The sweet torment of love

By mobinaMoshtagh

26.9K 4.4K 460

اسم بوک^^عذاب شیرین عشق ژانر^^عاشقانه ♡امپرگ♡ومپایر♡اسمات♡تخیلی خلاصه همه ی مادر بزرگای مهربون درمود خوناشاما... More

توضیحات
معرفی شخصیت ها
Nonsense day
Evil plans
New crash
School of the Dumb
Space
Master-mind
Old mistakes and sins
Help me please😳
Jimin God of Drama
Ancient kingdom
wedding
Hard night
Unclear beats
little beakhun🌺
مینی فیک💜💋
Pregnancy
کیم یا جئون؟
پیچیده
خشم پارک چانیول😈
هورنی کوچولو💦
هورنی کوچولو2💦
صیغه ی کیم تهیونگ
جشن بزرگ:)
جشن بزرگ2 ^^
اسپرمای فاکی کیم:)
یونمین و گذشته
دلم تنگ؟:)
چانیولی:)
چانیولی بوسیدش:)
چانیولی چرا اینجوری شد:)؟
نینی در راهه:)
مدرسه؟
جیمینی رفت:)
اسم توله ها؟
ایده افتضاح@-@
پارت آخر:)؟

برگشت آلفا:)

617 120 16
By mobinaMoshtagh

خب کوک برای بار سوم خودشو توی آیینه نگاه کد

حس بی حسی و مضخرفی داشت

دلش میخاست همه ی غذاهایی که خورده رو بالا بیاره

و حوصلش درحد فاک سررفته بود

میپرسید چجوری خب الان میگم

تهیونگ روز تعطیلش بود و کپیده بود

جیمین مثل همیشه غیب شده بود تا زیرزیرکی دنبال یونگی

به خونش بره

یونگی یه خونه دور از قصر داشت و وقتای استراحت میرفت اونجا

و خب جیمین میخاست بدونه اون خوناشام همسری داره....

یا به چه دلیل فاکی میره توی اون خونه بمونه تو قصر دیگه

ولی خب هیچوقت نتونست توی خونه رو ببینه

ولی اینا مهم نبود

چانیول با مادراش رفته بودن به کاخ شیاطین

تا به جلسات کنترل قدرت های چانیول برسن

و خب کوکی بیکار و بی هیچ هدفی یه جا نشسته بود

و هردقیقه یکبار به خودش توی آیینه نگاه میکرد

و همه ی وینارو مرور میکرد

آهی کشید...تصمیم گرفت بره سمت گوشیش

شاید یکم کرم ریختن بد نبود نه

با دیدن پیامی از کریس (کریس وو همونی که تو مدرسه اذیتش میکرد)

ذوق زده پیامو باز  کرد

لبخندی زد این همون هیجانی بود که میخاست

کریس وو
سلام خرگوش زشت فهمیدم که قرار نیست دیگه به این مدرسه بیای
برای همین شدم کریس وو قلدر مجازه😈منتظر باش احمق

Kook
Kچرا فک کردی نمیتونم بلاکت کنم کریس وو😂😂😂

کریس وو
به اینجاش فک نکرده بودم😯ولی نگران نباش
پیدا میکنم

Kook
K😂کریس خیلی خنگی ولی بدم نمیاد یکم خوشبگذونم

کریس وو
شجاع شدی

Kook
Kشاید قدرتمند شدم 😃

کریس وو
توع😂خنده دارع کوک

Kook
Kواقعن؟شاید بهتر باشه ببینی

گوشی و کنار گذاشت و با حس قدرت

دوربین روزی که چانیول بال هاش بیرون آورد و آتیشی شد

و کوک با اقتدار خودش رفت اون میون

و داخل گوشیش ریخت و به کریس وو ارسال کرد

خب شاید عکس فوتوشاپ بشه ولی ویدیو چی😂😁

خنده ای کرد ولی این خنده دوومی نداشت😐

ذهن بکهیون/

وات د فاکککککک من با اقتدارم چانی و آروم کردممممم
بعد توعععع توعععععع
خب دکمه ی اسهالت کجا بود😐😂

تهیونگ با کشیده شدن سیفون بیدار شد

ککک و دید که از دستشویی بیرون اومد

ولی طولی نکشید که دوباره وارد دستشویی شد

تهیونگ که تازه لود شده بود با عجز نالید

تهیونگ__دوباره....😢نهههههه


جیمین همونجا کنار دیوار موند تا واضح تر ببینه

یونگی امروز جلوی در خونش وایستاده بود

و داخل نمیرفت

بعد چند دقیقه زن زیبایی با موهای خرمایی باز

چشای عسلی و لبخند زیبا جلوی در اومد

اون زن همیشه توی اون خونه بود....زیر دلش یه جوری خالی شده بود

پشت زن یه دختر کوچولو اومد

یونگی اون دختر و به آغوش کشید و زن بزرگ تر داخل رفت

یونگی هم دست در دست اون دختر به بیرون راهی شد

دیگه دلش نمیخاست چیزی ببینه

خواست برگرده که با سر رفت توی یه چیز عضله ای و سفت

کمی عقب تر رفت و سرشو مالید

با دیدن صحنه ی روبه روش نفسش گرفت

یه مرد به شدت جذاب و جنتلمن دید که گوشه ی چشمش به شکل هاتی زخم بود

سونگیوپ__ببخشید آقا...خوشبختم

سونگیوپ با دیدن الهه ای که با سر رفت تو سینش لب زد

سونگیوپ__من سونگیوپ هستم عضو پک Elast هستم و یه آلفای اصیلم ( از گروه Elast بهش خوش آمد بگید😀اسم گروه جای پک)

