بده

چرا جلوشو میگرفت؟

یونگی__وقتی 122 سالم بود با ، بابام زندگی میکردم...آدم سرد و خشکی بود...توی جنگ های کشور یه چیزی مثه ارتش بود.......وقتی 122 سالم شد مجبورم کرد با دختر یکی از سردارانی که باهاش رفاقت داشت ازدواج کنم.........اون موقع توی فشار زیادی بودم......و خب آه لعنت بهش اون مرتیکه ی پیر خیلی زورش از من بیشتر بود......شین هه دختری بود که باهاش ازدواج کردم...اون خودش کس دیگه ای و دوست داشت....و ما توافق کردیم بعد به دنیا اومدن یه بچه از هم جدا شیم تا پدرامون دیگه گیر ندن....دخترم  که به دنیا اومد نزدیک سه یا چهارماه بعد پدرمم مرد.....ماهم جدا شدیم و شین هه با مرد موردعلاقش ازدواج کرد
منم گاهی میرم و به دخترم سر میزنم

جیمین تعجب کرده بود...سرشو انداخت پایین

به هرحال اون ازدواج احساسی نبوده

لبخندی زد

جیمین__دخترت چند سالشه؟

یونگی هم متقابلا لبخند زد

یونگی__7سالشه....یعنی هفته ی دیگه میره توی 7 سال

توضیح داد و جیمین هم سری تکون داد

جیمین__دوس دارم ببینمش

با چشمای قلبی گفت

یونگی__اگه بخوای ،یتونیم هفته ی بعد واسه تولدش دوتایی بریم :)))

جیمینم برای توافق سری تکون داد





های گایز

متاسفم ولی باید قبل اینکه داستان به روند چند ساله چانبک بره این مشخص میشد حالا حالا ها با یونمین کار داریم😈

من امنیت جانی ندارم خیلیاتون منو واس اینکه یونگی زن داره میخواید بکشید😐

ووت و کامنت یادتون نره فالوهم بکنید😂بدجنس هستم تو روند داستان ولی نگا کنید چه زود آپ کردممم

دوستونننننننن دارممممم

Continue Reading

You'll Also Like

27K 5.7K 39
مینهو خوناشام نود ساله که طلسم شده و تنها راه شکستن طلسمش؛ نوشیدنِ خون شاهرگ معشوقشه تا جایی که معشوقش جونشو از دست بده. پس مینهو قلبشو قفل و زنجیر م...
53.6K 5.9K 30
جونگ کوک یه بچه ی 15 ساله است که طی یه تصمیم احمقانه از باری که به زور فرستاده میشد تا برای مردم برقصه فرار میکنه اون توی سرمای زمستون با لباس نازک...
111K 15.5K 34
Genre : Romance ❄ Vampire ❄ Smut ❄ and .... Cap :Vkook ❄ Up: Unknown❄ By Amador❄️ ❄همیشه بین دوگروه گرگینه ها و ساحره ها دشمنی بوده و هست.البته حضور...
4.2K 1.2K 28
{COMPLETED} یه اتفاق ناخواسته.... یه دوستی اشتباه.... شایدم یه عشق اشتباه.... دویست سال زندگی.... . . . . چی میشه کیم نامجون به خاطر دوست صمیمیش تبدی...