The sweet torment of love

By mobinaMoshtagh

26.9K 4.4K 460

اسم بوک^^عذاب شیرین عشق ژانر^^عاشقانه ♡امپرگ♡ومپایر♡اسمات♡تخیلی خلاصه همه ی مادر بزرگای مهربون درمود خوناشاما... More

توضیحات
معرفی شخصیت ها
Nonsense day
Evil plans
School of the Dumb
Space
Master-mind
Old mistakes and sins
Help me please😳
Jimin God of Drama
Ancient kingdom
wedding
Hard night
Unclear beats
little beakhun🌺
مینی فیک💜💋
Pregnancy
کیم یا جئون؟
پیچیده
خشم پارک چانیول😈
هورنی کوچولو💦
هورنی کوچولو2💦
صیغه ی کیم تهیونگ
جشن بزرگ:)
جشن بزرگ2 ^^
برگشت آلفا:)
اسپرمای فاکی کیم:)
یونمین و گذشته
دلم تنگ؟:)
چانیولی:)
چانیولی بوسیدش:)
چانیولی چرا اینجوری شد:)؟
نینی در راهه:)
مدرسه؟
جیمینی رفت:)
اسم توله ها؟
ایده افتضاح@-@
پارت آخر:)؟

New crash

850 163 9
By mobinaMoshtagh

یونگی هنوز درگیر اون بچه بود

جیمین.....خون شیرینش یونگی و وسوسه میکرد

خیلی از بچه ها بوی خون شیرین دارن

ولی اون پسره جیمین دستشو بریده بود

تنها دلیل فاکی که به اون فرشته ی زیبایی نگاه هم ننداخته بود

تا حواسش به اون خون پرت نشه

تهیونگ__کجاییی وینگیییی سه ساعته دارم زر میزنم

یونگی__ها همینجااا

تهیونگ__عه چی میگفتم

ابرویی بالا داد و منتظر ضایع شدن یونگی بود

ولی فاک بهش کارما مسخره تر از اینا بود

یونگی__راجب کراش بزرگت روی خدای تعادل همسر آیندت

و تهیونگ عین دو قطبی ها رنگ عوض کرد

تهیونگ___واییی یونگی باید میدیدیش خیلییی کیوت سرش توی برگه بودددد

یونگی آمار از دستش در رفته بود که چندبار تهیونگ اینو گفته

فقط خواست با فکر خون شیرین اون پسر خودشو آروم کنه

کوک در به در دنبال جیمین بود

اون سر امتحان نیومده بود

این چیز کاملا طبیعی بود ولی حتی توی کتابخونه لای کتابای فلسوی خوناشامام نبود

داشت توی راهرو گشت میزد که نزدیک اتاق بهداری جیمین و میدا کرد

کوک__اینجا چیکار می؟میدونی چندجارو دنبالت گشتم.....سر این امتحانم که...

جیمین__هیسسس

دستشو روی دهن کوک گذاشت و کشوندش سمت راهرو ی دیگه ای

جیمین__یه بهدار جدید اومد....

کوک__خب...به عنم

جیمین__خب داره با یه ایکبیری حرف میزنه

کوک__اون ایکبیری معلم زبان جدیدمونه جیمین

جیمین__آره ولی داره سعی میکنه مخ کراشمو بزنه

کوک__وایسا وایساااا....کراشت؟

با گیجی پرسید و منتظر جواب از جیمین شد

و تنها چیزی که نصیبش شد رپ خونی جیمین شو

جیمین__چشای گربه ای داره ....جذابه و هاته عجب بدنی واره....مهربون سر د و جدیه.....تخسه ولی عجب نگاهی داره....(😂)

کوک__وات د فاک...

و جوابش چشای قلبی جیمین بود

کوک__از دست رفت...



یونگی با شنیدن صدایی صحبتای تهیونگ و قطع کرد

سمت در رفت و با ندیدن کسی پشتش خیالش راحت شد

سرجاش برگشت

یونگی__عاه تهیونگ توروخدا اون خدای فاکی تعادل همسر توعههه پس شاتاپ شوووو

تهیونگ__یااع چتههه......من فقط......نگرانن یونگی.......یونا خدای تعادل قبلی به خاطر عشقش به یکی دیگه حاضر نشد تعادل و به جهان برگردونه......حتی با وجود عشق پدر من.......ولی اون همه ی آدمایی که مردن ......همه ی خدایانی که ازدست رفتن و خوناشامایی که  با چشمای خودم دیدم دفن شدن رو رها کرد......این همه ظلم کرد و دنیارو به  دو دسته ی جدا تقسیم کرد که این دودسته از وجود هم آگاه نشن.....دسته ی انسان و موجودان عجیب.....من نمیخام این دسته بیشتر شه....نمیخوام جنگ بیشتری صورت بگیره ....نمیخوام از خدایان جدا باشیم یا از بقیه ی موجودات....ساحره ها و گرگینه ها......ارواح و بقیه میخوام دوباره صلح باشه.....نمیخوام این برنده ی این دنیای کوفتی مرگ باشه

یونگی ترس های تهیونگ و درک میکرد

هرکسی که تمام وجودشو باخته باشه درک میکنه

با صدای شنیدن زنگ تهیونگ راهی کلاس بعدی شد

شاید با کوک نبود

ولی باید طاوان کشتن اون معلم سمجو پس میداد



های گایز

بزگشتم با یه پارت دیگه

ووت ها راضی کننده است ممنکن از حمایتتون و کامنت اصلا راضی نیستم:( کامنت میخاممم

نظری چیزی
بدی
خوبه
افتضاحه
برم برینم با این داستان نوشتنم😂
یا میتونم ادامش بدم؟

دوستون دارمممم

Continue Reading

You'll Also Like

26.9K 4.4K 39
اسم بوک^^عذاب شیرین عشق ژانر^^عاشقانه ♡امپرگ♡ومپایر♡اسمات♡تخیلی خلاصه همه ی مادر بزرگای مهربون درمود خوناشاما تعریف میکنن ولی مادر بزرگ کوک اینجوری...
6.8K 1.2K 19
بعد از نبرد خون آشام های اصیل و دورگه های تازه تبدیل شده چی میشه اگر کودکی متولد بشه که حاصل عشق بازی از دوفرد این طایفه اس کودکی گمشده ...با چشمان...
19.8K 3.3K 23
"زیبا اما خود خواه" پارک جیمین ، امگایه زیبا و شیطونی که باید با جئون جونگکوک آلفایه قوی و جذاب خاندانه جئون ازدواج کنه و وارث بیاره. اما قرار نیست...
3.7K 595 31
هۆگر بوون زۆر پیس ترە لە ئاشق بوون ئەتوانم بڵێم هۆگرت بووم🖤🌚