جیمین__امم..منم چیزه....منم پارک جیمینم و...و هیمن دیگه

سونگیوپ__از لباساتون معلومه مال قصر هستید منم دارم برای رسوندن پیغام مهمی به پادشاه کیم به اونجا میرم

جیمین__ها پادشاه ...آها تهیونگی

سریع تکون داد تا ادامه ی حرف اون آدم هات روبهروشو بدونه

سونگیوپ لبخندشو حفظ کرد هرچند دلش نمیخواست اسمی جزاسم خودشو از زبون اون الهه بشنوه

(الهه اینجا شبه دوستان 😂جیمین انسانه ولی انقدر زیباس که به الهه شبه میدتش ادبیات تمومه برید بخونید)

سونگیوپ__پس...میخاید تا اونجا همراهیتون کنم ؟

جیمین__ممنون میشم

و با لبخندی به همراه آلفای هات روبه روش به سمت ماشینش رفت

جین بعد از جشن حتی یه کلمه هم حرف نزده بود

خیلی مطیع با آلفا به اتاقش اومده بود

موقع غذا خودن هم صحبتی نکرد

نامجون هم از شروع کردن بحث میترسید

نکنه جین دلش نمیخاست که باهاش ازدواج کنه

نفس عمیقی کشید و اینارو از ذهنش بیرون کرد

نمیخواست به این چیزا فک کنه

با فکر اینکه یه تخت دارن لبخند قشنگی رو لباش نشست

با فکر اینکه لباسای حریری هنوز تنشه فکری کرد

نامجون__میرم بیرون یه کاری دارم توی کمد سمت راس یه چندتا لباس هست بپوششون

جین سری تکون داد

خوبیش این بود که قیافش اونقدرام غمگین نبود

لبخند میزد

بیرون رفت تا دوری اون اطراف بزنه

جین میترسید

درسته الان به عنوان همسر کسی که دوسش داشت بود

ولی نه از روی عشق

نامجون اون کارو برای برادرش کرده بود

نه برای خود جین....اگه بعدا عاشق بشه چی؟

با شکستن یه شیشه به خودش اومد

لبخندی زد ...باز نامجون یه دست گلی به آب داده بود

نامجون با دیدن رفیق قدیمیشبا ذوق دستاشو باز کد که فریاد بزنه

و گل مورد علاقه خودشو شکوند

اول یکم موند و به خنده های رفیقش نگا کرد

سونگیوپ__نامجون هنوز یه دست و پا چلفتی😂😂

و خندید

نامجون__توهم هنوز یه آلفای بدون امگایی سینگل بدبخت

سونگیوپ خندید

سونگیوپ__ای وای نگو خبر از رل زدنت داری😂😂

نامجون__بنده متاهلم سونگیوپ

و با غرور سرشو بالا آورد

سونگیوپ__خاک تو سرت کنن بدبخت زن زلیل

و با چشمک کوچیکی خیلی آرومی گفت

سونگیوپ__یا شایدم مرد زلیلی

و با گلدون شکسته خاکی که بهش پرتاب شد خندید و کمی عقب تر رفت

سونگیوپ__وحشی تر شدی

و کسی به جیمین که هنگیده اون وسط نگا میکرد توجه نکرد







های گایز
میدونم خیلییی خیلییی دیر کردمممم نزدیک 3یا 4روز آپ نداشتیم
ببینید برادرم 21ماهه است و امروز عمل داشت😭😭و واقعن اوضاع روحیم به خاطرش خوب نبود
به یه بغل نیاز داشتم ولی کسی نبود😭😭😭 تنهایی خیلی بدهههه

ووت و کامنت فراموش نشه حالم بد عه و شما با کامنتاتون خوشحالم کنین

دوستوننننننن دارممممممم

Continue Reading

You'll Also Like

282K 51K 49
جونگ کوک حتی تصورش هم نمی‌کرد زندگیش اینجوری بشه🍷✨ *** Couple:Vkook-Sope-Hopemin genre: Romance- Supernatural...
4.1K 958 31
کوبش ماهیچه ای خیس در بند زندانی با میله هایی به رنگ سفید که تنگ و باز میشد و آهنگی از زندگی و بخاری از تازگی ساتع میکرد گوشت ، پوست ، گرما ، خون...
32.3K 3.1K 31
-حاضری با یه خون‌آشام وارد معامله شی؟ +چی رو معامله کنم؟ -خونت رو🩸
72K 14.7K 85
تهیونگ خون آشامی که به اجبار باید برای مدتی داخل قصر گرگینه ها زندگی کنه ! آیا نفرتش از گرگینه ها به عشق تبدیل میشه؟! نام فیک: عشق و نفرت ♠️♥️ کاپل ا...